ملاقه جان!

TeRmEh

New Member
ارسال ها
67
لایک ها
194
امتیاز
0
#1
همیشه از اسمم متنفر بودم
پدر و مادرم تحت تاثیر یه خواننده قدیمی اسممو پیمانه گذاشته بودن
اکثر دوستام ملاقه صدا میکردن
تا اینکه یه روز قابلمه صبرم لبریز شد و گفتم پیمان صدام کنن
همه ی این نارضایتی ها تا تولد دوستم ادامه داشت
کبري يکي از دوستاي نزديکم بود که سه تا خواهر داشت.
اون روز متوجه شدم که خواهراش اسماشون اصلا با اون همخوني نداره
پريچهر ، پريناز ، پروانه و کبري

از اونجایی که خیلی روی اسم حساس بودم فوضولیم گل کرد و ازش پرسیدم ماجرای اسمش چیه ؟
یه هفته از به دنیا اومدنش می گذشته و پدرش وقت نمی کرده بره ثبت احوال تا براش شناسنامه بگیره
آخر سر مجبور میشن مادربزرگش رو بفرستن.
پیرزن بیچاره تا وقتی که برسه به ثبت احوال اسمی رو که بهش گفته بودن رو یادش میره.
اونم برای اینکه زحمتش بی نتیجه نمونه اسم مادرش رو میذاره روی نوه اش !
حالا که با خودم فکر میکنم
پیمانه ؛ خیلی هم بد نیست !

 

saba75

New Member
ارسال ها
459
لایک ها
1,143
امتیاز
0
#2
پاسخ : ملاقه جان!

ارتباط متن با ملاقه چیه؟ ;)

+جالب بود ;)
 
بالا