فکر شکست

[ghasedak r]

سلامممممممممممم

مطمئنم تا حالا این اتفاق برا خیلی ها افتاده میخوام بدونم توی چنین شرایطی چیکار میکنید ؟؟؟؟
گاهی وقتا خواسته نخواسته میریم توی فکر فکر شکستا .ناکامی ها فکر اینکه اگه اینجوری بودم یا اینکارو میکردم چی میشد بعضی وقتا انقد فکر چیزایی ک ب دست اوردنشون راحت بوده و با سهل انگاری از دستشون دادیم ادمو دیوونه میکنه ناامیدی میخواد خفت کنه تو این شرایط چیکار میکنید؟
:179::179:

 

[tanaz19]

پاسخ : فکر شکست

من تو این شرایط سعی میکنم وضعیت فعلیمو بپذیرم و خودم وخطاهام و ببخشم.. و همیشه ب این اعتقاد دارم ک هیچ وقت واسه شروع دیر نیست اگه گذشته ی خوبی نداشتم دلیل نمیشه آینده ی خوبی هم نداشته باشم ... نباید بذاریم ک خودمون رو با شکست هامون تعریف کنیم.... ما آدما میتونیم اونقدر شهامت و جسارت داشته باشیم ک همه چیزو عوض کنیم ... فقط باید تصمیم بگیریم ک از این ب بعد خوب تر باشیم و هوشیار تر زندگی کنیم.. همیشه انتخاب با ماست......

 

[-com-]

پاسخ : فکر شکست

گذشته دیگه تموم شده نباید زمان حالمونم به خاطر گذشته تموم کنیم!!!!به منظور موفقیت تمایل شما برای رسیدن به موفقیت ، باید بیشتر از ترس از شکست باشد . . .

 

[-com-]

پاسخ : فکر شکست

اشکی که هنگام شکست میریزیم عرقی است که هنگام تلاش نریخته ایم....

 

[shokolat_g72]

پاسخ : فکر شکست

زمان لازم دارم...اگه شکست بخورم به زمان نیاز دارم...!

بعد هم به گذشته فکر نمیکنم! ولی نمیتونم فراموشش کنم...مگر این که به جای اون شکست یه موفقیت بزرگ بدست بیارم

پس مجبورم تلاش کنم واسه اون موفقیت...گاهی هم اینقدر آب از سرم میگذره که قید اون موفقیت رو هم میزنم و خوب نیس!

 

[galaxygirl]

پاسخ : فکر شکست

هزار بار باید به گذشته فکر کرد . فراموش کردن گذشته اشتباه محضه.
هزار بار باید به گذشته فکر کرد و از اتفاقی که افتاده عبرت گرفت و یا تجربه . . .
!!
باید یه هدف جدید تعریف کرد ، یه زندگی جدید ساخت. . .

 

[aftab75]

پاسخ : فکر شکست

خب من اگه شکست بخورم قطعا ناراحت میشم ولی ناامید نمیشم.
سعی میکنم با یک موفقیت ،ناراحتیمو جبران کنم نه اینکه صرفا بخوام گذشته رو فراموش کنم.یعنی یه جورایی مصمم تر میشم برای کسب موفقیت:3:

 

[smsa1375]

پاسخ : فکر شکست

بستگی به شرایطش داره مثلا من تو المپیاد ریاضی امسال یه سوالو حل کردم ولی به جوابم شک کردم و یه گزینه دیگه رو زدم از شانس همون گزینه اولم درست بود و بد تر از اون اینکه من امسال برای ریاضی نیم نمره کم آوردم یعنی اگه اونو درست میزدم قبول بودم ولی خب چون فعلا سال اولم زیاد نا امید نشدم
ولی بعضی وقتا یه اتفاقایی میفته که هیچکاریش نمیشه کرد و خیلی هم برای ما مهمه راستش من تا حالا نتونستم با این مشکلا کنار بیام و به جای اینکه برای تکرار نشدنش تلاش کنم همیشه حسرتشو خوردم

 

[tanaz19]

پاسخ : فکر شکست

من حرفتو قبول ندارم زندگی 1 بعدی اصلا قشنگ نیست ادم همه عمرشو زندگیشو بزاره بای 1چیز اخرش که چی؟اگه اونو ب دست نیاوردی دیگه نمیتونی ب این راحتی شکستایی رو ک بخاطر وقت گذشتن رو اون مسئله نصیبت شده جبران کنی!!!!!!!!!

