ارسال ها
344
لایک ها
600
امتیاز
0
#1
کاربرای عزیز ...
خوب مطمئنا بعضی از کاربرای این سایت دستی به قلم دارند و یه سری دلنوشته و متن ادبی دارند...
از اونایی که هم چین نوشته هایی دارن خواهش میکنم اینجا بذارن..
تا یه آرشیوی بشه از دلنوشته های بچه های سایت المپیادی ها...
تاکید میکنم فقط از خودتون باشه نوشته ها...از جای ِ دیگه کپی نکنین!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

nobody

New Member
ارسال ها
6
لایک ها
58
امتیاز
0
#2
پاسخ : دلنوشته ها

کارگردان ماهری شده ام
در نبود تو
وقتی تو نیستی
خاطرات خوبمان
را باز سازی میکنم
همینجا
جلوی چشمانم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

FATIMAH

New Member
ارسال ها
138
لایک ها
84
امتیاز
0
#3
پاسخ : دلنوشته ها

دیگر از درمان غم من گذشته است
دلـــت را دریـــاب
بیماریم مسـری ست ...!

 
آخرین ویرایش توسط مدیر

SeYeDkOdEn

New Member
ارسال ها
63
لایک ها
37
امتیاز
0
#4
پاسخ : دلنوشته ها

نمی دانم تو بودی که دل من را ربودی
نمی دانم که چشمانت ربود از من نبودی
ببین از درد دوری در عذابم
بیا من در سقوط تو در صعودی
ببخشید دیگه اگه بد بود.خودش یهو اومد.
خیلی غلط داره.مخصوصا تو وزنش.اگه اشکالی داره بهم بگین...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

nobody

New Member
ارسال ها
6
لایک ها
58
امتیاز
0
#5
پاسخ : دلنوشته ها

بعضی وقت ها دلگیر میشوم
آن هم از درون...
ولی وقتی نمیدانم
چرا،
دلم برای تو تنگ میشود
ولی باز هم نمیدانم
چرا...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

melikaaaaa

New Member
ارسال ها
54
لایک ها
136
امتیاز
0
#6
پاسخ : دلنوشته ها

باران تندی می بارید ، تصویر زندگی نامعلومش به سرعت ازذهن می گذشت. سایه مرگ را روی سرش احساس می کرد. دیگر چیزی برای از دست دادن نداشت. طناب که گوشه ای افتاده بود برداشت و گرهی به ان زدف عرق سردی بر پیشانیش نشسته بود . نگاهی به اسمان انداخت و واژه ای زیر لب زمزمه کرد. هیزم های جمع شده را روی دوشش گذاشت و باز با ارامش به راه افتاد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

MJ73

New Member
ارسال ها
66
لایک ها
29
امتیاز
0
#7
پاسخ : دلنوشته ها

ومن از پس دیوارهای سكوت فریاد میكشم كه
دیگر آن نگاه كودكانه ام ازآن من نبود و نیست
دیگر این فروغ شب,غروب دل, طلوع عشق,فسانه است.
و من به جز غریو زن
سكوت غم ,غروب فكر,طلوع آن هوس كه میكشد به كام بددهان خود هر
آنچه خوب وبد ازان اوست, ندیده ام.
آه گفتنم دگر برای من فقط نفس كشیدن است بس.
دوباره باهمان نگاه رفته ام به این فلك نگاه میكنم كه من دگر به سقف بودنت برای كودكم یقین نمیكنم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

nobody

New Member
ارسال ها
6
لایک ها
58
امتیاز
0
#8
پاسخ : دلنوشته ها

سهمم از خورشید،لحظه ی غروب
سهمم از روز،بی قراری و دود
سهمم از شب،گریه با عود
سهمم از از تو،یک مشت دروغ
سهمم از زندگی، ...هیچ نبود
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

kiki75

New Member
ارسال ها
150
لایک ها
116
امتیاز
0
#9
پاسخ : دلنوشته ها

این شعرو که خودم نوشتم قبلا تو پرو فایلم بود ولی چون یک چند وقتیه بخاطر مشکلات شخصی حس شعر نمیاد شعرای قدیمی مو میزارم...

زندگی


زندگی چیست؟
با بهاربودن
و سبز بودن است
یا با برگ خزان
افتادن است؟
زندگی چیست؟
رودیست جاری،با ماهیان رقصیدن است
یا با دود کلبه ها
گم گشتن است؟؟؟
همه گفتند :
زندگی جاریست
مثل رود
مثل چشمه
مثل باد
اما آیا هیچ یک ندیدند طوفان؟؟؟
تقدیم به بهترین دوستم که دیگه.........تقدیم به پ.ق
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Dshafiyoon

New Member
ارسال ها
66
لایک ها
43
امتیاز
0
#10
پاسخ : دلنوشته ها

اگر در کودکی پایم را به زمین میکوفتم زار میزدم برای یک مداد بود
واما امروز امروز که دنیا کودکیم را از من دزدیده
باز هم چون کودکی بزرگانه زار میزنم و میگویم حق من این نبود
باید سخنان مرا میشنید حتی اگر چوپان دروغگو بودم
او هم بار اخر راست گفت.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

kiki75

New Member
ارسال ها
150
لایک ها
116
امتیاز
0
#11
پاسخ : دلنوشته ها

این شعرو تقدیم میکنم به همه ی دل شکسته های دنیا.....
البته این ترانه آهنگین باید خونده شه....این شکلی قشنگتره...

