دعوا سر ترک شیرازی !!

Al!R3ZA

Well-Known Member
ارسال ها
1,903
لایک ها
3,166
امتیاز
113
#1
سلام
احتمالاً همتون شعر معروف حافظو شنیدید که میگه :
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مارا... ( خیلیام فقط همین مصرعشو بلدن :4: )
یه مطلب جالبی دیدم. چقدر دعوا بوده سر این بنده خدا :4:
شاعرا هی برای هم تو طول تاریخ جوابیه دادن :4:
البته اول میخواستم تو طنز ها بذارمش ، بعد دیدم نه ، ارزش ادبی هم داره. برا همین میذارمش اینجا :


حافظ :

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

صائب در جواب حافظ :

هر آن کس چیز می بخشد، ز جان خویش می بخشد
نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را

شهریار در جواب هر دو :

هر آن کس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد
نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را

سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند
نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دل ها را

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم تمام روح و اجزا را

امیر نظام گروسی در جواب حافظ :

اگر آن کرد گروسی بدست آرد دل ما
را
بدو بخشم تن و جان و سرو پا را

جوانمردی به آن باشد که ملک خویشتن بخشی
نه چون حافظ که میبخشد سمرقند و بخارارا


دکتر انوشه در جواب امیر نظام گروسی :

اگر آن مهرخ تهران بدست ارد دل ما را
به لبخند ترش بخشم تمام روح و معنا را
سر و دست و تن و پا رابه خاک گور می بخشند
نه بر آن مه لقای ما که شور افکنده دنیا را

رند تبریزی هم در پاسخ حافظ ، صائب و شهریار :

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
بهایش هم بباید او ببخشد کل دنیا را
مگر من مغز خر خوردم در این آشفته بازاری
که او دل را بدست آرد، ببخشم من بخارا را
نه چون صائب ببخشم من سر و دست و تن و پا را
نه من آن شهریارانم ببخشم روح و اجزا را
که این دل در وجود ما خدا دارد که می ارزد
هزاران ترک شیراز و هزاران عشق زیبا را
ولی گر ترک شیرازی دهد دل را بدست ما
در آن دم نیز شاید ما ببخشیمش بخارا را

محمد فضلعی در جواب حافظ :
اگر این مهرخ شهلا بدست آرد دل مارا
زیادت باشد اورا گر ببخشم مال دنیا را
به راه دین میبخشند سر و دست و دل و پا را
نه برگور و نه بر آدم گری بخشند اینها را

محمد فضلعلی در جواب انوشه و شهریار:
مگر ملحد شدی شاعر كه روح و معنیش بخشی
نباشد ارزش یك فرد زیبا ، روح و معنا را
امام عصری و حاضر چنین بیهوده میگویی
كه روح معنیش بخشی ، یكی مه روی شهلا را
وگر لایق بود اینها به خاك پای او بخشم
كه نالایق بود دست و سر و هم روح ومعنا را
مگر یك مهرخ خاكی به معنا چیز میبخشد
وگر روح ارزشش این گونه باشد عرش اعلا را
به یك مه روی تهرانی مگر معناش میبخشند
به یاوه چرت میگویی

ندانی این معما را

سید حسن حاج سید جوادی در جواب انوشه :
اگر میر کمانداران به دست آرد دل مارا
به ابروی خمش بخشم هزاران شعر زیبا را
تمام روح و معنا را به دست یار می بینم
چرا بخشم بر او چیزی که باید او دهد ما را
الا ای حاتم طائی ز جیب غیب می بخشی ؟
نباشد ارزش یك بچه میمون روح و معنا را

