Al!R3ZA
عضویت
لایک ها
3,166

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • بذار این جمعه میخوام بترکونم!!! وایسا ببین :4:
    اره :4:
    خودت گفتی رتبه یکی!!!!! حرفتو پس گرفتی؟!؟!!؟!؟!؟! :4:
    باشه برادر جان حرص نخور!!! یک؟؟؟ سعی میکنم تا رتبم تا میشه پایین بیاد....
    کنکور فقط سواد نیست آخه..... اگه فقط سواد بود قول میدادم منفی شم :4:
    راهش فعلا درس خوندنه کار منم درس خوندنه!! فعلا هیچ راه دیگه ای نداره.... نه بابا جدی گفتم شوخیم کجا بود :4:به عمل کار برآید به سخندانی نیست....
    اره میدونم دوست داشتن به گفتن ثابت نمیشه
    به قول سعدی " به عمل کار بر آید به سخندانی نیست "
    باشه انرژی گرفتم!!!! الان رفتم کاری بکنم به طرف برسم :)))
    البته انسان بايد خودسازى بكنه، منتها خودسازى جهت دار

    منتها اولويت در نياز ها باعث مى شه گاها بعضى نياز ها فداى نياز هاى ديگه بشوند

    گاها، نه هميشه.

    اين رو هم بگم كه متأسفانه خيلى وقت ها هوس و عشق خيلى بهم نزديك مى شوند و آدم

    به سختى تمايز اين دو را درك مى كنه،

    برخلاف عشق ، هوس گاها ويرانگر مى شه ، هوس بايد مهار بشه ، با ظاهرا خيرخواهى مياد

    ولى همه رو ويران مى كنه
    حضرت قمر بنى هاشم (ع) وقتى به نهر آب رسيد از آن نخورد

    اشتباه هست كه يكچنين عشقى رو با عشق يك تارك دنيا مقايسه كنيد.

    همچنين با كار يك صوفى كه با رياضت سعى به قرب داره

    اين سرشار از دوست داشتن و خالى بودن از منيت هست كه يك چنين شخصى با وجود

    تشنگى در كنار آب باشند و از اون آب نخورند و براشون مهم تر اين باشه كه آب رو به

    ديگران برسونند تا اينكه خودشون سيراب بشوند.
    اينكه معشوق دلت رو مى شكنه فرق مى كنه با اينكه خودتون دلتون بشكنه

    اما توقع بى جا نبايد باشه، توقع بى جا رو اگر كسى قبول نكنه از بدى شخص نيست

    من كى باشم كه بخوام اين حرف رو بزنم كه شما بى احساس هستيد، بلكه شما متوجه

    منظور من نشديد. من نمى گم تمرين رياضت و از اينجور حرفا


    اما مى گم دورى از منيت چرا

    اينكه معشوق كى باشه يك مبحث ديگه هست و الان بحث من هنر عشق هست

    يعنى هنر به فكر ديگران بودند، در يك كلام لوتى بودن، تارك دنيا بودن اسمش عشق

    نيست

    اينكه درس بخوانىد و غذا بخوريد و نياز هاى ديگه مثل پوشاك و سلامتى و بهداشت و

    مسكن رو داشته باشيد خيلى چيز خوبيه اما اين تمام نياز ها رو تشكيل نمى ده

    هنر عشق در اينجا براى شما نياز جديدى مياره و اون به فكر ديگران بودن هست،

    يك تلنگر كه آدم همش به فكر خودش نباشه

    موضوع معشوق هم مثل اين هست كه بگيم

    هنر نقاشى يك هنر زيبايى هست و البته موضوع نقاشى هم مهمه( معشوق هم مهمه)

    البته كه بايد معشوق هم يكسرى شرايطى رو داشته باشه، منتها عشق بايد در نقش كيميا

    عمل كنه و عاشق متعالى بشه چه معشوق بلند مرتبه باشه و چه معمولى

    ببينيد من اصلا بحثم قصه دختر و پسر نيست، بحثم هويت انسانيه كه بايد شناخته بشه

    هويتى كه اگر فقط منيت باشه بى معنى است

    دوستى ها ، برادرى ها، بزرگوارى ها، لوتى گرى ها، گذشتن ها،قدردانى ها

    چشم پوشى از عيب ها،...
    برادرم ببین باطنش چون پاکه دلم شکسته!!! توی این دنیا خیلی کم پیدا میشه که آنقدر طرف پاک و صاف باشه.....
    زیبایی باطن به نشکستن دل نیست....
    اون اصلا هیچ کاری نکرده فقط یه " نه " بهم گفته!!!!!!! دل شکستنش ماله آینه که خودم احساس میکتم کسیو از دست دادم که بهتر از اونو پیدا کردن، احتمالش به صفر میل میکنه و اخلاقش برام همیشه نمونه بوده.....
    سلام استاد

    خيلى ممنون از احوال پرسى هاى شما،

    خوب هستى؟

    چرا نبايد سختى كشيد، مثلا خود شما در راه عشقتون به درس و المپياد و دانشگاه سختى

    نكشيديد؟

    هر چيزى يك غايتى داره و بقولى يك هدف نهايى داره، انسان كه يك موجود چند جنبه هست و براى هر جنبه غايتى داره
    اصول و مبانى بر اساس نياز يافت مى شه و انسان مى بايست نياز هاش رو بشناسه
    كه نيازش رو رفع كنه
    سوال :رفع نياز براى چه هست؟
    براى اينكه به غايت برسيد

    انسان كه داراى بعد هاى مختلفى هست ، بخشى از بعد هاش براى رسيدن به غايت در همين دنياست، عشق، عالم شدن به برخى علوم، توانا شدن به بعضى امور و ...