یادته اون روزی که سپردی منو دست خدا
فکر نمیکردم وقتی برسه که راهتو کنی جدا
:183:

خیال کردی اگه فکرمو بیرون بریزی از سرت
منم میرم گم میشمو دیگه نمیام دور و برت
اگه تنها گناه من شمردن ستاره بود
بدون بزرگترین خطای تو شکستن دل بیچاره بود
منم مثل همه آدما روزی ازین دیار میرم.......فقط امیدوارم شعرام به گوش کسایی که باید برسه ،برسه و باعث بشه یکم به وجدان شون نگاه کنن
و خدایی که در این نزدیکی است.......
این شعرو دیشب وقتی خوابم نبرد یهو اومد تو ذهنم....ببخشید اگه اشتباهی توش هست دیگه.....!!!!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

B.mikaniki

New Member
ارسال ها
275
لایک ها
567
امتیاز
0
#12
پاسخ : دلنوشته ها

سرد بود
این دیوار بیرنگ دلم آهنگ بود
سرد بود
گوشه نازک چشمم تکیه گاهی تنگ بود
ای بهار نازک تنهاییم
تنها بیا
تا در کنار عشق تو
که کوچه باغش دلتنگ بود
آهسته با فریاد سکوت بگویم
سرد بودن با تمنای نگاهم همرنگ بود
(ب.دریا)
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

B.mikaniki

New Member
ارسال ها
275
لایک ها
567
امتیاز
0
#13
پاسخ : دلنوشته ها

دستانم بوی خار میداد مرا به جرم قتل گلها در زندان کوه فرهاد بسته بودند.دیوانه بودم .کوه را کندم .صدای فرهاد را درآوردم.گریه کردم .روی کوه ها شقایق های سبز رویید.دیوانه بودم .فریاد زدم .فرهاد گریست .گفت :ای کاش من هم فریاد میزدم تا در انتهای سکوت شیرین نمی مردم.ای کاش...........(ب.دریا)
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

B.mikaniki

New Member
ارسال ها
275
لایک ها
567
امتیاز
0
#14
پاسخ : دلنوشته ها

ما آدمیان برگ گل باغ بهشتیم.
زین در به هوا اشک گدا را بسرشتیم .
(ب.دریا)
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

nobody

New Member
ارسال ها
6
لایک ها
58
امتیاز
0
#15
پاسخ : دلنوشته ها

باران را دوست دارم،
نه برای رعدش،
برای آرزوی با تو بودنش
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
ارسال ها
139
لایک ها
75
امتیاز
0
#16
1-الهی
هنوز هم امید دارم
هنوز هم پابه پای روشنایی صبح امید می آیم
نمی دانم سر انجامم کدام است...
ولی
خدایا
می دانم که مصلحت دارد و من نمی دانم


chemistry_world


2-نمی گویم نمی دانم عذابی بر دلم افتاد
فقط گویم که می دانم ، گر افتاد از دلم افتاد

chemistry_world


3-انگار رسیدن سهم من نیست
این جاده ها حتی درون وهم من نیست
صد بار به خود گفتم چرا این خورده بر تو
این بار هم گویم خدا !!! این مصلحت در فهم من نیست

chemistry_world



.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

kiki75

New Member
ارسال ها
150
لایک ها
116
امتیاز
0
#18
پاسخ : دلنوشته ها

این شعرو تقدیم میکنم به کسی که الان پیشم نیست ولی تو قلبمه!
تا سرگشته و حریانم
بی هوش و پریشانم

من عاشق آن کویم

آن کوی غزل خوانم
تا معشوق غزل خواند
همه هستی از او دارند
ای مهد پریشانم
گهواره ی بی تابم
تا شب به پا خیزد
مروارید ز چشم آید
وز این همه ظلم و آز
با این همه دست باز
چرا هیچ نمی بینند؟
چرا هیچ نمیخواند؟

نوشته kiki75

ملقب به شازده کوچولو
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

mehryar

مشاور فیزیک
ارسال ها
367
لایک ها
61
امتیاز
28
#20
پاسخ : دلنوشته ها

هر کی اینو بفهمه خیلی باحاله البته به خودمم بگه ها:87::
دوش خود را در خود خود یافتم
نمیدانم که آن خود خود بود یا این خود خودم
مهریار

 
بالا