یك شاعر یا شاعره گمنام در جواب به حافظ و رند تبریزی و صائب :
عجب آشفته بازاری ، خریداران دانا را
همه ترکان تبریزی ، بت زیبای رعنا را
گشاده دست صائب بین ، پشیمان می شود منشین
خریداری چنین هرگز ، چه ارزان داده اعضا را
سر ودست بلورین را ، تن رعنای سیمین را
که بر کارش نمی آید ، بجایش دست و هم پا را
بیبن این را به آخر شد ، عنایاتش چه وافر شد
نه تنها جمله اجزا را ، چو مردان روح والا را
از این بهتر چه می خواهی ، زیانت می رسد باری
بیا ای ترک شیرازی ، ببر این مرده کالا را
بیا دلدار شیرازی ، ببین رند از سر مستی
چه می گوید نمی دانم ، مگر گم عقل برنا را
شماتت بر خریداران ، چو سنگ از آسمان باران
چرا اینگونه گفتن ها ، چنین عرضه تقاضا را
برابر می کند دل را ، که برتر می کند دل را
زعشق ترک شیرازی ، همو بخشد همان ها را
سر آخر چه می نازد ، به شهر خواجه می تازد
سخاوت می کند او هم ، سمرقند و بخارا را
بدور از قیل و این غوغا ، سر خود (بی نشان) بالا
دعا کردم یکایک را ، تو هم (انّا فتحنا) را


دكتر آصف در جواب حافظ و گروسی و انوشه :
اگر آن مهرخ خوافی بدست آرد دل مارا
نثار مقدمش سازم شهنشاهی عالم را
اگر حافظ بدو بخشد سمرقند و بخارا را
و یا آن کرد گروسی تن و جان و سر و پا را
دم از قیمت زنند آخر برای درّ بی همتا
وگر با فخر می بخشد انوشه روح و معنا را
ولی آصف که می گوید شهنشاهی عالم را
بدو بخشد تن و معنا ، بهشت و عرش اعلا را

حسین فصیحی لنگرودی :
"اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را"
نبخشم بهر خالی یک وجب از خاک ایران را
ببخشید آنچه میخواهید ، از سر تا به پا ، اما
نبخشید از سر وادادگی ملک شهیدان را


ناتولی درخشان :

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مارا
چه جای بخششی دیگر سر و روح و بخارا را

کسی را چیز میبخشند که در وی حاجتی باشد
نه بهر ترک شیرازی که خود بخشیده جانها را

عماد کرمی :
اگر آن سرو اهوازی به دست آرد دل مارا
به ابروی کجش بخشم چهارشیر ، و ملی را

سخا و جود آن باشد که از شهرش بدو بخشی
نه چون حافظ که میبخشد به شیرازی بخارا را

خانم یاری :
اگــر آن تـــرک شیــرازی بدست آرد دل ما را
چنــــــان بوسم به دل او را ، كهبوسد او دل ما را
نه چون حــــافظ دهم او را سمرقند و بخـــارارا
نه چونصائب دهم او را ســر و دست و تن و پا را
نه چون استاد مي بخشم به او، مـــن روحو اجزا را
نه چون ياري بسايم من ، ز آن عــــــزت كف پا را
سمـــرقند وبخــــارا را ازآن شاه مي دانـنــــد
كجا آري تو اي حافظ برايش اين هــدايـــــارا
سرو دست و تن و پا را خداي دل نمي خواهـــد
نخواهد ترك من صائب ، تو را باسودُ اينـهـــــا را
و تـو اي شهريــــار ما ،همي شوري ســـر صائـب
ندانستيكه از رب الكريم است روح و اجــــزا را
تو اي يــــاري اگر محو جمال يــــار ميبودي
بساييدي ز جــانت از برايش آن دل خــــــــارا

امیر یوسف محبی از زبان حافظ :

منــم حـــافظ که اشعارم پریشان کــرده فــردا را
بـه یــادم بــرده ایـن عـــالم تمـــام فکــر دنیا را

اگـر بـر تـرک شیـــرازی سراییــدم چنیـن اشعـار
نمیـدانـــی کـه یــاد او هنـــوزم بـــرده دلهـــا را

چنیــن یــار گــران قدری ندیــدم در پــس عــالم
که صائب در جواب من دهد دست و تن و پا را

اگــر پاســخ ندادم مــن به صائب در چنین روزی
نمی خواهم غمش بینم که گیرد دامـن مـا را

اگــر گـــویـــم دهــم بــر او سمـرقــند و بخــارا را
هــم اکنـــون بـاز میگویــم دهم من کل دنیا را

اگــرعشقی چنین خواهی بگو راز خودت با رب
کـه بـر عشــاق میبخشد تمــام روح و معـنا را

