جوجه عقاب

ارسال ها
538
لایک ها
1,316
امتیاز
0
#1
جوجه عقاب, اثر گابریل گارسیا مارکز
____________________________
کوه بلندي بود که لانه عقابي با چهار تخم، بر بلنداي آن قرار داشت.
زلزله اي کوه را به لرزه در آورد و باعث شد که يکي از تخم ها از دامنه کوه به پايين بلغزد.
بر حسب اتفاق آن تخم به مزرعه اي رسيد که پر از مرغ و خروس بود.
مرغ و خروس ها مي دانستند که بايد از اين تخم مراقبت کنند و بالاخره هم مرغ پيري داوطلب شد تا روي آن بنشيند و آن را گرم نگهدارد تا جوجه به دنيا بيايد.
بالاخره جوجه عقاب متولد شد
جوجه عقاب مانند ساير جوجه ها پرورش يافت و طولي نکشيد که جوجه عقاب باور کرد که چيزي جز يک جوجه خروس نيست. او زندگي و خانواده اش را دوست داشت اما چيزي از درون او فرياد مي زد که تو بيش از اين هستي. تا اين که يک روز که داشت در مزرعه بازي مي کرد متوجه چند عقاب شد که در آسمان اوج مي گرفتند و پرواز مي کردند. عقاب آهي کشيد و گفت: اي کاش من هم مي توانستم مانند آنها پرواز کنم.
مرغ و خروس ها شروع کردند به خنديدن و گفتند: تو خروسي و يک خروس هرگز نمي تواند بپرد.
اما عقاب همچنان به خانواده واقعي اش که در آسمان پرواز مي کردند خيره شده بود و در آرزوي پرواز به سر مي برد.
اما هر موقع که عقاب از رويايش سخن مي گفت به او مي گفتند که روياي تو به حقيقت نمي پيوندد و عقاب هم کم کم باور کرد.
بعد از مدتي او ديگر به پرواز فکر نکرد و مانند يک خروس به زندگي ادامه داد و بعد از سالها زندگي خروسي، از دنيا رفت.
تو هماني که مي انديشي، هرگاه به اين انديشيدي که تو يک عقابي به دنبال رويا هايت برو و به ياوه هاي مرغ و خروسهاي اطرافت گوش نکن
 

happymoj

Active Member
ارسال ها
346
لایک ها
150
امتیاز
43
#2
پاسخ : جوجه عقاب

یه تناقض اون جوجه عقابه متوجه هیکل متفاوتش با بقیه مرغ ها نمی شده یا این که عقابه مثله بقیه علف خوار شده:21:یا حتی صاحب اون مزرعه از این که یه عقاب بین پرنده هاش هست احساس نم کرده که اون ممکنه اونا رو بخوره یا حتی چرا الکی اونو اونجا گذاشته نکنه عقابم تخم می ذاره خوب ادم عاقل می بره می فروشه اون عقابه رو:21::21::21:
 
بالا