- ارسال ها
- 21
- لایک ها
- 18
- امتیاز
- 0
به به سلام دوستان چه خبرا؟
خوبید؟
روزای آخره دیگه تقریبا احتمالش زیاده هفته بعد نتایج بیاد چی کارا میکنین؟
احتمالا استرسا بیشتر شده ولی اصلا نا امیدنباشین و خودتونو باور کنین ایشالا هممون نتیجه خوب بگیریم . . .
حالا یه چیزی بگم بخندیم
دیروز یعنی دوازدهم اسفندکه سه شنبه میشد آزمون پیشرفت تحصیلی داشتیم وقتمون تموم شده بود ولی من هنوز نصف سوالای برنامه سازیو نزده بودم
دبیرم گفت بریم دفتر اونجا علامت بزن بقیه رو و پاسخ نامتو تحویل بده
رفتم تو اتاق متصدی کامپیوتر و بقیه رو علامت زدم خواستم پاشم تحویل بدم که خانم صادقی،معاون مدیرمون منو دیدن و کاملا هم بام آشایی دارن پرسید:
سارا هنوز داری جواب میدی؟ گفتم : خانم دیگه میخوام تحویل بدم
بعد پرسیدم: خانم جواب المپیاد نیومده؟ گفتن: چرا خوب بود تو نفر اولی باورم نمیشد گفتند کارنامه هاتونو میفرستم کلاس
منم دیگه از خدا خواسته رفتم بیرون اتاق فاطی دوست صمیمیمو دیدم پریدم بغلش و جیغ کشیدم فاطی رتبه اول گفت:چی؟ تو المپیاد؟ گفتم آره و رفتم بچه هایی که
المپیاشرکت کرده بودنو خبر کردم دست و پام میلرزید همه بم تبریک گفتن و اولین چیزی که به زبونشون میومد شیرینی بود خخخخخخخ
بعدش تو کلاس بودیم که یکی از ناظمای خوش اخلاق (امیدوارم منظورمو از خوش اخلاق فهمیده باشین)
بعله یکی از ناظمای خوش اخلاق اومدن کلاس و دعوامون کردن چرا کلاس این وضعیه؟ چون بعد آزمون هنوز صندلیا رو مرتب نکرده بویم یهو دیدیم یکی از بچه های شوخ طبع
کلاس مقنعشو کشیده پشت گوشش و پرواز کنان اومد کلاس خخخخ
برگشت دید خانم زادیمانی جلوش وایساده بیچاره سرخ شد خخخخ بردش از کلاس بیرون ما هم دیگه میدونین که تو چه وضعی بودیم
دیه غش کرده بودیم از خنده
بعدش که برگشت کلاس با خنده گفت منو برده پیش خانم هدایت خواه میگه داشت تو کلا پرواز میکرد خخخخخ منفجر شدیم از خنده کلاس رف رو هوا خخخخخ
دخترا هم رو تخته نوشته بودن:سارا رتبه یک المپیاد، ما شیرینی میخواییم بعدم دبیر برنامه سازیمون اومدن کلاس و فهمیدن موضوع چیه یکم باهم حرف زدیم و بعدم درسو
شروع کردن تو اون شادی یاد مادربزرگم افتادم که اگه میفهمید چقد خوشحال میشد و تحسینم میکرد
از خانم اجازه گرفتم رفتم بیرون و تو ابدار خونه های های گریه کردم وقتی برگشتم کلاس همه تعجب کرده بودن که تو این موقعیت چرا گریه کردم
وقتیم اومدم خونه بلادرنگ پریدم بغل مامانم که رتبه اول شدم به داییمم اس دادم که جواب اومده چون براش این المپیاد خیلی مهم بود وقتی رتبمو پرسید و فهمید بم گفت
جایزه داری
حالا امروز رفتیم مرسه شقی که اونم تو المپیاد شرکت کرده بم گفت اون جواب آزمون پیشرفت تحصیلی قبلی بود که خانم صادقی بت گفت
گفتم باو شقی من گفتم المپیاد نه ازمون گفت حتما اشتباه متوجه شدن
بعله بعد اندی فهمیدیم اون جواب ازمون پیشرفت تحصیلی 2 بود که بنده رتبه 1 شدم نه المپیاد
حالا بیا و جمعش کن خخخ
شکر خدا شیرینی نخریده بودم خخخ وگرنه به باد فنا میرفت پولم خخخخخ
والادیه خخخ تو ترم اولم بچه ها از رتبه های ترم اول کلاس شیرینی گرفتن ولی از من نه گفتم بمونه با المپیاد یه جا میدم خخخ حالا اینا به کنار موندم جواب داییمو چی بدم
خخخخ
دبیر ادبیاتمون هم گفته بودن ایشالا شیرینی المپیادتو بخوریم و مدرسه و کل کلاسم به من امید بسته بودن و واس همین روحیه و امیدم خیلی زیاد بود الانم خودمو نباختم
به خودم ایمان دارم و میدونم که به مرحله بعد راه پیدا میکنم بم گفته بودن ایشالا ترم دوم رتبه اول کلاس میشی خوبه فاطی جون بش برنخورد چون رتبه اول اون بود خیلی
دوسش دارم اخلاقش یدونس بعله دیگه اینم از ماجرای رتبه آودن الکی ما بود
اگه همچین ضایعگی داشتین بگین دور همی بخندیم
وقتــــــــــ بخیـــــــــــر
aloneboy : به بخش مناسب انتقال داده شد.
