مرگ و زندگی

platopluto

New Member
ارسال ها
717
لایک ها
1,103
امتیاز
0
#1

زندگی به مرگ گفت:


چرا آمدن تو رفتن من است ؟
چراخنده ی تو گریه من است؟
مرگ حرفی نزد!!!
زندگی دوباره گفت :
من با آمدنم خنده می اورم و تو گریه
من با بودنم زندگی میبخشم و تو نیستی
!مرگ ساکت بود
زندگی گفت:
رابطه ی من و تو چه احمقانه است
!!!زنده کجا گور کجا!
دخمه کجا نور کجا!
غصه کجا سور کجا!


اما مرگ تنها گوش می داد.
زندگی فریاد زد:

دیوانه لا اقل بگو چرا محکوم به مرگم؟؟؟
و مرگ ارام گفت :
تا بفهمی که تو و دیوانگی و عشق و حسرت بیهوده اید!!!!!!
:163:
 

bh2ao

Well-Known Member
ارسال ها
1,549
لایک ها
2,014
امتیاز
113
#2
پاسخ : مرگ و زندگی

ي شعري هس از جوزه به اونكاره تي(شاعر ايتاليايي!) درمورد ارميدن....ربط جنداني با موضوع بالا نداره ولي توصيف ش قشنك بود كفتم بنويسم ك زياد مرك ساكت نباشه!:90:

ارميدن:

جه كس مرا در كشت زارها هم راه خواهد بود

افتاب مي كارد خود را در الماس(كسره بديد!)
جكه هاي اب
بر كياه (كسره بديد!)
خميده

رام مي مانم
به كرايش (كسره!)
عالم شفاف

كوه ها مي شكافند
درجرعه هاي اشباح بنفش
و ب اسمان مي رانند

سوي بالا بر كمان ملايم
افسون درهم شكست

و من در خود فرو مي باشم

و تاريكي مي كزينم دريك اشيانه ام..!

-------
اميدوارم لذت برده باشيد از اين شعر!:eek:
 
بالا