اگه عاشق آدم عاشق اون کار باشه و فقط هدفش پرداختن ب اون باشه حتی اگه تموم زندگیشو صرف اون کنه و برنده نباشه ولی پیروزه ........ و موفق... موفقیت فقط رسیدن ب قله نیست و این فقط ی شعار نیست

 

[ssasadeghi]

پاسخ : فکر شکست

درسته که آدم از شکست میترسه ولی گاهی وقت ها بهتر از موفقیته. همین دو ماه اخیر من دو بار شکست خوردم که کل زندگیمو عوض کرد . اولش ناراحت بودم ولی الان خدا رو شکر میکنم که شکست خوردم . پس شکست خیلی هم ناراحت کننده نیست !!:87:

 

[شازده کوچولو]

پاسخ : فکر شکست

تو زندگی هر آدمی یه سری اتفاقها میفته که یکی اسمشو میذاره شکست و یکی اسمشو میذاره پیروزی.این ماییم که رو اتفاقها اسم میذاریم.برای من چند وقت پیش یه اتفاق قشنگ افتاد که خیلیا اسمشو میذارن شکست.اما من تو ذهنم از اون اتفاق به عنوان یه پیروزی بزرگ یاد میکنم.و از اون یه عالمه درس بزرگ گرفتم.
و اما درباره ترس از شکست شکسپیر یه جمله قشنگ داره ترسها به ما خیانت میکنند ما را از تلاش بر حذر میدارند و از پیروزی هایی که به احتمال زیاد نصیب ما میشوند باز میدارند.
این پیروزیه اونم ترسه!:200:

 

[atiye]

پاسخ : فکر شکست

سلام
من از كتاب "آخرين راز شاد زيستن" مطالبي خوندم كه به نظرم براي شما هم ميتونه مفيد باشه. براتون تايپش ميكنم.

چرا به مصيبت نياز دارم؟
چرا اكثريت ما انسانها تا زماني كه زور بالاي سرمان نباشد چيزي را ياد نميگيريم؟ بخاطر آنكه تغييري در رفتار خود نميدهيم. به عنوان مثال مسئله ي تندرستي را در نظر بگيريد. ما از چه موقع رژيم غذايي خود را تغيير ميدهيم و ورزش را آغاز ميكنيم؟ از وقتي دكتر ميگويد: "اگر روش زندگي ات را عوض نكني خودت را به كشتن ميدهي!" و آن وقت است كه ناگهان به خود مي آييم!
...
ما بزرگترين درسها را در زمانه ي سختي ها مي آموزيم. شما مهمترين تصميمات زندگي خود را در چه زماني اتخاذ كرده ايد؟ پس از مصيبت ها و شكستها و ضربه خوردنها، در آن زماني كه به زانو درآمده بوديد. اين طور نيست؟ در اين زمانهاست كه به خود ميگوييم: "ديگر از ورشكستگي و ناكامي و برزخ خسته شده ام. ميخواهم يك كاري انجام دهم." ما پيروزي هايمان را جشن ميگيريم اما چيز زيادي از آنها نمي‌آموزيم در حاليكه شكستها در عين دردناكي شان، آموزنده اند. اگر به گذشته نگاه كنيد متوجه ميشويد كه مصيبتها و دشواريها، در حقيقت نقاط عطف زندگي تان بوده اند.
...
پس ميشود گفت كه زندگي، مجموعه اي از مصيبت هاي دردناك است؟
نه الزاما. جهان با اشاره اي خفيف به ما سقلمه ميزند و هنگامي كه بي اعتنايي ما را ميبيند با پتك به سرمان ميكوبد.
بيشترين دردها مربوط به زماني است كه در مقابل رشد، مقاومت ميكنيم.