    كه به فراخور نيازش غايتى را خواهد خواست.

    اوج اوج كار وقتى هست كه بخواهى غايت نهايى رو طى كنيد

    يعنى تقرب به خداوند

    و براى اينكه به اين غايت برسىد بايد چند غايت بدست بياوريد و گاها از چند نياز بگذرى

    پس عشق غايتى از انسان هست، و شايد مى بايست قبل از غايت نهايى آن را طى كرد

    و شايد مجبور باشى براى رسيدن به غايت نهايى از بعضى از نياز هايت بگذرى
    [TABLE]
    [TR]
    [TD]یکی را پسر گم شد از راحله/[/TD]
    [TD][/TD]
    [TD]شبانگه بگردید در قافله[/TD]
    [/TR]
    [TR]
    [TD]ز هر خیمه پرسید وهر سو شتافت/[/TD]
    [TD][/TD]
    [TD]به تاریکی آن روشنایی بیافت[/TD]
    [/TR]
    [TR]
    [TD]چو آمد بر مردم کاروان/[/TD]
    [TD][/TD]
    [TD]شنیدم که می‌گفت با ساروان[/TD]
    [/TR]
    [TR]
    [TD]ندانی که چون راه بردم به دوست!/[/TD]
    [TD][/TD]
    [TD]هر آن کس که پیش آمدم گفتم اوست[/TD]
    [/TR]
    [TR]
    [TD]از آن اهل دل در پی هرکسند/[/TD]
    [TD][/TD]
    [TD]که باشد که روزی به مردی رسند[/TD]
    [/TR]
    [TR]
    [TD]برند از برای دلی بارها/[/TD]
    [TD][/TD]
    [TD]کشند از برای گلی خارها[/TD]
    [/TR]
    [/TABLE]
    چیزی که پیدا کردم از آفتابم تابنده تر و از ماهم زیباتره ( منظورم ظاهر نیستااا.. زیبایی معنوی)
    علیرضا کلا حالم بس عجیب و غریبه....
    یه موقع احساس آدم یه چیزی میگه عقل و منطق آدم یه چیز دیگه!!!
    این اولین موردیه تو زندگیم که احساس و عقلم یه چیز میگن!!
    خواهم شبی نقاب ز رویت بر افکنم
    خورشید کعبه، ماه کلیسا کنم تو را
    منگر آن ماه روی باده فروش
    غیرت آفتاب و غارت هوش

    جام سیمین نهاده بر کف دست
    زلف زرین فکنده بر سر دوش

    غمزه اش راه دل زند که بیا
    نرگسش جام می دهد که بنوش

    غیر آن نوش لب که مستان را
    جان و دل پرورد ز چشمهٔ نوش

    دیده‌ای آفتاب ماه به دست
    دیده‌ای ماه آفتاب فروش؟
    شکسته که هنوز نشده.... ترک خورده فقط از چند جا..... گذر زمان فقط روش ببیشتر ترک میندازه!!
    اصلا خودمم نمیدونم چرا این جوریم!!!

    زدست دیده و دل هر دو فریاد   که هر چه دیده بیند دل کند یاد
    بسازم خنجری نیشش ز فولاد   زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
    سلام مهندس جان :4:
    آره خوبم مرسی. تو خوبی؟
    عاشق؟ اره! :4: :4:نه بگم ضایست که دروغه :4:
    البته این دوره زمونه همه چیز اسمش شده عشق!!!

    ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز
    کان سوخته را جان شد و آواز نیامد
    ....
    سلام خوبید ؟! چه خبر از دانشگاه ؟! استاد حسین بهمن آبادی چطوره ؟ کلا با شماست کلاسای مکانیکا؟ ! شنیدم کمر همت بستن به معدل بالای 19.5!:4:
    آقا میخواستم یه چند تا چیز بپرسم اگه میشه جواب بدید
    1. آقا این مدارا رو چه کنم ؟!تو گریفیثو راشد محصل خیلی چیزی ننوشته در رابطه با پل وتستون واینا (املاش صد در صد غلطه !) هالیدیمو گم کردم کتاب دیگه ننوشته اینا رو ؟!
    2.این کتابای ناب فاطمی چطورند ؟! مساله هاشو نمیگما اون درسنامه هاش ؟! میصرفه بخونم یا نه ؟!
    3. توصیه ای چیزی دارید برا من ؟! معمولا توصیه هاتون کولاک میکنه !:4:
    4.آقای شیرین زاد اومدن برا ما به نظرتون توصیه هاشونو گوش کنم ؟! یعنی هر تمرینی که میگن رو انجام بدم ؟! آخه ایشون کلا گفتن تمام وقتتونو بذارید رو مرحله اولو اینا منم هی دوست دارم برم کتابای خیلی خفن بخونم بعد هی گیر میدن !:4:
    میگفتن شما سریال کره ای نگاه میکردین ! یه سریالی معرفی میکنین برم ببینم ؟! از جومونگ بهتر باشه !
    تشکر بسیار فراوان
    سلام! پس از یه سرچ کوتاه توی گوگل فهمیدم که «کاچی بعض هیچی» یه غلط رایجه و اون که شما فرمودید درستشه. توی دهات ما این جوری می گن دیگه. ممنون که گوش‌زد کردید. من علمنی حرفا فقد صیرنی عبدا !
  • بارگذاری
  • بارگذاری
  • بارگذاری
بالا