نصیحت می کنم بر تو که داری ایـن چنین دلبـر
به هـر قیمت به دست آور اگـر خواهی ثریـا را

کنم یادی ز این یوسف که داده وقت خود بر من
ندایش را به رب گوییــم کـه میخواهد زلیخا را


مهرانگیز رساپور (م. پگاه) :

چنان بخشیده حافظ جان، سمرقند و بخارا را
که نتوانسته تا اکنون، کسی پس گیرد آن‌ها را

از آن پس برسر پاسخ به این ولخرجی حافظ
میان شاعران بنگر، فغان و جیغ و دعوا را

وجودِ او معمایی ست پر افسانه و افسون
ببین خود با چنین بخشش، معما در معما را

بیا حافظ که پنهانی، من و تو دور ازاین غوغا
به خلوت با هم اندازیم این دل‌های شیدا را

رها کن ترکِ شیرازی! بیا و دختر لر بین
که بریک طره‌ی مویش، ببخشی هردو دنیا را

فزون برچشم و بر ابرو، فزون بر قامت و گیسو
نگر بر دلبر جادو، که تا ته خوانده دریا را

شنیدم خواجه‌ی شیراز، میان جمع میفرمود:
« " پگاه" است آنکه پس گیرد، سمرقند و بخارا را !»

بدین فرمایش نیکو که حافظ کرد می‌دانم ،
مگر دیگر به آسانی کسی ول می‌کند ما را؟!

( این دوستمون فک کنم نارسیسیسم داشتن !‌:4:‌ )

محمد عبادزاده شاعر طنز سرا :
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
خوشا بر حال خوشبختش، بدست آورد دنیا را
نه جان و روح می بخشم نه املاک بخارا را
مگر بنگاه املاکم؟چه معنی دارد این کارا؟
و خال هندویش دیگر ندارد ارزشی اصلاً
که با جراحی صورت عمل کردند خال ها را
نه حافظ داد املاکی، نه صائب دست و پا ها را
فقط می خواستند این ها، بگیرند وقت ما ها را...!

یک شاعر یا شاعره طنز سرای دیگر :
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
بگویش باز پس آرد دل بی چاره ی ما را
مگر طاقت و یا ظرفیتش چون است یارم را
که هر کس میرسد ره ره بدستش می دهد دل را

یک شاعر یا شاعره گمنام دیگر :
آگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم یه من کشک و دو من قارا
سر و دست و تن و پا را ز خاک گور میدانیم
زمال غیر میدانیم سمرقند و بخارا را
گر عزراییل ز ما گیرد تمام روح اجزا را
چه خوشترمیتوان باشد؟؟ زآن کشک و دو من قارا

یک شاعر یا شاعره گمنام :
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سریر روح ارواح را
مگر آن ترک شیرازی طمع کار است و بی چیز است؟
که حافظ بخشدش او را سمرقند و بخارا را
کسی که دل بدست آرد ، که محتاج بدنها نیست
که صائب بخشدش او را سرو دست و تن و پا را

یک شاعر یا شاعره گمنام دیگر :
به پیش ترک شیرازی مگر کی ارزشی دارد
اگر بخشم زدار خود تمام روح و اجزا را
خوشا آن کس که می بخشد ز دار و از ندار خویش
بسان شیخ شیرازی که بخشیده است آنها را
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دلما را
به خال هندویش بخشم تمام ملک دنیا را

یک شاعر یا شاعره گمنام دیگر :
هر انکس چیز می بخشد، ز درک خویش می بخشد
یکی جان و یکی روح و دیگر هیج می بخشد

یکی از بخشش عریان است و ان دیگر به عصیان است
و هرکس از برای دل دوصد بس بیش می بخشد

اگر ان ترک شیرازی، دلی را دست اوردی
تو عنوان دان که او هم نیز، یکی ناچیز می بخشد



یک شاعر یا شاعره گمنام دیگر :

هر آن کس چیز می بخشد، به زعم خویش می بخشد
یکی شهر و یکی جسم و یکی هم روح و اجزا را

کسی چون من ندارد هیچ در دنیا و در عقبا
نگوید حرف مفتی چون ندارد تاب اجرا را

یک شاعر یا شاعره گمنام دیگر :
کلام و درد حافظ سخاوت یا خساست نیست
نخواندی بیت دیگر را که فرموده شمایان را
"ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است
به آب و رنگ و خال و خط، چه حاجت روی زیبا را"

