نتایح جستجو

  1. G

    خاطرات دوره ی عید

    سلام.توی خوابگاه ما یه سری تخت 2طبقه بود.یه شب یکی از بچه ها که تخت پایین بود زود خوابید.ارمان و پوریا و محمد تا 3 بیدار بودن و میخوندن.وقتی دیگه برقا را خاموش کردیم بعد از چند ثانیه با صدایی بسیار مهیب بیدار شدیم.ارمان از اون بچه هیکلیا بود و مثله اینکه تخت تحمل وزنشا نداش و با کفی تخت ول شده...
بالا