آیا خدا وجود دارد؟؟؟(داستانک)

Ebrahimi74

New Member
ارسال ها
265
لایک ها
1,190
امتیاز
0
#1
مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در بین کار گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت.
آنها در رابطه به موضوعات و مطالب مختلف صحبت کردند
و وقتی به موضوع خدا رسید، آرایشگر گفت : “من باور نمیکنم خدا هم وجود داشته باشد”.
مشتری پرسید: “چرا باور نمیکنی؟”

آرایشگر جواب داد: “کافیست به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد، به من بگو اگر خدا وجود داشت این همه مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا میشد؟ اگر خدا وجود میداشت نباید درد و رنجی وجود داشت. نمیتوانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه میداد این همه درد و رنج و جود داشته باشد.”

مشتری لحظه ای فکر کرد اما جوابی نداد. چون نمیخواست جر و بحث کند. آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت. به محض اینکه از مغازه بیرون آمد مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده ظاهرش کثیف و به هم ریخته بود. مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: “میدانی چیست! به نظر من آرایشگر ها هم وجود ندارند!”

آرایشگر گفت: “چرا چنین حرفی میزنی؟ من اینجا هستم. من آرایشگرم، همین الان موهای تو را کوتاه کردم.”
مشتری با اعتراض گفت:” نه. آرایشگرها وجود ندارند، چون اگر وجود داشتند. هیچکس مثل مردی که بیرون است. با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمیشد.”
آرایشگر: “نه بابا! آرایشگرها وجود دارند، موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمیکنند.”
مشتری تائید کرد: “دقیقاً نکته همین است، خدا هم وجود دارد! فقط مردم به او مراجعه نمیکنند و دنبالش نمیگردند، برای همین است که این همه درد و رنج در دنبا وجود دارد!”



منبع:ما سه تا
 
ارسال ها
55
لایک ها
40
امتیاز
0
#2
پاسخ : آیا خدا وجود دارد؟؟؟(داستانک)

داستانك كه نيست بيشتر يه جور دلنوشته است
صدای خش خش جاروی فراشی بابای مدرسه، زیباترین ملودی دنیاست.
تصویر انباشته شدن برگهای زرد و نارنجی پاییز است، در خاطره هامان.
بوی مهر میدهد.
بوی شمارش روزهای تابستان ، انتظارهای بی دلیل، تا شروع درس و مدرسه و پشیمانی های زود رس!
بوی سبز کتاب فارسی دبستان، هر چند ریاضی همیشه با من مهربانتر بود.
بوی کل کل های کودکانه با همکلاسیها، بر سر پاک کن نصفه!
بوی لواشک ترشی که زنگهای تفریح، با یک چشم بسته میخوردیم.
بوی انتظار دیدن آن یکی معلم، همانی که خیلی دوستش داشتم.
بوی نوشتن دیکته
نمره بیست
شمردن چند باره ی صد آفرین های دفتر مشق
تنفر بچه گانه از درس مظلوم جغرافی
اضطراب های لطیف شبهای امتحان
انتظارِ بی همتایِ شنیدن صدای زنگ آخر و
دویدن تا رسیدن به بوی دل انگیز غذایِ دست پختِ مهربانِ مادر
 

astropiad

New Member
ارسال ها
78
لایک ها
37
امتیاز
0
#3
پاسخ : آیا خدا وجود دارد؟؟؟(داستانک)

روزی دو جنین در شکم مادر خود در حال گفت و گو بودند.یکی از آنان گفت: آیا تو موجودی به اسم "مادر" را قبول داری؟ آن یکی گفت : مگر تو آن را دیده ای؟کی رفته است و از دنیای بعد از اینجا خبر آورده است؟ من چیزی را که با چشم خود نبینم باور نمیکنم.
همانگونه که شما الان به این گفتگو می خندید،ولی باز هم میگویید "خدا کجاست؟" در روز قیامت هم به این افکار خود خواهید خندید.