یک شاعر یا شاعره گمنام دیگر :
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
فدای مقدمش سازم سرودست و تن و پا را
من آن چیزی که خود دارم نصیب دوست گردانم
نه چون حافظ که میبخشد سمرقند و بخارا را

یک شاعر یا شاعره گمنام دیگر :
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خورشید و فلک سایم از این عزت کف پا را
روان و روح و جان ما همه از دولت شاه است
من مفلس کی‌ام چیزی ببخشم خال زیبا را
اگر استاد ما محو جمال یار می‌بودی
از آن خود نمی‌خواندی تمام روح و اجزا را

یک شاعر یا شاعره گمنام دیگر :
هر آن کس چیز می بخشد به لطف خویش می بخشد
یکی جان و یکی روحش یکی دیگر بخارا را

یکی شاید ندارد چیزی وهیچ اش نمی بخشد
یکی چون من نه می بخشد نه می خواهد که بخشیدن

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندو اش این من نه خواهم خواست بخشیدن

شاعری با نام هوشنگ :
الا ای مدعی عشق سمرقندوبخارا را
سرو دست و تن پارا و هم آن روح ومعنا را
بهایش را ستانیدن نباشد شرط دلداری
ببخشا بارضای دل نه با شرط و اگر اما!
ودرثانی تمام این سخاوتها که میبخشی
فروغی از رخ یار است نباشد ذره ای مارا!
برای یار شیرینم نیابم تحفه ای لایق
چه آرد او چه نارد او بدستش این دل مارا!
 

hamed.ghost

New Member
ارسال ها
1
لایک ها
4
امتیاز
0
#2
پاسخ : دعوا سر ترک شیرازی !!

اگر ان ترک شیرازی به دست ارد دل مارا/به خال هندوش بخشم سه من قند و دو خرما رااگر ان ترک شیرازی به دست ارد دل مارا/به خال هندوش بخشم سمرقند و بخارا را
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

sa1378

New Member
ارسال ها
1,403
لایک ها
1,077
امتیاز
0
#3
پاسخ : دعوا سر ترک شیرازی !!

من به صورت رندوم بیش را خواندم
محمد عبادزاده بس قشنگ گفت
 

bh2ao

Well-Known Member
ارسال ها
1,549
لایک ها
2,014
امتیاز
113
#4
پاسخ : دعوا سر ترک شیرازی !!

اقا داستان چيه ؟ :4:
بالاخره تركِ يا شيرازي يا تركِ ساكن شيراز ..؟ (كلا تو باغ نيستم يكي در و باز كنه ..:4:)
 

ma.biolife

New Member
ارسال ها
232
لایک ها
357
امتیاز
0
#5
پاسخ : دعوا سر ترک شیرازی !!

اقا داستان چيه ؟ :4:
بالاخره تركِ يا شيرازي يا تركِ ساكن شيراز ..؟ (كلا تو باغ نيستم يكي در و باز كنه ..:4:)
بابا عده ای از شیرازی ها که به زبان ترکی حرف میزنن!!!! شیرازم ترک داره !!! ترک که فقط مال آذربایجان نیس !!!!!
 

nassiim

New Member
ارسال ها
10
لایک ها
12
امتیاز
0
#6
پاسخ : دعوا سر ترک شیرازی !!

بابا عده ای از شیرازی ها که به زبان ترکی حرف میزنن!!!! شیرازم ترک داره !!! ترک که فقط مال آذربایجان نیس !!!!!
بله شیرازم ترک داره ولی ترکای اونجا با ما فرق دارنه و اهل ترکیه ن،در واقع اونا در زمان جنگ چالدران (جنگ بین صفویه و عثمانی )از مناطق مرزی به سمت شیراز فرار کردن
نکته اصلی اینه که ترک در ادبیات فارسی چندین معنی داره که در این بیت حافظ به معنی زیبارو هس!!ترک شیرازی ینی زیباروی شیرازی!!:204:
 

pegahmm

New Member
ارسال ها
259
لایک ها
375
امتیاز
0
#7
پاسخ : دعوا سر ترک شیرازی !!

