shabnam 3

New Member
ارسال ها
469
لایک ها
710
امتیاز
0
#1
لازم نیست بهترین باشی و همه چیز محیا باشه تا شروع کنی ، شروع کن تا بهترین شوی
بنظرت آیا در بازی های آسیای اینچئون ماه گذشته کسی استرس بازی فینال والیبال تیم ملی ایران مقابل ژاپن رو داشت ؟جواب این نظرسنجی در بین بیش از 20000 نفر،بالای 85 درصد بطور قاطع کلمه " خیر " بود . باور کردنش سخت هست که همین نظر سنجی در دوره قبلی بازی ها، یعنی در 4 سال گذشته در گوانجو چین هم از طرف تحقیقات کمیته برگزاری مسابقات کشورمون انجام شد و در اون دوره حدودا پاسخ این نظرسنجی برعکس بود . حتما یادتون هست که کشورهایی مثل ژاپن،کره جنوبی و چین تا همین سال های نه چندان دور سردمداران والیبال آسیا بودن و حضورشون در مسابقات جهانی و قهرمانی های متعدد آنها در آسیا باعث شده بود تا پیش فرض احتمال شکست هر تیمی از آسیا مقابل قدرت های شرق آسیا، دور از انتظار نباشه . ولی خوشبختانه با وجود افتخارات تیم ملی والیبال ما در مسابقات لیگ جهانی و مسابقات جهانی لهستان ، همه پیش فرض ها به نفع ما از پیش رقم خورد و اقتدار و صلابت سرو قامتان تیم ملی ما این اجازه به هیچ کشوری نداد که بتونه جلوشون عرض اندام کنه .




اینجاست که ارزش این جمله مشخص میشه :چرا دست خود را به دستی دهم ، زمانی که زانو محیا تر است

سلام و خدا قوت خدمت همه داوطلبان کنکور 94 و سوم دبیرستانی ها که کنکوری95 هستن . امیدوارم که واپسین ساعت های بارانی مهر ماه پر قدرت رو سپری کنید و حالتون خوب باشه . هم کنکوری های هایی که 94 اولین سال شرکت اونا در کنکور هست و هم اونایی که با سابقه هستن . سابقه های تجربه کنکور سال های دور تر از هشتاد و چند تا .....خوب بعضی ها نمیدونم که چی فکر می کنند ...
این روزها مشاوران کنکور نقش رمال و کف بین و فال گیر و .... رو بازی می کنند . خیلی ها این روزها میان و میگن که آقای افشار تو رو خدا به من بگین اگه از الان خوب بخونم میتونم فلان رشته و دانشگاه قبول بشم ؟..... یعنی موفق میشم ؟ به نظر شما میشه ؟ آخه شنیدم که .... من مشاور هم یه نگاهی به گوی بلورین خودم میندازم و میگم : بله فرزندم میشه . خوب اصلا بیام بگم نمیشه ... چطوره ؟ از این به بعد هر کسی از من سوال کرد میشه ، بهش میگم نه دیگه . به نظرتون چی میشه ؟ دوستی میل زده بود و میگفت که وقتی به سوالات بچه ها تو وب نگاه میکنم گریه ام میگره ... فکر میکنم که خیلی از اونا عقب هستم و من نمی تونم . این هفته رفتم آموزشگاهی برای ادامه سلسله همایش های موفقیت در کنکور ... مدیر اونجا بهم گفت : جناب افشار اگه ممکنه همون مباحث و مطالب 2 هفته پیش رو یه جورایی دیگه ای بگین و تکرار کنید ؟ گفتم : چرا ؟ گفت : آخه بچه هامون خیلی اون روز انرژی گرفتن ، همه تا خونه دویدن تا برسن و درس بخونند ... اتفاقا تا چند روز هم عالی بودنا ولی الان بازهم دوباره افت کردن ... اگه میشه شما فقط انرژی بدین . این روزها حالا بعد از کلی حرف و صحبت و استدلال و منطق که بابا میشه دو رقمی هم شد ، دانش آموز ما نشسته و داره درس میخونه ... دو دقیقه هنوز نگذشته میره تو فکر .... یعنی میشه ؟ دو پاراگراف میخونه به حسش فکر میکنه ...فکر نکنم که بشه ... من باید اینا رو تیر و مرداد می خوندم ... بعد از کلی فکر و زور و فشار .... لطف میکنه و کتابش رو کاملا جمع نمیکنه و نمیبنده و مقاومت میکنه .... ولی تو ذهنش مرور میکنه که من با این وضع تست زدن ... رتبه دو رقمی که هیچ .... سه رقمی هم امید ندارم / .... تو همین بین یکدفعه به ذهنش میرسه که اصلا برنامه اش خوب نیست ... پس بیاد عوضش کنه / این خوبه حالا حداقل برنامه رو عوض میکنه و شاید بشینه و دوباره بخونه ولی بدتر از همه اون موقعی هست که یه سوم شخص مفردی پیدا بشه و از راه برسه و موج منفی بده ... دیگه دلهره و اضطرابش به حدی میرسه که خوب میگه منکه نمیتونم ... پس کلا درس رو میذارم کنار . چی به سر اون هدف قشنگ روزهای اول اومد ...
