من نه عاشق هستم
و نه محتاج نگاهي كه
بلغزد بر من
من نه عاشق هستم
و نه دلداده به گيسوي
بلند
و نه آلوده به افكار پليد
من به دنبال نگاهي
هستم كه مرا از پس
ديوانگي ام مي فهمد
تورنسل گر كه بمالد به اسيد/مي شود سرخ چنان شال يزيد!
باز را رنگ چه گردد؟آبي/با تواَم،مي شنوي يا خوابي؟!
گر اسيدي به فنول ماسيده/گشته بي رنگ زبَس ترسيده!
گر بريزي به فنول قدري باز/ارغواني شود با عشوه و ناز!
هل*بگردد به اسيدي چو اَنيس/شودش رنگ چنان پرسپوليس
ليك اگر باز شود مونس...
حسین پناهے حرف قشنگی زد،گفت:
دیدے وقتے ی بادوم تلخ میخورے ؟!!
سریع بعدش چنتا بادوم شیرین میخورے تا تلخیش از بین بره!
تو دیگه لذتے از بادوم هاے شیرین نمیبرے!
فقط میخواے اون تلخے رو فراموش کنے!
وقتے هم که اون تلخے تموم شد...
دیگه میترسے بادوم بخورے!
ک نکنه دوباره تلخ باشه!!!
عشق مثل اون بادوم...