علی؛ یگانه مردی که در میان هزاران نامرد به کمین انسانیت نشسته، در بیابان جاهلیت، چون سروی قد کشید، پا بر زمین ، فرق بر آسمان و خورشید، روشنای نگاهش را از دستان قنوت علی می گرفت، آن گاه که او در محراب تمام هستی را پشت سر نهاده، رو به هستی مطلق می کرد و در رکوع عاشقانه اش تمام عبودیت را به پای معبود می ریخت و انگشتریش را به انتظار دستان در راه مانده ای می بخشید.
دل افتد اگر در کمند علی - ز زنجیر ذلت رها می شود
علی گر به موسی نگاهی کند - به دستش عصا اژدها می شود
قد کوته اش را نبین ، قدر بین - قد سرو پیشش دوتا می شود
علی قامتش را به عباس داد - که قدقامت کربلا می شود
میلاد یگانه مولود کعبه، یگانه مظهر عدالت، جلوه خدا بر زمین، امیر المؤمنین، فاتح خیبر، حیدر، اسد الله، سید الاوصیاء، شوي حضرت خیر النساء، علی مرتضی، بر شما و همه ي شيعيانشان مبارک
علی گر به موسی نگاهی کند - به دستش عصا اژدها می شود
قد کوته اش را نبین ، قدر بین - قد سرو پیشش دوتا می شود
علی قامتش را به عباس داد - که قدقامت کربلا می شود
میلاد یگانه مولود کعبه، یگانه مظهر عدالت، جلوه خدا بر زمین، امیر المؤمنین، فاتح خیبر، حیدر، اسد الله، سید الاوصیاء، شوي حضرت خیر النساء، علی مرتضی، بر شما و همه ي شيعيانشان مبارک
دلا بايد به هر دم يا عــــلي گفت - نه هر دم بل، دمادم يا عـــلـي گفت
ز لیلایی شنیدم یا علی گفت - به مجنونی رسیدم یا علی گفت
مگر این وادی دارالجنون است - که هر دیوانه دیدم یا علی گفت
نسیمی غنچه ای را باز میکرد - به گوش غنچه آندم یا علی گفت
ز لیلایی شنیدم یا علی گفت - به مجنونی رسیدم یا علی گفت
مگر این وادی دارالجنون است - که هر دیوانه دیدم یا علی گفت
نسیمی غنچه ای را باز میکرد - به گوش غنچه آندم یا علی گفت
چـــــمن با ريـــــــــــزش باران رحمت - دعايي کرد و او هم يا عــــلي گفت
به صـــدق دل هميشه ياد او كرد - به هر پيچ و به هر خم يا عــلي گفت
يقين سريست در دلهاي انســــان - به هر شـادي به هم غم يا علي گفت
يقيـــــــن پـــروردگار آفــــــــــــرينش - به موجودات عالم يا عـــــــلي گفت
خمیر خاک آدم چون سرشته - چو بر میخاست آدم یا علی گفت
دمــــــــي كه روح در آدم دميدند - زجا برخاست و ادم يا عــــــلـي گفت
به صـــدق دل هميشه ياد او كرد - به هر پيچ و به هر خم يا عــلي گفت
يقين سريست در دلهاي انســــان - به هر شـادي به هم غم يا علي گفت
يقيـــــــن پـــروردگار آفــــــــــــرينش - به موجودات عالم يا عـــــــلي گفت
خمیر خاک آدم چون سرشته - چو بر میخاست آدم یا علی گفت
دمــــــــي كه روح در آدم دميدند - زجا برخاست و ادم يا عــــــلـي گفت
چو نوح ز موج طوفان ايمني خواست - توسل جست و هر دم يا علــــي گفت
عصــا در دسـت موسي اژدها گشت - کليم آنجا مسلّم يا عـــــــــلي گفت
ز بطن حوت ، يونـــــس گـــشت آزاد - ز بس در ظلمت يم يا عــــــــلي گفت
مسیحا هم دم از اعجاز میزد - زبس بیچاره مریم یا علی گفت
نميشد جان مــــــــرده زنده هرگز - يقين عيسي بن مريم يا علـــــي گفت
رسول الله شنید از پرده ي غیب - ندائی آمد آنهم یاعلی گفت
پيمبر در شب معـــــراج برخاست - به قصد قرب اعظم يا علــــــــي گفت
نزول وحی چون فرمود سبحان - ملک در اولین دم یا علی گفت
عـــــــــــلي در کعبه بر دوش پيمبــر - قدم بنهاد و آن دم يا عـــــــلي گفت
مگر خیبر زجایش کنده میشد - یقین آنجا علی هم یا علی گفت
به فـــــرقش كي اثر ميكرد شمشير - يقينا ابن ملجم يا علــــــــــي گفت
التماس دعا
يا علي
عصــا در دسـت موسي اژدها گشت - کليم آنجا مسلّم يا عـــــــــلي گفت
ز بطن حوت ، يونـــــس گـــشت آزاد - ز بس در ظلمت يم يا عــــــــلي گفت
مسیحا هم دم از اعجاز میزد - زبس بیچاره مریم یا علی گفت
نميشد جان مــــــــرده زنده هرگز - يقين عيسي بن مريم يا علـــــي گفت
رسول الله شنید از پرده ي غیب - ندائی آمد آنهم یاعلی گفت
پيمبر در شب معـــــراج برخاست - به قصد قرب اعظم يا علــــــــي گفت
نزول وحی چون فرمود سبحان - ملک در اولین دم یا علی گفت
عـــــــــــلي در کعبه بر دوش پيمبــر - قدم بنهاد و آن دم يا عـــــــلي گفت
مگر خیبر زجایش کنده میشد - یقین آنجا علی هم یا علی گفت
به فـــــرقش كي اثر ميكرد شمشير - يقينا ابن ملجم يا علــــــــــي گفت
التماس دعا
يا علي