ميخهاي روي ديوار

yoyo

New Member
ارسال ها
134
لایک ها
7
امتیاز
0
#1
پسربچه اي بود که اخلاق خوبي نداشت. پدرش جعبه اي به او داد و گفت هر بار که عصباني مي شود بايد يک ميخ به ديوار بکوبد.
روز اول، پسربچه 37 ميخ به ديوار کوبيد. طي چند هفته بعد، همانطور که ياد مي گرفت چگونه عصبانيتش را کنترل کند، تعداد ميخهاي کوبيده شده به ديوار ، کمتر مي شد. او فهميد که مهار کردن عصبانيتش آسانتر از کوبيدن ميخها بر ديوار است ...
او اين نکته را به پدرش گفت و پدر هم پيشنهاد کرد که از اين به بعد، هر روز که مي تواند عصبانيتش را مهارکند، يکي از ميخها را از ديوار بيرون آورد .
روزها گذشت و پسر بچه سرانجام توانست به پدرش بگويد که تمام ميخها را از ديوار بيرون آورده است.
پدر دست پسربچه را گرفت و به کنار ديوار برد و گفت پسرم تو کار خوبي انجام دادي. اما به سوراخهاي ديوار نگاه کن ، ديوار ديگر هرگز مثل گذشته اش نمي شود. وقتي تو در هنگام عصبانيت حرفهاي بدي ميزني، آن حرفها همچنين آثاري به جاي مي گذارند. تو ميتواني چاقويي در دل انساني فرو کني و آن را بيرون آوري اما هزاران بار عذرخواهي هم فايده ندارد، آن زخم سر جايش است زخم زبان هم به اندازه ي زخم چاقو دردناک است.
پس همیشه سعی کنین که خوش برخورد باشین
 

miladkvr

New Member
ارسال ها
375
لایک ها
841
امتیاز
0
#2
به نام خدایی که در همین نزدیکیهاست

مطلب جالبی بود..........دستتون درد نکنه

موفق و کامیاب باشید :twisted:
 

mahsa-f

New Member
ارسال ها
91
لایک ها
36
امتیاز
0
#3
خیلی جالب بود ولی کاش منبعشم ذکر کنید که ما ها از این مطالب استفاده ای بکنیم
 

yoyo

New Member
ارسال ها
134
لایک ها
7
امتیاز
0
#4
mahsa-f گفت
خیلی جالب بود ولی کاش منبعشم ذکر کنید که ما ها از این مطالب استفاده ای بکنیم
این داستان رو یک نویسنده ناشناس نوشته اینجوری نوشته بود
منبع: از یک نویسنده ناشناس
 

SorayaS

New Member
ارسال ها
38
لایک ها
0
امتیاز
0
#5
جالب بود ولی من خودم، به قول معروف یه version دیگه شو خونده بودم که درباره ی "دل شکستن و آزار دادن دیگران" و این طور چیزا بود..!! 8)
 
بالا