- ارسال ها
- 265
- لایک ها
- 1,190
- امتیاز
- 0
[FONT=&]امام حسن مجتبی(ع) به همراه پدر ارجمندش، امام علی(ع)، برای طواف به مسجدالحرام رفته بودند. نیمه های شب ناگاه صدایی از كنار خانه كعبه به گوش رسید، كه با سوز و گداز خاصی مناجات [/FONT]
[FONT=&]می كرد. امام علی (ع) به امام حسن (ع) فرمودند: نزد او برو و او را پیش من بیاور./[/FONT]
[FONT=&]امـام حسن (ع) نزدیك رفت و مشاهده كرد صاحب صدا، جوانی است مضطرب و هراسان، كه بی توجه به اطراف، مشغول راز و نیاز است. به او فرمود: [/FONT]
[FONT=&]امیر مومنان علی(ع) تو را نزد خویش خوانده است. جوان با ذوق و شوق فراوان از جا برخاست و به حضور [/FONT]
[FONT=&]امام علی(ع) آمد. حضرت به او فرمود: حاجت تو چیست كه خدا را این گونه می خوانی؟/[/FONT]
[FONT=&]عرض كرد: من جوانی بودم عیاش و گناهكار. پدرم همواره مرا از گناه و آلودگی نهی می كرد، اما مـن بـه حرف او توجه نمی كردم. حتی روز به روز، بیشتر به گناه آلوده می شدم. تا این كه روزی پـدرم مرا در حال گناه دید و باز مرا از گناه نهی كرد. مـن خشمگین شدم و با كمال بی رحمی چوبی برداشتم، و او را بـه گونه ای زدم كه محكم به زمین افتاد، و در آن حال مرا نفرین كرد. از آن روز به بعد نیمی از بدنم فلج شده است، به گونه ای كه [/FONT]
[FONT=&]نمی توانم از جایم حركت كنم، اما مدتی بعد به سختی پشیمان شدم، و فهمیدم كه پدر تا چه میزان نزد خداوند عزیز است. نزد پدرم رفتم و با التماس و خواهش و گریه و زاری از او عذر خواهی كردم، و تقاضا نمودم برای نجات من دعا كند. پدرم قبول كرد كه در همان جایی كه در حق من نفرین كرده است، دعا كند؛ شاید خداوند مرا شفا دهد. با هم به طرف مکه رهسپار شدیم كه ناگهان شتر ما رم كرد، و پدرم از روی شتر به زمین افتاد. من سراسیمه خود را به بالین پدر رساندم كه دیدم پدرم از دنیا رفته است. به ناچار او را در همان جا دفن كردم، و اینک به تنهایی به این جا آمده ام. حضرت فرمود: از این كه پدرت با تو به طرف كعبه آمد تا دعا كند كه تو شفا بگیری، معلوم [/FONT]
[FONT=&]می شود از تو راضی شده است. اینک من در حق تو دعا می كنم. آن گاه، امام علی(ع) با كمال خضوع، دست به دعا بلند كرد، و سپس دست های مباركش را به بدن جوان كشید، جوان - به خواست خدا - بلافاصله شفا یافت، و خوشحال و خندان از جا بلند شد./[/FONT]
[FONT=&]آن گاه امام علی (ع) به فرزندش امام حسن (ع) و آن جوان توصیه كرد كه همواره به پدر و مادر خود نیكی كنند، و به آنها احترام بگذارند./[/FONT]