---- دو نوشته به هم متصل شده است ----

روزی در یک دانشگاه استادی رو به شاگردان کرد و گفت:"مگر خدا همان نیکی و خوبی نیست؟" همه با لحن قاطعانه ای گفتند بله.بعد استاد گفت :"پس چرا با این که خدا وجود دارد، باز هم در دنیا بدی و ظلم هست؟"
همه شاگردان به فکر فرو رفتند.
و استاد لبخندی زد که یک بار دیگر خدا پرستان را به زیر سوال برده است.
پس از اندکی زمان یکی از آنان خواست جواب بدهد.او گفت "نور وجود خارجی دارد؟" استاد گفت بله.شاگرد گفت تاریکی چطور؟ استاد گفت خیر.تاریکی همان عدم وجود نور است.شاگرد گفت آیا صدا وجود خارجی دارد؟ استاد گفت بله.شاگرد گفت سکوت چطور؟ استاد گفت خیر.سکوت همان نبود صدا است.بعد شاگرد گفت: " خدا هم همینطور است.خدا وجود دارد و در محدوده ای که هست،بدی و طلم نیست.اما عده ای قلب های خود را از او خالی کرده اند.و خدا در قلب های آنان جایی ندارد.و ظلم میکنند.ولی ظلم آنان دلیل بر عدم وجود خداوند در همه جا نیست!"
آن شاگرد کسی نبود جز پدر علم فیزیک، آلبرت انیشتین.
 

lida1s

New Member
ارسال ها
1
لایک ها
1
امتیاز
0
#4

bloodborne

New Member
ارسال ها
433
لایک ها
215
امتیاز
0
#5
پاسخ : آیا خدا وجود دارد؟؟؟(داستانک)

بله این رو من تو لاین ویدئوشو دیدم
 

Sharifi_M

New Member
ارسال ها
561
لایک ها
348
امتیاز
0
#6
پاسخ : آیا خدا وجود دارد؟؟؟(داستانک)

مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در بین کار گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت.
آنها در رابطه به موضوعات و مطالب مختلف صحبت کردند
و وقتی به موضوع خدا رسید، آرایشگر گفت : “من باور نمیکنم خدا هم وجود داشته باشد”.
مشتری پرسید: “چرا باور نمیکنی؟”

آرایشگر جواب داد: “کافیست به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد، به من بگو اگر خدا وجود داشت این همه مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا میشد؟ اگر خدا وجود میداشت نباید درد و رنجی وجود داشت. نمیتوانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه میداد این همه درد و رنج و جود داشته باشد.”

مشتری لحظه ای فکر کرد اما جوابی نداد. چون نمیخواست جر و بحث کند. آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت. به محض اینکه از مغازه بیرون آمد مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده ظاهرش کثیف و به هم ریخته بود. مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: “میدانی چیست! به نظر من آرایشگر ها هم وجود ندارند!”

آرایشگر گفت: “چرا چنین حرفی میزنی؟ من اینجا هستم. من آرایشگرم، همین الان موهای تو را کوتاه کردم.”
مشتری با اعتراض گفت:” نه. آرایشگرها وجود ندارند، چون اگر وجود داشتند. هیچکس مثل مردی که بیرون است. با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمیشد.”
آرایشگر: “نه بابا! آرایشگرها وجود دارند، موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمیکنند.”
مشتری تائید کرد: “دقیقاً نکته همین است، خدا هم وجود دارد! فقط مردم به او مراجعه نمیکنند و دنبالش نمیگردند، برای همین است که این همه درد و رنج در دنبا وجود دارد!”



منبع:ما سه تا
ببینید یه بحثی هست که میگه شما الان درباره وجود خدا بدرستی اثبات نکردید!
در این دنیا مومنان و خدا پرستانی هستند که در رنج بسر میبرند!
و در نقطه مقابل افرادی هستند که در خوشبختی خودشانند و خدا را نمیشناسند!
در هر صورت داستان متن زیبایی داشت ولی مفهوم درستی نداشت از نظر من.

