بزرگداشت حافظ و شوخی با اون.

Al!R3ZA

Well-Known Member
ارسال ها
1,903
لایک ها
3,166
امتیاز
113
#1
سلام دوستان
همونطور که میدونین ( اگه نمیدونین بدونین :4: ) امروز روز بزرگداشت حافظ بود.
فک نکنم بشه تو کلمات این شاعر بزرگ کشورمون رو وصف کرد.
یادمه سال اول که بودیم ، یه شعر طنز که شوخی با حافظ بود رفتم سر زنگ ادبیات در مورد حافظ خوندم. امروز ( که سال چهارمیم :4: ) همین شعر توسط کس دیگه سر صف خونده شد.
گفتم این شعرو برای شما هم بذارم تا یادی ازش بشه :)
با اینکه طولانیه ولی پیشنهاد میدم تا آخر بخونیدش :)

نيمه شب پريشب گشتم دچار کابوس
ديدم به خواب حافظ توي صف اتوبوس
گفتم : سلام حافظ ، گفتا : عليک جانم
گفتم : کجا روي ؟ گفت : والله خود ندانم
گفتم : بگير فالي گفتا : نمانده حالي
گفتم : چگونه اي ؟ گفت : در بند بي خيالي
گفتم : که تازه تازه شعر و غزل چه داري ؟
گفتا : که مي سرايم شعر سپيد باري
گفتم : ز دولت عشق ، گفتا : که کودتا شد
گفتم : رقيب ، گفتا : او هم که کله پا شد
گفتم : کجاست ليلي ؟ مشغول دلربايي؟
گفتا : شده ستاره در فيلم سينمايي
گفتم : بگو ، زخالش ، آن خال آتش افروز ؟
گفتا : عمل نموده ، ديروز يا پريروز
گفتم : بگو ، ز مويش گفتا که مش نموده
گفتم : بگو ، ز يارش گفتا ولش نموده
گفتم : چرا ؟ چگونه ؟ عاقل شده است مجنون ؟
گفتا : شديد گشته معتاد گرد و افيون
گفتم : کجاست جمشيد ؟ جام جهان نمايش ؟
گفتا : خريده قسطي تلويزيون به جايش
گفتم : بگو ، ز ساقي حالا شده چه کاره ؟
گفتا : شدست منشي در دفتر اداره
گفتم : بگو ، ز زاهد آن رهنماي منزل
گفتا : که دست خود را بردار از سر دل
گفتم : ز ساربان گو با کاروان غم ها
گفتا : آژانس دارد با تور دور دنيا
گفتم : بگو ، ز محمل يا از کجاوه يادي
گفتا : پژو ، دوو ، بنز يا گلف نوک مدادي
گفتم : که قاصدک کو آن باد صبح شرقي
گفتا : که جاي خود را داده به فاکس برقي
گفتم : بيا ز هدهد جوييم راه چاره
گفتا : به جاي هدهد ديش است و ماهواره
گفتم : سلام ما را باد صبا کجا برد ؟
گفتا : به پست داده ، آورد يا نياورد ؟
گفتم : بگو ، ز مشک آهوي دشت زنگي
گفتا : که ادکلن شد در شيشه هاي رنگي
گفتم : سراغ داري ميخانه اي حسابي ؟
گفتا : آنچه بود ار دم گشته چلوکبابي
گفتم : بيا دوتايي لب تر کنيم پنهان
گفتا : نمي هراسي از چوب پاسبانان ؟
گفتم : شراب نابي تو دست و پا نداري ؟
گفتا : که جاش دارم و افور با نگاري
گفتم : بلند بوده موي تو آن زمان ها
گفتا : به حبس بودم از ته زدند آن ها
گفتم : شما و زندان ؟ حافظ ما رو گرفتي ؟
گفتا : نديده بودم هالو به اين خرفتي !
(هالو ، تخلص شاعر)
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

راهنما

New Member
ارسال ها
15
لایک ها
69
امتیاز
0
#3
پاسخ : بزرگداشت حافظ و شوخی با اون.

سلام
شعر جالبی بود.
به امید این که افرادی مثل حافظ در زمان حال و آینده باز هم ایران را سربلند کنند.
 
بالا