لنگه کفش

90h92

New Member
ارسال ها
161
لایک ها
248
امتیاز
0
#1
پیرمردی سوار بر قطار به مسافرت می رفت . به علت بی توجهی یک کفش ورزشی وی از پنجره قطار بیرون افتاده بود . مسافران

دیگر برای پیرمرد تاسف می خوردند
. ولیپیرمرد بی درنگ کفش دیگرش را هم بیرون انداخت.همه تعجب کردند .پیرمرد گفت که یک

کفش نو
برایم بی مصرف می شود ولی اگر کسی یک جفت کفش نو بیابد ، چه قدر خوشحال خواهد شد." ادم معقول همواره می

تواند از
سختی ها شادمانی بیافریند و با آنچه از دست داده است فرصت سازی کند.
 
بالا