---- دو نوشته به هم متصل شده است ----

روزی دو جنین در شکم مادر خود در حال گفت و گو بودند.یکی از آنان گفت: آیا تو موجودی به اسم "مادر" را قبول داری؟ آن یکی گفت : مگر تو آن را دیده ای؟کی رفته است و از دنیای بعد از اینجا خبر آورده است؟ من چیزی را که با چشم خود نبینم باور نمیکنم.
همانگونه که شما الان به این گفتگو می خندید،ولی باز هم میگویید "خدا کجاست؟" در روز قیامت هم به این افکار خود خواهید خندید.

---- دو نوشته به هم متصل شده است ----

روزی در یک دانشگاه استادی رو به شاگردان کرد و گفت:"مگر خدا همان نیکی و خوبی نیست؟" همه با لحن قاطعانه ای گفتند بله.بعد استاد گفت :"پس چرا با این که خدا وجود دارد، باز هم در دنیا بدی و ظلم هست؟"
همه شاگردان به فکر فرو رفتند.
و استاد لبخندی زد که یک بار دیگر خدا پرستان را به زیر سوال برده است.
پس از اندکی زمان یکی از آنان خواست جواب بدهد.او گفت "نور وجود خارجی دارد؟" استاد گفت بله.شاگرد گفت تاریکی چطور؟ استاد گفت خیر.تاریکی همان عدم وجود نور است.شاگرد گفت آیا صدا وجود خارجی دارد؟ استاد گفت بله.شاگرد گفت سکوت چطور؟ استاد گفت خیر.سکوت همان نبود صدا است.بعد شاگرد گفت: " خدا هم همینطور است.خدا وجود دارد و در محدوده ای که هست،بدی و طلم نیست.اما عده ای قلب های خود را از او خالی کرده اند.و خدا در قلب های آنان جایی ندارد.و ظلم میکنند.ولی ظلم آنان دلیل بر عدم وجود خداوند در همه جا نیست!"
آن شاگرد کسی نبود جز پدر علم فیزیک، آلبرت انیشتین.
در باره متن دوم باید بگم این لینک به درست نبودن آن اشاره کرده:
http://www.gomaneh.com/3021/%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%B4%D8%AA%DB%8C%D9%86-%D9%88-%D8%A7%D8%AB%D8%A8%D8%A7%D8%AA-%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%AF-%D8%AE%D8%AF%D8%A7/
پدر علم فیزیکم انشتین نبوده قطعا :4:
اگر لینک باز نشد این را بخوانید:
[h=1]انیشتین و اثبات وجود خدا[/h]شایعه بحث دینی و اثبات خدا توسط انیشتین جوان به استادش را بخوانید:
“روزی یک استاد دانشگاه تصمیم گرفت تا میزان ایمان دانشجویان اش را بسنجد . او پرسید: آیا خداوند , هرچیزی راکه وجود دارد , آفریده است؟
دانشجویی شجاعانه پاسخ داد : بله
استاد پرسید: هرچیزی را ؟!
پاسخ دانشجو این بود: بله ; هرچیزی را.
استاد گفت: دراین حالت , خداوند شر را آفریده است . درست است ؟ زیرا شر وجود دارد .
برای این سوال , دانشجو پاسخی نداشت و ساکت ماند .
ناگهان , دانشجوی دیگری دستش را بلند کرد و گفت:
استاد ممکن است از شما یک سوال بپرسم؟ آیا سرما وجود دارد؟
استاد پاسخ داد: البته, آیا شما هرگز احساس سرما نکرده اید؟
دانشجو پاسخ داد: البته آقا, اما سرماوجود ندارد. طبق مطالعات علوم فیزیک, سرما, نبودن تمام و کمال گرماست و شیء را تنها درصورتی می توان مطالعه کرد که انرژی داشته باشد و انرژی را انتقال دهد و این گرمای یک شیء است که انرژی آن را انتقال می دهد . بدون گرما اشیاء بی حرکت هستند, قابلیت واکنش ندارند ; پس سرما وجود ندارد . ما لفظ سرما را ساخته ایم تا فقدان گرما را توضیح دهیم .
دانشجو ادامه داد : وتاریکی ؟
استاد پاسخ دا د : تاریکی وجود دارد .
دانشجو گفت: شما باز هم در اشتباه هستید آقا! تاریکی , فقدان کامل نور است. شما می توانید نور و روشنایی را مطالعه کنید اما تاریکی را نمی توانید مطالعه کنید. منشور نیکولز, تنوع رنگ های مختلف را نشان می دهد که در آن طبق طول امواج نور , نور می تواند تجزیه شود . تاریکی , لفظی ست که ما ایجاد کرده ایم تا فقدان کامل نور را توضیح دهیم.
و سرانجام دانشجو ادامه داد: خداوند, شر را نیافریده است . شر , فقدان خدا در قلب افراد است. شر فقدان عشق, انسانیت و ایمان است. عشق و ایمان مانند گرما و نور هستند . آنها وجود دارند و فقدانشان منجر به شر می شود.
نام این دانشجو آلبرت انیشتین بود”

