از آبدارچی تا امپراتور

وضعیت
موضوع بسته شده است.

kim.kl

New Member
ارسال ها
119
لایک ها
151
امتیاز
0
#1
مرد بیکاری برای سمت آبدارچی در مایکرو سافت تقاضا داد. رییس هیئت مدیره با او مصاحبه کرد و تمیز کردن زمین را به عنوان نمونه کار او دید و گفت: شما استخدام شدید. آدرس ایمیلتان را بدهید تا فرم های مربوطه را به شما بفرستم تا پر کنید و همینطور تاریخ شروع کار شما را بگویم.
مرد جواب داد: من کامپیوتر ندارم. ایمیل هم ندارم. رییس هیئت مدیره گفت: متاسفم! اگر ایمیل ندارید یعنی وجود خارجی ندارید و کسی که وجود خارجی ندارد شغل هم ندارد. مرد در کمال نا امیدی آنجا را ترک کرد.
نمی دانست با تنها دلاری که در جیبش دارد چه کار کند. تصمیم گرفت به سوپر مارکت برود و یک صندوق گوجه فرنگی بخرد. بعد به خانه برگشت و گوجه فرنگی ها را فروخت. در کمتر از دوساعت توانست سرمایه اش را دو برابر کند. این عمل را سه بار تکرار کرد وبا 6 دلار به خانه برگشت. مرد فهمید می تواند به طریق دیگری زندگی اش را بگذراند. هر روز زود تر رفت و دیرتر برگشت. در نتیجه پولش هر روز دو سه برابر می شد. با پولش یک گاری خرید.
بعد یک کامیون خرید و به زودی ناوگان خودش را در خط ترانزیت به کار تنداخت. پنج سال بعد مرد یکی از بزرگترین خرده فروشان آمریکا شد و شروع کرد تا برای آینده ی خانواده اش برنامه ریزی کند و تصمیم گرفت بیمه ی عمر بگیرد. به نمایندگی بیمه زنگ زد و سرویسی را انتخاب کرد. وقتی صحبتشان به نتیجه رسید نماینده بیمه آدرس ایمیل مرد را پرسید. مرد جواب داد: من ایمیل ندارم. نماینده بیمه با کنجکاوی پرسید: شما ایمیل ندارید ولی با این حال توانستید یک امپراتوری در شغل خودتان به وجود بیاورید. می توانید فکر کنید به کجاها می رسیدید اگر یک ایمیل هم داشتید؟!؟ مرد برای مدتی فکر کرد و گفت:بله!! احتمالا یک آبدارچی در شرکت ماکرو سافت می شدم.
بنا براین هر چه در زندگی ما اتفاق می افتد حتما به صلاح ماست نه مطابق میل ما!!
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا