درخشش سپید و خنک ....

zek

New Member
ارسال ها
455
لایک ها
124
امتیاز
0
#1
در سرزمین پروانه ها افسانه ای وجود دارد در مورد پروانه ای پیر.یک شب وقتی پروانه پیر هنوز جوان بود،با دوستانش پرواز میکرد. ناگهان سرش را بلند کرد و نوری سپید و شگفت آور را دید که از میان شاخه های درختی آویزان است.در واقع این ماه بود.ولی چون تمام پروانه ها سرگرم نور شمع و چراغ های خیابان بودند و همیشه به دور آنها می گشتند ،قهرمان یا دوستانش هرگز ماه را ندیده بودند.
با دیدن این نور یک پیمان ناگهانی و محکم در او پیدا شد : من هرگز به دور هیچ نور دیگری بجز ماه چرخ نخواهم زد.پس هرشب وقتی پروانه ها از مکان های استراحت بیرون می آمدند و به دنبال نور مناسب می گشتند ، پروانه ما به سمت آسمان ها بال می گشود. ولی ماه با اینکه نزدیک به نظر می رسید ، در ورای ظرفیت پروانه باقی می ماند.ولی او هرگز اجازه نمی داد که ناکامی اش بر او چیره شود و در واقع تلاش های او هرچند نا موفق چیزی را برایش به ارمغان می آورد.
برای مدتی دوستان و خانواده و همسایگان و ساکنان سرزمین پروانه ها ،همگی او را سرزنش و مسخره می کردند.ولی همگی آنها با سوختن و خاکستر شدن در اطراف نور های جزئی و در دسترسی که انتخاب کرده بودند ، در مرگ از او پیشی گرفتند.
ولی پروانه پیر در زیر درخشش سپید و خنک معشوق در سن بسیار بالا در گذشت.
 

hcaebbb

New Member
ارسال ها
204
لایک ها
3
امتیاز
0
#2
kheili ali bood merC
 

r_dh

New Member
ارسال ها
64
لایک ها
3
امتیاز
0
#3
it was very beautiful.thanks a lot
 
بالا