راستش انتخاب سختی بود که کدوم قسمت بذارم ، طنز ، نوشته های زیبا ، یا حتی دلنوشته ها !
خلاصه اینجا گذاشتم ، اگه ناظما صلاح دیدن جای دیگه باشه ، جاشو عوض کنن...
روایات زیاده ولی مضمون اینه که میگن ،
یه بار سعدی ادعا میکنه و میگه من چیم از فردوسی کمتره؟
منم شعر حماسی میگم ! بیا :
خدا کشتی آنجا که خواهد برد
اگر ناخدا جامه بر تن درد !!
شب که میخوابه ، فردوسی میاد تو خوابشو میگه بابا روح منو تو گور لرزوندی با این شعرت !
تو به این میگی حماسی؟ :| بذار یادت بدم ! با همین کلمات خودت، شعرو اینطوری میگم :
برد کشتی آنجا که خواهد خدای
اگر جامه بر تن درد نا خدای !
و اینجا بود که جناب سعدی یقه دریدندی و نعره ها بزدندی:4:
اما نقل من، یه نقل دیگه است.
من میگم مهم نیست حماسی باشه یا نباشه. ببین سعدی و فردوسی چی میگن.
هرچقدم که گنده باشی، تا «باخدا» نباشی و «ناخدا» باشی، حتی اگه دنیارم داشته باشی، اون ، کشتیو همونجایی که میخواد میبره. جامه که سهله! خیلی چیزای دیگرم بدری، ( به قول نقی من دست بندازم این دهن منو جز بدما :4: ) جواب نمیده.
اگه به یه جا رسیدی ، اگه رئیسی چیزی شدی ، اگه چارتا نون خور پیدا کردی ، اگه چار نفر برات دولا راست شدن، فک نکن ناخدا شدی. ناخدایی برات هیچ سودی نداره ، برو پی باخدایی
اونجاست که میگه :
یا بنی آدم اَنا غنیٌ لا افتقر ، اطعنی فی ما اَمرتک اجعلک غنیاً لا تفتقر .
ای فرزند آدم : من بی نیازی هستم که نیازمند نمی شوم ، مرا در آنچه به توامرکرده ام اطاعت کن تا تو را بی نیازی قرار دهم که نیازمند نشوی .
یا بنی آدم اَنا حیٌ لا اموت،اطعنی فی ما امرتک اجعلک حیاً لا تموت .
ای فرزند آدم: من زنده ای هستم که نمی میرم،مرادرآنچه به توامرکرده ام اطاعت کن تا تو را زنده ای قراردهم که نمیری .
یا بنی آدم اَنا اقولٌ لشیٍ کن ، فیکون ، اطعنی فی ما امرتک اجعلک تقول لشیٍ کن ، فیکون .
ای فرزند آدم :من به هر چیز بگویم باش می شود ، مرا در آنچه به توامر کرده ام اطاعت کن تا تورا چنان قراردهم که به هر چیزبگویی باش بشود .
اونجاست که دیگه جامه نمیخواد بدری... میگی کُن ، پس میشه...
خلاصه اینجا گذاشتم ، اگه ناظما صلاح دیدن جای دیگه باشه ، جاشو عوض کنن...
روایات زیاده ولی مضمون اینه که میگن ،
یه بار سعدی ادعا میکنه و میگه من چیم از فردوسی کمتره؟
منم شعر حماسی میگم ! بیا :
خدا کشتی آنجا که خواهد برد
اگر ناخدا جامه بر تن درد !!
شب که میخوابه ، فردوسی میاد تو خوابشو میگه بابا روح منو تو گور لرزوندی با این شعرت !
تو به این میگی حماسی؟ :| بذار یادت بدم ! با همین کلمات خودت، شعرو اینطوری میگم :
برد کشتی آنجا که خواهد خدای
اگر جامه بر تن درد نا خدای !
و اینجا بود که جناب سعدی یقه دریدندی و نعره ها بزدندی:4:
اما نقل من، یه نقل دیگه است.
من میگم مهم نیست حماسی باشه یا نباشه. ببین سعدی و فردوسی چی میگن.
هرچقدم که گنده باشی، تا «باخدا» نباشی و «ناخدا» باشی، حتی اگه دنیارم داشته باشی، اون ، کشتیو همونجایی که میخواد میبره. جامه که سهله! خیلی چیزای دیگرم بدری، ( به قول نقی من دست بندازم این دهن منو جز بدما :4: ) جواب نمیده.
اگه به یه جا رسیدی ، اگه رئیسی چیزی شدی ، اگه چارتا نون خور پیدا کردی ، اگه چار نفر برات دولا راست شدن، فک نکن ناخدا شدی. ناخدایی برات هیچ سودی نداره ، برو پی باخدایی
اونجاست که میگه :
یا بنی آدم اَنا غنیٌ لا افتقر ، اطعنی فی ما اَمرتک اجعلک غنیاً لا تفتقر .
ای فرزند آدم : من بی نیازی هستم که نیازمند نمی شوم ، مرا در آنچه به توامرکرده ام اطاعت کن تا تو را بی نیازی قرار دهم که نیازمند نشوی .
یا بنی آدم اَنا حیٌ لا اموت،اطعنی فی ما امرتک اجعلک حیاً لا تموت .
ای فرزند آدم: من زنده ای هستم که نمی میرم،مرادرآنچه به توامرکرده ام اطاعت کن تا تو را زنده ای قراردهم که نمیری .
یا بنی آدم اَنا اقولٌ لشیٍ کن ، فیکون ، اطعنی فی ما امرتک اجعلک تقول لشیٍ کن ، فیکون .
ای فرزند آدم :من به هر چیز بگویم باش می شود ، مرا در آنچه به توامر کرده ام اطاعت کن تا تورا چنان قراردهم که به هر چیزبگویی باش بشود .
اونجاست که دیگه جامه نمیخواد بدری... میگی کُن ، پس میشه...
آخرین ویرایش توسط مدیر