- ارسال ها
- 177
- لایک ها
- 112
- امتیاز
- 0
نامه ای به آسمان
در آستانه ی دریا فریاد می زنم
با ابر سر به شانه ی کوه می گریم
با باد می شتابم و می تازم
می نشینم و می میرم
در زیر این طاق زرّین در شیار زخم هایم واژه می کارم
امّا بهار نمی آید
باران نمی بارد
روزنی در سقف با ستون روشنیگرد آلود
صبح و غروب را می نویسد بر دیوار
یک لحظه یک نفس یک پلک بر جای خود نمی مانم
هر روز بر شانه ی زمین
در کائنات می چرخم و
هیچ نمی دانم
در قلمرو کدام کدام ستاره می گردم
من بیشتر از غریزه می خواهم
من بیشتر از حواس خود می دانم
من آگاهم از حقارت زمین
در بی کران بی پایان
و عمر ناچیزم در وسعت زمان
من مرگ را می شناسم
و می پرسم
فردا زمین هنوز در زیر پایم هست؟
یا دود می شود؟
باید پیش از مرگ نامه ای به آسمان بنویسم
برای فواصل نوری در عمق کائنات
با تصویری از شهر های زیر طاق
و از خودم
یک نقطه در ازدحام
شاید هنوز
از خدایان قدیمی کسی زنده باشد
و شاید سفینه ای از سر تفریح مرا برهاند
از اسارت طاق و کاخ های سرخ و سپید
و بیگ بن و ایفل
و رایشتاگ
و آدم های همیشه در پرواز با هیئت بلند پایه ی همراه
باید نامه ای به آسمان بنویسم
در طوماری بلند
با امضای من از جانب تمام گرسنه ها و لاغر ها
و تمام آبرو ها غرور های ریخته و شکسته
دست ها،جیب ها و سفره های خالی
و آدم های خمیده بر سکو هاو پله ها
و بازو های آس و پاس
در زیر سایه های مجانی
و گردن های کج لاغر در برابر میز ها و قب قب ها
و دهن های بسته ی پر از نفرین
و لب های پر از دشنام
باید نامه ای به آسمان بنویسم
با امضای آدم های زیر طاق
آدم های به فکر فرار
آدم های به فکر نجات
آدم های بی قباله در پشت میله ها
آدم های روی تخت های عمومی
آدم های توی اردوگاه
پشت مرز ها، توی سلول ها
آدم های بی سفر، آدم های توی پارک ها
با عینک و عصا
باید نامه ای با آسمان بنویسم
با امضای من
و رستم های دوره گرد
و آرش های مسافر کش
و سهراب های کلیه فروش
و تهمینه های خیابانی
شاید آدم های فضایی
سم دار یا دم دار فرود آیند
و ما را بیابند
در زیر لایه های فراموشی
باید بنویسم به آسمان به قعر زمین
به چاه های فضایی
به غار ها باستانی
به کوه المپ، به زئوس
به سقراط و افلاطون
به اهرام ثلاثه،برای تمام فرعون ها
باید بر کتیبه بنویسم
برای اعصار بی باروت، برای آدم های بلند بی سکوت
برای آدم های زیر باران
آدم های زیر آفتاب
دور از چشم حقوق بشر، دور از سازمان ملل،دور از حمایت حیوانات
باید بنویسم باید بنویسم باید بنویسم
----------------------------------
زنده یاد احمد حیدربیگی
در آستانه ی دریا فریاد می زنم
با ابر سر به شانه ی کوه می گریم
با باد می شتابم و می تازم
می نشینم و می میرم
در زیر این طاق زرّین در شیار زخم هایم واژه می کارم
امّا بهار نمی آید
باران نمی بارد
روزنی در سقف با ستون روشنیگرد آلود
صبح و غروب را می نویسد بر دیوار
یک لحظه یک نفس یک پلک بر جای خود نمی مانم
هر روز بر شانه ی زمین
در کائنات می چرخم و
هیچ نمی دانم
در قلمرو کدام کدام ستاره می گردم
من بیشتر از غریزه می خواهم
من بیشتر از حواس خود می دانم
من آگاهم از حقارت زمین
در بی کران بی پایان
و عمر ناچیزم در وسعت زمان
من مرگ را می شناسم
و می پرسم
فردا زمین هنوز در زیر پایم هست؟
یا دود می شود؟
باید پیش از مرگ نامه ای به آسمان بنویسم
برای فواصل نوری در عمق کائنات
با تصویری از شهر های زیر طاق
و از خودم
یک نقطه در ازدحام
شاید هنوز
از خدایان قدیمی کسی زنده باشد
و شاید سفینه ای از سر تفریح مرا برهاند
از اسارت طاق و کاخ های سرخ و سپید
و بیگ بن و ایفل
و رایشتاگ
و آدم های همیشه در پرواز با هیئت بلند پایه ی همراه
باید نامه ای به آسمان بنویسم
در طوماری بلند
با امضای من از جانب تمام گرسنه ها و لاغر ها
و تمام آبرو ها غرور های ریخته و شکسته
دست ها،جیب ها و سفره های خالی
و آدم های خمیده بر سکو هاو پله ها
و بازو های آس و پاس
در زیر سایه های مجانی
و گردن های کج لاغر در برابر میز ها و قب قب ها
و دهن های بسته ی پر از نفرین
و لب های پر از دشنام
باید نامه ای به آسمان بنویسم
با امضای آدم های زیر طاق
آدم های به فکر فرار
آدم های به فکر نجات
آدم های بی قباله در پشت میله ها
آدم های روی تخت های عمومی
آدم های توی اردوگاه
پشت مرز ها، توی سلول ها
آدم های بی سفر، آدم های توی پارک ها
با عینک و عصا
باید نامه ای با آسمان بنویسم
با امضای من
و رستم های دوره گرد
و آرش های مسافر کش
و سهراب های کلیه فروش
و تهمینه های خیابانی
شاید آدم های فضایی
سم دار یا دم دار فرود آیند
و ما را بیابند
در زیر لایه های فراموشی
باید بنویسم به آسمان به قعر زمین
به چاه های فضایی
به غار ها باستانی
به کوه المپ، به زئوس
به سقراط و افلاطون
به اهرام ثلاثه،برای تمام فرعون ها
باید بر کتیبه بنویسم
برای اعصار بی باروت، برای آدم های بلند بی سکوت
برای آدم های زیر باران
آدم های زیر آفتاب
دور از چشم حقوق بشر، دور از سازمان ملل،دور از حمایت حیوانات
باید بنویسم باید بنویسم باید بنویسم
----------------------------------
زنده یاد احمد حیدربیگی