جملاتی از جبران خلیل جبران:
♦ ای که در رنج و عذابی ! تو آنگاه رستگاری که با ذات و هویت خویش یکی شوی
♦ آرامش گهواره ای ست بر دامن خاک و سنگ پله هایی به جانب افلاک
♦ به رویاها ایمان بیاورید که دروازه های ابدیت اند
♦ انسان فـرزانه با مشعـل دانش و حکمت، پیش رفته و راه بشریت را روشن می سازد
♦ ایمان از کردار جدا نیست و عمل از پندار
♦ زجر کشیده ! تو آنگاه به کمال رسیده ای که بیداری در خطاب و سخن گفتنت جلوه کند
♦ چه زیباست هنگامی که در اوج نشاط و بی نیازی هستی دست به دعا برداری
♦ هنگامی که در سکوت شب گوش فرا دهی خواهی شنید که کوهها و دریاها و جنگلها با خود کم بینی و هراس خاصی نیایش می کنند
♦ چون عاشقی آمد، سزاوار نباشد این گفتار که : خدا در قلب من است ، شایسته تر آن که گفته آید : من در قلب خداوندم.
♦ چه ناچیز است زندگی کسی که با دست هایش چهره خویش را از جهان جدا ساخته و چیزی نمی بیند، جز خطوط باریک انگشتانش را
♦ ای که در رنج و عذابی ! تو آنگاه رستگاری که با ذات و هویت خویش یکی شوی
♦ آرامش گهواره ای ست بر دامن خاک و سنگ پله هایی به جانب افلاک
♦ به رویاها ایمان بیاورید که دروازه های ابدیت اند
♦ انسان فـرزانه با مشعـل دانش و حکمت، پیش رفته و راه بشریت را روشن می سازد
♦ ایمان از کردار جدا نیست و عمل از پندار
♦ زجر کشیده ! تو آنگاه به کمال رسیده ای که بیداری در خطاب و سخن گفتنت جلوه کند
♦ چه زیباست هنگامی که در اوج نشاط و بی نیازی هستی دست به دعا برداری
♦ هنگامی که در سکوت شب گوش فرا دهی خواهی شنید که کوهها و دریاها و جنگلها با خود کم بینی و هراس خاصی نیایش می کنند
♦ چون عاشقی آمد، سزاوار نباشد این گفتار که : خدا در قلب من است ، شایسته تر آن که گفته آید : من در قلب خداوندم.
♦ چه ناچیز است زندگی کسی که با دست هایش چهره خویش را از جهان جدا ساخته و چیزی نمی بیند، جز خطوط باریک انگشتانش را