شنیدم خواجه‌ی شیراز، میان جمع میفرمود:
« " پگاه" است آنکه پس گیرد، سمرقند و بخارا را !»

عههههه؟؟؟!!
ينى بالاخره خودم سمرقند و بخارا رو پس ميگيرم؟؟؟!!!!:4:
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Al!R3ZA

Well-Known Member
ارسال ها
1,903
لایک ها
3,166
امتیاز
113
#8
پاسخ : دعوا سر ترک شیرازی !!

بله شیرازم ترک داره ولی ترکای اونجا با ما فرق دارنه و اهل ترکیه ن،در واقع اونا در زمان جنگ چالدران (جنگ بین صفویه و عثمانی )از مناطق مرزی به سمت شیراز فرار کردن
نکته اصلی اینه که ترک در ادبیات فارسی چندین معنی داره که در این بیت حافظ به معنی زیبارو هس!!ترک شیرازی ینی زیباروی شیرازی!!:204:
موضوع اینجاست که زمان حافظ ، جد دوازدهم شاه عباس هم هنوز به دنیا نیومده بوده ! :4:
 

bh2ao

Well-Known Member
ارسال ها
1,549
لایک ها
2,014
امتیاز
113
#9
پاسخ : دعوا سر ترک شیرازی !!

بله شیرازم ترک داره ولی ترکای اونجا با ما فرق دارنه و اهل ترکیه ن،در واقع اونا در زمان جنگ چالدران (جنگ بین صفویه و عثمانی )از مناطق مرزی به سمت شیراز فرار کردن
نکته اصلی اینه که ترک در ادبیات فارسی چندین معنی داره که در این بیت حافظ به معنی زیبارو هس!!ترک شیرازی ینی زیباروی شیرازی!!:204:
ايول ! حدس مي زدم موي تابدار و خال از اينا (كه كلا خوراك شعراي اين عزيزان هست :4:) بايد ربط داشته باشه حالا ويژگي كدوم يكي (شيرازي يا تركي) بودن رو نمي دونستم كه به لطف شما كاملا هويج شدم .. :4:
پس ترك يعني زيبارو .. همم.. جالب بود ، ممنون !
 

nassiim

New Member
ارسال ها
10
لایک ها
12
امتیاز
0
#10
پاسخ : دعوا سر ترک شیرازی !!

موضوع اینجاست که زمان حافظ ، جد دوازدهم شاه عباس هم هنوز به دنیا نیومده بوده ! :4:
دقیقا:4::4:

---- دو نوشته به هم متصل شده است ----

ايول ! حدس مي زدم موي تابدار و خال از اينا (كه كلا خوراك شعراي اين عزيزان هست :4:) بايد ربط داشته باشه حالا ويژگي كدوم يكي (شيرازي يا تركي) بودن رو نمي دونستم كه به لطف شما كاملا هويج شدم .. :4:
پس ترك يعني زيبارو .. همم.. جالب بود ، ممنون !
خواهش میکنم:3: البته ترک چن تا معنی دیگه هم داره که از همه بهتر همینه:4:
 
ارسال ها
27
لایک ها
7
امتیاز
0
#11
پاسخ : دعوا سر ترک شیرازی !!

م.پگاه که عالی بود:|

---- دو نوشته به هم متصل شده است ----

شنیدم خواجه‌ی شیراز، میان جمع میفرمود:
« " پگاه" است آنکه پس گیرد، سمرقند و بخارا را !»

بدین فرمایش نیکو که حافظ کرد می‌دانم ،
مگر دیگر به آسانی کسی ول می‌کند ما را؟!
 

zahra.v

New Member
ارسال ها
30
لایک ها
8
امتیاز
0
#12
پاسخ : دعوا سر ترک شیرازی !!

دمت گرم کلی شادم کردی:221:
 
ارسال ها
1
لایک ها
0
امتیاز
0
#13
پاسخ : دعوا سر ترک شیرازی !!

واقعا دعواسا !!!

اونايي ك ميان ميسراين اين شعرارو بيكارن عايا؟

(بيچاره حافظ يه خبطي كرد ، حالا اينا ول كن نيستن ...):29:
 
بالا