داستان دانشگاه استنفورد (این داستان واقعی است)

haniye

New Member
ارسال ها
259
لایک ها
234
امتیاز
0
#1
خانمی با لباس کتان راه راه وشوهرش با کت وشلوار دست دوز و کهنه در شهر بوستون از قطار پایین آمدند و بدون هیچ قرار قبلی راهی دفتر رییس دانشگاه هاروارد شدند.
منشی فوراً متوجه شد این زوج روستایی هیچ کاری در هاروارد ندارند و احتمالاً اشتباهی وارد دانشگاه شده اند. مرد به آرامی گفت: «مایل هستیم رییس را ببینیم..»
منشی با بی حوصلگی گفت: «ایشان امروز گرفتارند.»
خانم جواب داد: « ما منتظر خواهیم شد.»

منشی ساعتها آنها را نادیده گرفت و به این امید بود که بالاخره دلسرد شوند و پی کارشان بروند. اما این طور نشد. منشی که دید زوج روستایی پی کارشان نمی روند سرانجام تصمیم گرفت برای ملاقات با رییس از او اجازه بگیرد و رییس نیز بالاجبار پذیرفت. رییس با اوقات تلخی آهی کشید و از دل رضایت نداشت که با آنها ملاقات کند. به علاوه از اینکه اشخاصی با لباس کتان و راه راه وکت وشلواری دست دوز و کهنه وارد دفترش شده، خوشش نمی آمد.

خانم به او گفت: «ما پسری داشتیم که یک سال در هاروارد درس خواند. وی اینجا راضی بود. اما حدود یک سال پیش در حادثه ای کشته شد.. شوهرم و من دوست داریم بنایی به یادبود او در دانشگاه بنا کنیم.»

رییس با غیظ گفت :« خانم محترم ما نمی توانیم برای هرکسی که به هاروارد می آید و می میرد، بنایی برپا کنیم. اگر این کار را بکنیم، اینجا مثل قبرستان می شود.»
خانم به سرعت توضیح داد: «آه… نه…. نمی خواهیم مجسمه بسازیم. فکر کردیم بهتر باشد ساختمانی به هاروارد بدهیم.»

رییس لباس کتان راه راه و کت و شلوار دست دوز و کهنه آن دو را برانداز کرد و گفت: «یک ساختمان! می دانید هزینه ی یک ساختمان چقدر است؟ ارزش ساختمان های موجود در هاروارد هفت و نیم میلیون دلار است.»

خانم یک لحظه سکوت کرد.. رییس خشنود بود. شاید حالا می توانست از شرشان خلاص شود. زن رو به شوهرش کرد و آرام گفت: «آیا هزینه راه اندازی دانشگاه همین قدر است؟ پس چرا خودمان دانشگاه راه نیندازیم؟»

شوهرش سر تکان داد. رییس سردرگم بود. آقا و خانمِ “لیلاند استنفورد” بلند شدند و راهی کالیفرنیا شدند، یعنی جایی که دانشگاهی ساختند که تا ابد نام آنها را برخود دارد!

با آرزوی موفقیت برای همه اعضای سایت:115:
 

mssh

Active Member
ارسال ها
228
لایک ها
54
امتیاز
28
#2
پاسخ : داستان دانشگاه استنفورد (این داستان واقعی است)

قبلا هم شنیده بودم اما اگر هزار بار دیگه هم بشنوم باز هم لذت می برم.
جالب اینه که دانشگاه استنفورد به جرات دومین دانشگاه دنیاس.
بعد هاروارد
 

haniye

New Member
ارسال ها
259
لایک ها
234
امتیاز
0
#3
پاسخ : داستان دانشگاه استنفورد (این داستان واقعی است)

قبلا هم شنیده بودم اما اگر هزار بار دیگه هم بشنوم باز هم لذت می برم.
جالب اینه که دانشگاه استنفورد به جرات دومین دانشگاه دنیاس.
بعد هاروارد
پدرم یک اطلاعات جالب بهم داد
گفت تو علم پزشکی یک Reference دارند به اسم Harriet که رزیدنت های دانشگاه استنفورد نوشتند :88:
دقت کنید رزیدنت ها !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
البته تو پزشکی دانشگاه جان هاپکینز فکر کنم بهتره
راستی این رو هم بگم از دانشجوهایی که توی دانشگاه استنفورد درخشیدند آقای علی حاج میری هستند
آقای هژیر رحمانداد هم استادیار این دانشگاه هستند (نفر سوم جهان در المپیاد شیمی)
و خیلی دیگه از ایرانی های موفق
به امید درخشندگی بیشتر هم وطنای عزیزمون:67:
 
بالا