خوبید؟
روزای آخره دیگه تقریبا احتمالش زیاده هفته بعد نتایج بیاد چی کارا میکنین؟
احتمالا استرسا بیشتر شده ولی اصلا نا امیدنباشین و خودتونو باور کنین ایشالا هممون نتیجه خوب بگیریم . . .
حالا یه چیزی بگم بخندیم
دیروز یعنی دوازدهم اسفندکه سه شنبه میشد آزمون پیشرفت تحصیلی داشتیم وقتمون تموم شده بود ولی من هنوز نصف سوالای برنامه سازیو نزده بودم
دبیرم گفت بریم دفتر اونجا علامت بزن بقیه رو و پاسخ نامتو تحویل بده
رفتم تو اتاق متصدی کامپیوتر و بقیه رو علامت زدم خواستم پاشم تحویل بدم که خانم صادقی،معاون مدیرمون منو دیدن و کاملا هم بام آشایی دارن پرسید:
سارا هنوز داری جواب میدی؟ گفتم : خانم دیگه میخوام تحویل بدم
بعد پرسیدم: خانم جواب المپیاد نیومده؟ گفتن: چرا خوب بود تو نفر اولی باورم نمیشد گفتند کارنامه هاتونو میفرستم کلاس
منم دیگه از خدا خواسته رفتم بیرون اتاق فاطی دوست صمیمیمو دیدم پریدم بغلش و جیغ کشیدم فاطی رتبه اول گفت:چی؟ تو المپیاد؟ گفتم آره و رفتم بچه هایی که
المپیاشرکت کرده بودنو خبر کردم دست و پام میلرزید همه بم تبریک گفتن و اولین چیزی که به زبونشون میومد شیرینی بود خخخخخخخ
بعدش تو کلاس بودیم که یکی از ناظمای خوش اخلاق (امیدوارم منظورمو از خوش اخلاق فهمیده باشین)
بعله یکی از ناظمای خوش اخلاق اومدن کلاس و دعوامون کردن چرا کلاس این وضعیه؟ چون بعد آزمون هنوز صندلیا رو مرتب نکرده بویم یهو دیدیم یکی از بچه های شوخ طبع
کلاس مقنعشو کشیده پشت گوشش و پرواز کنان اومد کلاس خخخخ
برگشت دید خانم زادیمانی جلوش وایساده بیچاره سرخ شد خخخخ بردش از کلاس بیرون ما هم دیگه میدونین که تو چه وضعی بودیم
دیه غش کرده بودیم از خنده
بعدش که برگشت کلاس با خنده گفت منو برده پیش خانم هدایت خواه میگه داشت تو کلا پرواز میکرد خخخخخ منفجر شدیم از خنده کلاس رف رو هوا خخخخخ
دخترا هم رو تخته نوشته بودن:سارا رتبه یک المپیاد، ما شیرینی میخواییم بعدم دبیر برنامه سازیمون اومدن کلاس و فهمیدن موضوع چیه یکم باهم حرف زدیم و بعدم درسو
شروع کردن تو اون شادی یاد مادربزرگم افتادم که اگه میفهمید چقد خوشحال میشد و تحسینم میکرد
از خانم اجازه گرفتم رفتم بیرون و تو ابدار خونه های های گریه کردم وقتی برگشتم کلاس همه تعجب کرده بودن که تو این موقعیت چرا گریه کردم
وقتیم اومدم خونه بلادرنگ پریدم بغل مامانم که رتبه اول شدم به داییمم اس دادم که جواب اومده چون براش این المپیاد خیلی مهم بود وقتی رتبمو پرسید و فهمید بم گفت
جایزه داری
حالا امروز رفتیم مرسه شقی که اونم تو المپیاد شرکت کرده بم گفت اون جواب آزمون پیشرفت تحصیلی قبلی بود که خانم صادقی بت گفت
گفتم باو شقی من گفتم المپیاد نه ازمون گفت حتما اشتباه متوجه شدن
بعله بعد اندی فهمیدیم اون جواب ازمون پیشرفت تحصیلی 2 بود که بنده رتبه 1 شدم نه المپیاد
حالا بیا و جمعش کن خخخ
شکر خدا شیرینی نخریده بودم خخخ وگرنه به باد فنا میرفت پولم خخخخخ
والادیه خخخ تو ترم اولم بچه ها از رتبه های ترم اول کلاس شیرینی گرفتن ولی از من نه گفتم بمونه با المپیاد یه جا میدم خخخ حالا اینا به کنار موندم جواب داییمو چی بدم
خخخخ
دبیر ادبیاتمون هم گفته بودن ایشالا شیرینی المپیادتو بخوریم و مدرسه و کل کلاسم به من امید بسته بودن و واس همین روحیه و امیدم خیلی زیاد بود الانم خودمو نباختم
به خودم ایمان دارم و میدونم که به مرحله بعد راه پیدا میکنم بم گفته بودن ایشالا ترم دوم رتبه اول کلاس میشی خوبه فاطی جون بش برنخورد چون رتبه اول اون بود خیلی
دوسش دارم اخلاقش یدونس بعله دیگه اینم از ماجرای رتبه آودن الکی ما بود
اگه همچین ضایعگی داشتین بگین دور همی بخندیم
وقتــــــــــ بخیـــــــــــر
aloneboy : به بخش مناسب انتقال داده شد.
آخرین ویرایش توسط مدیر