- ارسال ها
- 265
- لایک ها
- 1,190
- امتیاز
- 0
[FONT="]روزی فیلسوف بزرگی که از آشنایان سقراط بود، با هیجان نزد او آمد و گفت: سقراط میدانی راجع به یکی ازشاگردانت چه شنیده ام؟[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]سقراط پاسخ داد: لحظه ای صبر کن. قبل از اینکه به من چیزی بگویی از تومی خواهم آزمون کوچکی را که نامش سه پرسش است پاسخ دهی.[/FONT][FONT="][/FONT]
[/FONT][FONT="]سقراط پاسخ داد: لحظه ای صبر کن. قبل از اینکه به من چیزی بگویی از تومی خواهم آزمون کوچکی را که نامش سه پرسش است پاسخ دهی.[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]مرد پرسید: سه پرسش؟[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]سقراط گفت: بله درست است.[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]قبل از اینکه راجع به شاگردم بامن صحبت کنی، لحظه ای آنچه را که قصد گفتنش را داری امتحان کنیم.[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]اولین پرسش حقیقت است. کاملا مطمئنی که آنچه را که می خواهی به من بگویی حقیقت دارد؟[/FONT][FONT="][/FONT]
[/FONT][FONT="]اولین پرسش حقیقت است. کاملا مطمئنی که آنچه را که می خواهی به من بگویی حقیقت دارد؟[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]مرد جواب داد: نه، فقط در موردش شنیده ام.[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]سقراط گفت: بسیار خوب، پس واقعا نمیدانی که خبردرست است یا نادرست.[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]حالا بیا پرسش دوم را بگویم،پرسش خوبی آنچه را که در موردشاگردم می خواهی به من بگویی خبرخوبی است؟[/FONT][FONT="][/FONT]
[/FONT][FONT="]حالا بیا پرسش دوم را بگویم،پرسش خوبی آنچه را که در موردشاگردم می خواهی به من بگویی خبرخوبی است؟[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]مردپاسخ داد: نه، برعکس...[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]سقراط ادامه داد: پس می خواهی خبری بد در مورد شاگردم که حتی درموردآن مطمئن هم نیستی بگویی؟[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]مرد کمی دستپاچه شد و شانه بالا انداخت.[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]سقراط ادامه داد: و اما پرسش سوم سودمند بودن است.آن چه را که می خواهی در مورد شاگردم به من بگویی برایم سودمند است؟[/FONT][FONT="][/FONT]
[/FONT][FONT="]سقراط ادامه داد: و اما پرسش سوم سودمند بودن است.آن چه را که می خواهی در مورد شاگردم به من بگویی برایم سودمند است؟[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]مرد پاسخ داد: نه، واقعا!![/FONT][FONT="][/FONT]