- ارسال ها
- 82
- لایک ها
- 494
- امتیاز
- 0
دیوژن فیلسوف یونانی ، نزدیک به دوهزارسال پیش می زیست . او بسیار مشتاق بود تا جزشاگردان "آنتی ستن" انتخاب گرددولی آنتن ستن او را نپذیرفت! دیوژن ناامید نشد شروع به پافشاری و اصرار کرد ... استاد که از اصرار او خسته شده بود با خشم عصایش را بلند کرد و او را تهدید کرد که اگر نرود او را می زند !!
دیوژن گفت : استاد بزنید ! شما چوبی پیدا نخواهید کرد که آنقدر محکم باشد که بر ثابت قدمی من چیره گردد "
آنتتی ستن حرفی برای گفتن نداشت ، بی درنگ او را به شاگردی پذیرفت.
مثل تمبر پستی باشید : وقتی به چیزی چسبیدید ، تارسیدن به مقصد آن را رها نکنید .
دیوژن گفت : استاد بزنید ! شما چوبی پیدا نخواهید کرد که آنقدر محکم باشد که بر ثابت قدمی من چیره گردد "
آنتتی ستن حرفی برای گفتن نداشت ، بی درنگ او را به شاگردی پذیرفت.
مثل تمبر پستی باشید : وقتی به چیزی چسبیدید ، تارسیدن به مقصد آن را رها نکنید .