بذارید اینجوری بگم ... زندگی میتونه مثل یه فیلم باشه ... یه فیلم هم میتونه ابعاد مختلفی داشته باشه . فکر کنید که شما مهمانی دعوت بودین و به دلیلی در اون شرکت نداشتین . فردی میاد و به شما بخشی از فیلم های اون مراسم رو نشون میده ... میزهای به هم ریخته ... غذای دست خورده .... صداهای نا هنجار .... قسمتی از پرده سالن که از جاش دراومده ... چند نفری که دارن با هم تند حرف میزنند . نظر شما در موردش چی هست ؟ حتما از اینکه در اون مراسم نبودین احساس بدی ندارین . ولی حالا بازهم همون مراسم و اینبار فیلم از صحنه های خوب ... سالنی بزرگ . با نور پردازی زیبا . دعوت و حضور شخصیت های معروف و محبوب . چند نفر آدم حسابی با لباس های شیک . جو دوستانه و شاد دور یک میز . گچ بری خیره کننده سقف و دیوارها . انواع عذاهای ایرانی و فرنگی . تقدیم جوایزی به حضار و .... اونوقت نظر شما چی هست ؟ مسلما اون موقع دوست داشتین که در اون مجلس حضور داشتین . در حقیقت هر دو از صحنه ها و منظره های بد و خوب و زشت و زیبای اون ضیافت بود . بار اول با فیلم برداری از بخش های بد و ضعیف و نکته بینی . بار دوم از صحنه های خوب و زیبا و شرایط اصلی جشن . حال و هوای امروز تو همین هست ... این خودت هستی که باید انتخاب کنی کدوم ها رو ببینی // برجسته کردن مهارت ها و موفقیت های هر چند کوچک خودت و استفاده از اونا به عنوان سکوی پرتاب و پرش و اوج گرفتن .... این رمز موفقیت هست . نمیدونم متوجه حرفهام میشی ... رسوندن و حس و انرژی + از لا به لای متن شاید سخت باشه ولی تو خلوت خودت حرفام رو بخون و بعدش از درون یه جیغ بزن .... خوب توجه کن ... دور و ورت رو خوب ببین ... تو انقدر بزرگ هستی که نباید به حرف کسی از درون پایه های استوار اهداف متزلزل بشه و بهم بریزی .... این رو بدون که باید به سمت خوبی ها و نقاط مثبت بری تا انرژی های منفی روی روحت تاثیری نداشته باشه .... دختر خوبم ... پسر عزیزم .... بله میشه ..... بهت قول میدم که میشه ... با انگیزه درس خوندن تو رو هفته ها از یه حالت عادی که اغلب بقیه دارن جلوتر میندازه ..... ببین که کدوم سیگنال ها و علائم هستن که به تو انرژی میدن ...... بذار بهت بگم .... برو زود کتاب دین و زندگی سال چهارمت رو باز کن .... درس 4 ..... وسط های درس ... با خط آبی چه نوشته بخون .... بخون منم بشنوم .... ای فزرندان آدم ......
