نتایح جستجو

  1. abolfazlgh

    H2f2

    یه سوال h2f2 ساختار کووالانسی داره یا 2(hf) هستش؟
  2. abolfazlgh

    نتیجه بازدید

    به هنگام بازدید از یک بیمارستان روانى، از روان*پزشک پرسیدم شما چطور می*فهمید که یک بیمار روانى به بسترى شدن در بیمارستان نیاز دارد یا نه؟ روان*پزشک گفت: ما وان حمام را پر از آب می*کنیم و یک قاشق چایخورى، یک فنجان و یک سطل جلوى بیمار می*گذاریم و از او می*خواهیم که وان را خالى کند. من گفتم...
  3. abolfazlgh

    مرد شریف

    آقای رابینسون هرگز به دندان*پزشكی نرفته بود، برای اینكه می*ترسید. اما بعد دندانش شروع به درد كرد، و به دندان*پزشكی رفت. دندان*پزشك بر روی دهان او وقت زیادی گذاشت و كلی كار كرد. در آخرین روز دكتر رابینسون به او گفت: هزینه*ی تمام این كارها چقدر می*شود؟ دندان*پزشك گفت: بیست و پنج پوند. اما از...
  4. abolfazlgh

    مطالب کوتاه طنز

    یه روز به یه مرد یه اسب می دن که برای اولین بار اسب سواری کنه اون هم بدون زین خلاصه مرد سوار اسب میشه و اسب همینطور که یورتمه می ره مرد به طرف عقب سر می خوره تا اینکه پس از مدتی به انتهای اسب (دم اسب) می رسه. ناگهان داد می زنه: این اسب تموم شد یکی دیکه بیارین...
  5. abolfazlgh

    از خاطرات یک عروس

    از خاطرات یک عروس دوشنبه الان رسیدیم خونه بعد از مسافرت ماه عسل و تو خونه جدید مستقرشدیم. خیلی سرگرم کننده هست این که واسه ریچارد آشپزی می*کنم . امروز می*خوام یه جور کیک درست کنم که تو دستوراتش ذکر کرده 12 تا تخم مرغ رو جدا جدا بزنین ولی من کاسه به اندازه*ی کافی نداشتم واسه*ی همین...
  6. abolfazlgh

    وکیل زرنگ

    وکیل زرنگ مسئولین یک مؤسسه خیریه متوجه شدند که وکیل پولداری در شهرشان زندگی می*کند و تاکنون حتی یک ریال هم به خیریه کمک نکرده است. پس یکی از افرادشان را نزد او فرستادند. مسئول خیریه: آقای وکیل، ما در مورد شما تحقیق کردیم و متوجه شدیم که الحمدالله از درآمد بسیار خوبی برخوردارید اکنون هیچ...
  7. abolfazlgh

    اسب

    اسب یه روز یه آقایی نشسته بود و روزنامه می*خوند كه زنش یهو ماهی تابه رو می*كوبه سرش. مرده میگه: برا چی این كارو كردی؟ زنش جواب میده: به خاطر این زدمت كه تو جیب شلوارت یه تیكه كاغذ پیدا كردم كه توش اسم "جنى" نوشته شده بود ... مرده میگه: وقتی هفته پیش برای تماشای مسابقه اسب*دوانی رفته بودم اسبی...
  8. abolfazlgh

    رفتن به مدرسه

    رفتن به مدرسه صبحی مادری برای بیدار کردن پسرش رفت. مادر: پسرم بلند شو. وقت رفتن به مدرسه است. پسر: اما چرا مامان؟ من نمی خوام برم مدرسه. مادر: دو دلیل به من بگو که نمی خوای بری مدرسه. پسر: یک که همه بچه ها از من بدشون می یاد. دو همه معلم ها از من بدشون می یاد. مادر: اُه خدای من! این که...
  9. abolfazlgh

    شاگرد زيرك و استاد!

    شاگرد زيرك و استاد! استاد دانشگاه با این سوال شاگردانش را به يك چالش ذهنی کشاند: آیا خدا هر چیزی که وجود دارد را خلق کرد؟ شاگردی با قاطعیت پاسخ داد:"بله او خلق کرد" استاد پرسید: "آیا خدا همه چیز را خلق کرد؟" شاگرد پاسخ داد: "بله, آقا" استاد گفت: "اگر خدا همه چیز را خلق...
  10. abolfazlgh

    چه بلا هایی سر معلماتون آوردید؟!

    من یادمه توی راهنمایی توی سوراخ صندلی معلممون چایی ریختیم وقتی نشست بدبخت سرخ و سفید شد بعد فیلمشو تو مدرسه پخش کردیم! :95:
  11. abolfazlgh

    ماجرای طنز دو دیوانه !

    فرهاد و هوشنگ هر دو بیمار یک آسایشگاه روانى بودند. یکروز همینطور که در کنار استخر قدم مى زدند فرهاد ناگهان خود را به قسمت عمیق استخر انداخت و به زیر آب فرو رفت. هوشنگ فوراً به داخل استخر پرید و خود را در کف استخر به فرهاد رساند و او را از آب بیرون کشید. وقتى دکتر آسایشگاه از این اقدام...
  12. abolfazlgh

    ماجرای طنز آفرینش انسان !

    روزی دخترک از مادرش پرسید: 'مامان نژاد انسان ها از کجا اومد؟مادر جواب داد: خداوند آدم و حوا را خلق کرد. اون ها بچه دار شدند و این جوری نژادانسان ها به وجود اومد. دو روز بعد دختر همین سوال رو از پدرش پرسید. پدرش پاسخ داد: 'خیلی سال پیش میمون ها تکامل یافتند و نژاد انسان ها پدید اومد..'...
  13. abolfazlgh

    pdf مورتیمر

    کسی pdf مورتیمر رو داره ممنون میشم برام بذاره
بالا