تا به اين لحظه ميپنداشتم هيچ گاه مرا ترك نخواهي گفت...
ميپنداشتم براي هميشه زينت خانه ي ساده ي قلبم خواهي بود:خانه اي كه گرچه هيچ نبود اما تو را داشت...
دست از هركه جز تو بود شستم...
تمامي درها به رويم باز بودند...
اما من به هيچ يك اعتنايي نكردم...
و بسوي تو آمدم...
اينگونه مي انديشيدم...