بدون که وظیفه ات چی هست .... بدون که نباید بذاری این قوا و انرژی جوانی تو هدر بره .... به تقویم نگاه نکن .... به ساعت توجه نکن .... اینا همه میخوان تو رو فریب بدن .... تو خودت هستی ... برات مهم نیست که الان کی هست و چه روزی و چه ساعتی و کجایی و ..... اعتماد به نفست مثل گلوله برفی باشه که از بالای کوه هر چه قدر بیشتر حرکت میکنه بیشتر و بهتر و بزرگ تر میشه ..... میخوای گلوله برفت رو برات بسازم تا خودت قلش بدی .... دستت رو بیار جلو .... گرمای وجودت رو میخوام ....اول باید یخ های وجودی خودت رو ذوب کنم ... یخ هایی که منتظر حرف و حدیث اطراف و اطرافیان هست .... نمیتونی ... نمیشه .....تحقیرت میکنند .... بهت استرس میدن ..... گوشت رو بگیر ....اونا رو کنار بزن .... یخ های خودت رو آب کن ... بذار قلبت و روحت و جسمت با هم ترکیب بشه و از تو یه آدم دیگه بسازه ..... آدمی که دوسش داری ... آدمی که من مطمئن هستم میتونه به همه چیزهایی که میخواد برسه ...اون آدم میخواد تو نیم میلیون نفر جز اون زیر 1000 ها باشه . میدونی یعنی چی ؟ یعنی یک ، پونصدم ... این کار وظیفه تو نیست ... این خاص بودن رو همه ندارن ...و همه هم اینجوری نمیشن ... اینا همون قلیل هایی هستن که خدا در قرآن میگه که اینا بنده های شایسته من هستن .... اینا هستن که می فهمند و اوج می گیرند و نه تنها اینا به سمت اهداف میرن .... بلکه اهداف نیز به سمت این آدم ها میاد و کل سیستم جهان خلقت دست به دست هم میده تا بتونه این آدم ها و به اون چیزهایی که میخوان و واقعا به خیر و صلاحشون هست برسونه . خودت رو از این جمع قلیل دور نبین ... تو هم میتونی با هر سطح هلمی که تا الان هستی یک روز کامل سعی کنی و اینجوری باشی .... هر کسی که هستی ... پشت کنکوری 1000 ساله .... از این بیشتر بگم . چی کار .... ؟ اول اینکه فکر کن و جای هر احساس تضعیف کننده روحیه یه جایگزین عالی بساز . کمکت می کنم . افسردگی میشه شادی . اضطراب میشه تحریک و پویایی . ترس میشه امید . احساس حقارت میشه اعتماد به نفس . سرگردانی میشه انگیزه . احساس پوچی میشه آرامش . استرس میشه امنیت . خدا میشه آغوش همیشه باز و ..... حالا میبینی ... بهتر نشد ... اگه این احساس ها بااون یکی ها جایگزین بشن اونوقت چی میشه ؟ مطمئنم که همه تضادهای درونی تو درست میشه . حالا کار اصلی برای رسیدن به این احساس ها .... بذار یه حاشیه کوچولو دیگه برم و بعد کارو میگم . خرید که رفتی انشاا.... دقت کردی اکثر وقت ها از همون مغازه اولی که جنسی رو دیدی و خوشت اومده برگشتی و خریدی ... این یه دلیل علمی داره .... ذهنت اون موقع خالی از هر گونه احساس نسبت به چیز قبلی بوده . الان هم اگر بتونی با تاثیر گذاری روی خودت نوع تفکر و احساست رو عوض کنی ... این ایده آل همیشه تو ذهنت هست و کمتر عنصر خارجی مخرب میتونه رو اعتماد واتکا به نفس و انگیزه تو اثر منفی بذاره ... پس خوب گوش کن .... الان شاید کارت در حد یه رتبه 2 رقمی . 3 رقمی . 4 رقمی . 5 رقمی شماره پلاک ماشین و ..... باشی ، هیچ فرقی نمیکنه ... تو ذهن خودت ترسیم کن که اون کسی که میخوای بشی ... اون جایگاهی که راضیت میکنه چه جور جایی هست . تنها یک روز ... بعد از بیدار شدن از خواب صبح خاص باش ...