پاسخ : دلنوشته ها
چهره ام پراز اندوه وغم
اشک هایم جاریست
توانی برایم نمانده
خدایا
سوت پایان را بزن
من دیگر نمیتوانم
دنیا پژمردس
آدم ها بد
بویی از انسانیت
نبردند انگار
سوت پایان را بزن
جایی که در گوشه اش
بچه ای میمیرد
نتها به جرم فقر
و در گوشه ای دیگر
آدمی فکر ظلم و جنگ
آن هم از روی شکم سیری
سوت...