من بدهکارم!
جیبهایم خالیست
کفشهایم کهنه، چشمم کور
من عجب دنده نرمی دارم!
من پولهایم را وقتی میگیرم
که فاتحهاش را خوانده باشد زن من
سر گلدستهی برج
جیب من جای گره خوردن هیچ است و شپش!
هر کجا هستم باشم، خانهای می خواهم
اجاره، رهن، کرایه، همهاش مال من است
چه اهمیت دارد که اجاره بالاست
صاحبان خانه چه خبر از ته جیبم دارند!
پول را باید جست، وام باید که گرفت
خانهای نقلی ساخت
زیر قرض باید رفت
با همه اهل و عیال، نان خشک باید خورد
مگر این اشکنهها چه کم از دیزی سنگی دارد!
بهتر آن است که قانع باشیم
و نگوییم که پول و پله لازم داریم!
حرف دیگر کافیست
خانه در یک قدمی است
و طلبکار آنجاست!
کفش را باید کند
پول را باید جست!
جیبهایم خالیست
کفشهایم کهنه، چشمم کور
من عجب دنده نرمی دارم!
من پولهایم را وقتی میگیرم
که فاتحهاش را خوانده باشد زن من
سر گلدستهی برج
جیب من جای گره خوردن هیچ است و شپش!
هر کجا هستم باشم، خانهای می خواهم
اجاره، رهن، کرایه، همهاش مال من است
چه اهمیت دارد که اجاره بالاست
صاحبان خانه چه خبر از ته جیبم دارند!
پول را باید جست، وام باید که گرفت
خانهای نقلی ساخت
زیر قرض باید رفت
با همه اهل و عیال، نان خشک باید خورد
مگر این اشکنهها چه کم از دیزی سنگی دارد!
بهتر آن است که قانع باشیم
و نگوییم که پول و پله لازم داریم!
حرف دیگر کافیست
خانه در یک قدمی است
و طلبکار آنجاست!
کفش را باید کند
پول را باید جست!