تنها و تنها به درس خوندن فکر کن ... به اینکه قراره امروز رکورد بزنی . به اینکه امروز تا پای جون بخونی .... وقت ناهارت بیشتر از 20 دقیقه نشه ...تو تاکسی و راه مدرسه و زنگ تفریح دنبال اون موقعیت هایی باشی که بتونی استفاده کنی و بخونی... اگه به هر دلیلی راهت افتاد بری بیرون ... بدون جزوه کوچولوهایی در حد اندازه تیک 8 نری بیرون ... تلفن زنگ زد بسپار بگن که خونه نیستی .... گوشیت بهش پیامک اومد جواب خلاصه بده ... از فیلم معراجی ها تلویزیون اون روز دل بکن .... بیخود به فضای خونه نرو تا با مامان و بابا و خواهر و برادر تبادل اطلاعات فامیل و دوس و آشنا رو بکنی .... اگه رفتی حمام سعی کن پیرزنی نباشه و زود برگردی ...از همه مهمتر صبحت رو هر جور که شده زود تر از گذشته شروع کن .... بذار خودت وقتی به ساعت نگاه کردی امروز بجای اینکه بازم بگی دیر شد ... ایندفعه بگی خدا رو شکر که ساعت 6 بیدار شدم .... قبلا زود پا میشدم 8 بود ..... الان 2 ساعت جلو افتادم .... در طول روز حواست به پیرامون خودت نباشه ...فقط خودت و خودت ....کاری نداشته باش که آزمون 25 مهر93 گزینه یا قلمچی چی شده ترازت .... به خدا مهم نیست ... مهم اینه که این قله ای که الان در جلوی پاهای پر توان تو بنام کنکور وجود داره رو ، تو تقسیم بکنیش به 240 تا مرحله ... مرحله هایی که وظیفه تو رسیدن به دونه دونه و تک به تک اوناست ....در هر مرحله هم کمپینگ داره ... کمپینگ اون بعد از آخرین مرحله صعود هست و اون یک ساعت خوندن بعد از 11 شب هست که بقیه یا به امید فردای خیالی خوابیدن و یا بریدن و دیگه نمیخونند ولی تو با عشق داری ادامه میدی... کسی که میخواد خاص باشه .... اون یک ساعت به نظرم انرژی 10 ساعت مطالعه عادی رو میگیره ... چون فقط خودش هست .... واقعا حس میکنه که هدفش ... انگیزش با بقیه تفاوت داره .... این چه جور آدمی هست .... شاید خود تو هستی .... شک نکن . بذار یه روز با اعتماد و اطمینان 100 درصد بری تو تخت خواب و آروم بخوابی .... تو کنکور نداری .... تو همه زندگیت کنکور هست و از اون داری لذت میبری ... تو یکی از پدیده های نادر جهان خلقت خداوند بزرگ هستی که میخوای تو این نه ماه کاری بکنی که تا به حال تو 12 سال تحصیل سالهای گذشت ات شبیه اون رو فقط شبهای امتحان انجام دادی .... کاری نداشته باش .... ساعت چنده 12 شب ..... باشه ... خوابت میاد .... برو 6 ساعت بخون و یعد سرحال بلند شو .... خوابت نمیاد .... ساعت 12 هست که هست .... یه چراغ کوچولو ... گوشه اتاق کافیه تا لذت یک شب بیاد موندنی رو تجربه کنی و فردا که از خونه رفته بیرون و وقتی که خورشید گرمای خودش رو به سمت تو تابوند و بدنت مور مور شد حس کنی که این دست نوازش و آفرین گفتن خدا به تو هست ... تو اون موقع یه سر و گردن از همه بالاتری .... همه می فهمند که من چی میگم . همین که تو بعد از چند سال فاصله گرفتن از کنکور دوباره داری اراده میکنی ... همین که با کمترین امکانات میخوای بری به سمت اهدافت ... همین که دوست داری به آرزوی بچگی هات برسی .... همین که با وجود اتفاق بدی که برات سال گذشته افتاد نرفتی دانشگاه ایکس و الان اراده کردی برای امسال.... همین که دوست داری جواب دعاهای سر نماز مادر و تلاش های پدرت رو بدی ...