**********************

بررسی موضوع:۱- شایعه فوق هم ترجمه یک شایعه خارجی است که در ابتدای سال ۲۰۰۰ منتشر شد و نام انیشتین بعدها به آن اضافه شد.
۲- این مغالطه آشکار محال است میان دو دانشمند یا انیشتین و استادش رخ داده باشد. با این روش میتوان گفت که “خیر” نیز همان “عدم وجود شر” است و روشنایی یعنی نبودن تاریکی و این دور باطل ادامه خواهد داشت و نحوه پاسخ مغلطه آلود است. سرما فقط نوعی بیان شرایط و حالت دمایی است و طبق “اصل وجود” چیزهایی به نام سرما یا گرما یا تاریکی و روشنایی وجود ندارند بلکه بیان کننده حالت هستند.

۳- از دیدگاه توحیدی اگر شر به معنی فقدان نیکی باشد یعنی هنگام وجود شر، قلب انسان، از خدا که منشا نیکی است تهی باشد؛ که این با دیدگاه توحیدی مبنی بر وجود خدا در همه جا متناقض به نظر می‌رسد. حتی اگر این بازی کلمات را جدی بگیریم و اشکالات ساده متن را نبینیم نوشتار بالا به این معنی است که شیطان که نماد شر است وجود ندارد و عدم حضور خدا به معنی شیطان است. این نتیجه مستقیم از نوشتار؛ کل کتب آسمانی را که بر وجود شیطان صحه می‌گذارند بی‌ارزش و باطل می‌کند. لذا باز هم از دیگاه دینی غلط به نظر می آید.

۴- اما دیدگاه اینیشتین در باب دین چه بود؟ می‌توان گفت اینیشتین همواره در هاله‌ای میان آتئیست و آگنوستیک غوطه‌ور بود. به عبارت دیگر انیشتین هیچگاه باورمند به وجود خدا نبوده است. این موارد در شایعه شیعه بودن انیشتین به تفصیل بررسی و رد شده است

او در نامه‌ای در سال ۱۹۵۰ خطاب به برکوویتز می‌نویسد:
“نگرش من به خدا همچون یک آگنوستیک است. من معتقدم که زندگی در مجموعه‌ای از اصول اخلاقی برای یک دنیای بهتر نیازی به یک قانون‌گذار ندارد. به خصوص که این قانون‌گذار بر اساس سیستم پاداش و مجازات کار کند…”
و یا نامه انیشتین به دوست فیلسوفش که در آن کتب آسمانی را بچه گانه خوانده بود موجود است و چندی پیش در حراجی فروخته شد.



۵- این داستان در هیچ منبع معتبری بنام انیشتین ثبت نشده است.
 

saideh

New Member
ارسال ها
260
لایک ها
156
امتیاز
0
#7
پاسخ : آیا خدا وجود دارد؟؟؟(داستانک)

سلام.هرکسی ی نظری داره....هرکسی ی دلیل منطقی داره باتوجه به منطق شما ای بحث غلطه میشه چراشو بگین؟:98:
 
بالا