باز بوی باورم خاکریست
واژه های دفترم خاکستریست
پیش از اینها حال دیگر داشتم
هر چه میگفتند باور داشتم
پیرها زهر هلاهل خورده اند
عشق ورزان مهر باطل خورده اند
باز هم بحث عقیل و مرتضاست
آهن تفتیده ی مولا کجاست
نه فقط حرفی ز آهن مانده است
شمع بیت المال روشن مانده است
با خودم گفتم تو عاشق نیستی
آگه از سر شقایق نیستی
غرقه در دریا شدن کار تو نیست
شیعه ی مولا شدن کار تونیست
در صفوف ایستاده بر نماز
ابن ملجمها فراوانند باز
دستها را باز در شبهای سرد
ها کنید ای کودکان دوره گرد
مژدگانی ای خیابان خوابها
میرسد ته مانده ی بشقابها
سر به لاک خویش بردیم ای دریغ
نان به نرخ روز خوردیم ای دریغ
صحبت از عدل و عدالت نابجاست
سود در بازار این الوقتهاست
گیر خواهد کرد روزی روزیت
در گوی مال مردم خوارها
من به در گفتم ولیکن بشنوند
نکته ها را مو به مو دیوارها
واژه های دفترم خاکستریست
پیش از اینها حال دیگر داشتم
هر چه میگفتند باور داشتم
پیرها زهر هلاهل خورده اند
عشق ورزان مهر باطل خورده اند
باز هم بحث عقیل و مرتضاست
آهن تفتیده ی مولا کجاست
نه فقط حرفی ز آهن مانده است
شمع بیت المال روشن مانده است
با خودم گفتم تو عاشق نیستی
آگه از سر شقایق نیستی
غرقه در دریا شدن کار تو نیست
شیعه ی مولا شدن کار تونیست
در صفوف ایستاده بر نماز
ابن ملجمها فراوانند باز
دستها را باز در شبهای سرد
ها کنید ای کودکان دوره گرد
مژدگانی ای خیابان خوابها
میرسد ته مانده ی بشقابها
سر به لاک خویش بردیم ای دریغ
نان به نرخ روز خوردیم ای دریغ
صحبت از عدل و عدالت نابجاست
سود در بازار این الوقتهاست
گیر خواهد کرد روزی روزیت
در گوی مال مردم خوارها
من به در گفتم ولیکن بشنوند
نکته ها را مو به مو دیوارها