تلاش برای اینا همه موفقیت هست ... اینا همه معرکه هست ... تو سوای نتیجه موفق هستی ..... پس کاری به هیج کس و هیچ چیز نداشته باش ... وقتی هنوز ته دلت دارم احساس میکنم که چراغ امیدت داره با این حرفها پر نور تر میشه به خودت افتخار میکنم .... همه چیز رو تغییر بده ... به همه ثابت کن ...یه اتفاقات بدی افتاده ....8/5 ماه وقت داری .... نمیخوام براش اسم بذارم که جبران کن ... چون تو چیزی هنوز عقب نیستی ....نوعی مرغابی هست که بعد از هر چند دقیقه پرواز باید کمی استراحت کنه و نفسی تازه کنه و بعد به پرواز ادامه بده ولی همین موجود غیر ارادی و ناخودآگاه در فطرتش هست که در فصل مهاجرت به صورت ممتد و مکرر و بدون وقفه از بالای اقیانوس ها چندین روز بدون استراحت پرواز کنه .... باور کن .... تو اشرف مخلوقاتی و این حرکات منحصر به فرد همیشه دست خودت هست ... به شرطی که دید خودت رو به همه چیز عوض کنی .... کتاب هایی که میری ... کلاس و معلم ها و آزمونی که میدی همه و همه برات کافی هستن ... شک نکن .... تا وقتی که تلاشت به اندازه امکاناتت نیست اون رو درست کن .... یه دستمال مرطوب بردار ... برو خاک پست پنجره اتاقت رو بگیر ... شاید هم کمی بالای کمد ... یا گوشه های میز ... جای بعضی هاشون رو تغییر بده ...اتاق اگه دربست برای خودت هست و برادر و خواهر کوچولو رو به به خاطر این یکسال تبعید کردی جای دیگه یکم بیشتر تغییرش بده ... خوکار قدیمی خودت رو کنار بذار ... مکان مطالعه دومی اگه داری برو اونجا یا میز تحریرت رو اونجا ببر (حتما برای مطالعه از میز استفاده کن . میز نداری ... بالش بذار زیر کتابت ... جعبه میوه بذار ... کنکور به قوز در آوردن نمی ارزه ) بعد کمی فکر کن ... به این تغییرات .. پیش خودت بگو که قراره اینجا از این تاریخ آدم دیگه ای باشی ... بجای یادداشت قول های آینده ات برای فردا در تیکه کاغذی ، گوشه کتاب و دفتری دور از چشم دیگران ، اولین عملت رو و اولین درسی که با شخصیت جدیدت خوندی رو اونجا بنویس و بگو شد ... نه اینکه میخواد بشه . برنامه ای که یک روز اجرا کردی و ازش حسابی کیف کردی و لذت بردی رو برای خودت ثابتش کن و در همون لحظات به خودت بازخورد مثبت بده که این کار تو هست و مطمئن باش اگر این شخصیت خارق العاده چند روزی ادامه دار بشه دیگه بت تنبلی برات میشکنه و تو میشی مثل تیم پر افتخار والیبالی که در مصاف هر تیم و در هر رقابتی از قبل، پیش فرض پیروزی داره و با تمرین زیاد استرس و نگرانی باخت از خودش دور کرده . امیدوارم که همه در سایه لطف و مهربانی خدا ، دست به کارهایی بزنید که بعد از سالها به این روزهای خود افتخار کنید و در آخر


نگرانش نباش، چون از الان متولد بشی میشه(100%) در کنکورم نتیجه گرفت، در هرصورت باید بهای رویایمان را بپردازیم؛ گاهی وقت ها با قدری کم کاری
پس خودت ببخش و دوست داشته باش که هرجا برسی از این منه درونت هست


منبع: alirezael.ir
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
بالا