واما سلف...

remedus

New Member
ارسال ها
2
لایک ها
1
امتیاز
0
#1
به اعتقاد ما این یک اشکال فلسفی بزرگ محسوب می شود که اگر دانشجویی نبود ..
دانشگاهی وجود نداشت و یا حتی برعکس اگر دانشگاهی نبود....
اساسآ موجودی به اسم دانشجو معنی نمی شد...
نخیر اصلآ این طوری ها نیست بلکه حیات و ممات این دو پدیده اخیرآ پر طرفدار...
کاملآ وابسته به چیز دیگری است...بله درست حدس زدید...
سلف آن علت عالی است که اصولآ همه چیز هست بودن خودش را وام دار اوست...
واز قسمت های مختلفی تشکیل شده است...
بخش سخت افزاری که از کارکنان و وسایل موجود در سلف تشکیل شده است...
در ابتدا و مهم تر از همه کارکنا که فرد اندر فرد سلطانند...
احیانآ اگر قرار بود چارت تشکیلاتی سلف نوشته مس شد بی شک تمامی پست ها تحت عنوان
مدیر سرپرستودر پائین ترین پست مسئول در نظر گرفته می شد...
تازه بعضی از این دوستان عزیز بی هیچ چشم داشتی علاوه بر نقش خود...
وظیفه ی سر اشتها آوردن دانشجویان را نیز برعهده گرفته اند....
به این معنی که به همان حالتی که سر دیگ و قبلمه چون سربازان وظیفه شناس به ارائه خدمت می پردازند...
نیز باچنان شوق و ولعی از محتویات دیگ بی هیچ تکلیف و ابزاری بلکه با سرپنجه ی تدبیر خودمیل می کنند
که هر بیینده ی منصفی حتی اگر تا خرخره هم غذا خورده باشد بی شک دوباره هوایی می شود و مجددآ طلب غذا می کند!

البته عده ای اعتقاد دارند که این حرکت در راستای سیاست جلب اعتماد دانشجویان به صحت و سلامت غذاست!
و هم اکنون به غذاهای سلف به اختصار اشاره می نمائیم!
خورشت سبزی: که هنوز پس از سال ها ممارست و تلاش بی شمار...
هیچ ارتباط معنادارو روشنی بین روزهایی که این غذا داده می شود ...
با ایامی که سر و سامانی به چمن باغچه ها و فضای سبز دانشگاه می دهند یافت نشده است...
اما من باب مزایا و محاسن آن همین بس که:
رقابت سالمی بین دانشجویان در روزهای صرف این غذا جهت پیداکردن لوبیا و گوشت ایجاد می شود...
که در سالم سازی جو و مفید گذراندن اوقات آنها تاثیر به سزایی دارد ...
هچنین مشاهده شده برخی دانشجویان این خورشت را در کیسه ریخته ...
و به عنوان حنا برای مادر بزرگ های خود به سوغات می برند و تا آخر عمر از دعای خیر آن ها بهره مند می شوند...

جوجه کباب: که ما تصور می کنیم این غذا را با یک پشتوانه ی فکری خاص تهیه می کنند و آن هم اینست...
هرکسی کو دور ماند از اصل خویش بازجوید روزگار وصل خویش
چرا؟! چون این غذا اساسآ به صورت خام نیمه خام و یا بعضی اوقات غفلتآتا حدودی پخته سرو میشود
شما با خوردن این غذا ظرف مدت چند دقیقه سیر تکاملی بشر از خام خواری به پخته خواری را طی کرده وبه آخر می رسید
و هنوز خستگی این راه دور را از تن به در نکرده سریعآ به دوره ی خام خواری بر می گردید...
به این معنی که قطعات نخستین هر سیخ با مفهوم حرارت و گرما کاملآ بیگانه اند...
اما در عوض قطعات میانی آن چنان شعله در برگرفته اند که رسمآ به مقام فنا رسیده اند...
ولی دوباره در پایان هر سیخ به منظور این که مبادا اصالت خویش را به بوته ی فراموشی بسپاریم و
از یاد ببریم که خام خواران موجود در طبیعت چه دردی میکشند باز هم قطعات ناپخته ای را تعبیه نموده اند...
کباب:خوبی آن این است که فکر انسان را باز می کند...
یعنی حقیقتش ما مدت هاست که دنبال چرخ گوشتی می گردیم که می تواند استخوان را هم به این خوبی چرخ کند...
البته منابع موثق گفته اند که :"فناوری آن فقط در انحصار دانشگاه ماست..."

از این کباب ها در اشاعه ی فرهنگ و هنر در سطح کلان هم استفاده می شود...
چندی پیش یک کارگردان اکشن ساز معروف با فیلم های معروف تر فاش کرد
که برای تهیه ی ابزار شکنجهطی مکاتبات محرمانه ای از مسئولین سلف دانشگاه کمک گرفته اند!
وچند عدداز کباب ها را به رسم امانت برده اند!
و از آن به عنوان شلاق در صحنه های خیره کننده ی فیلمخود استفاده کرده اند
" جوایز اسکار بهترین صحنه های اکشن در تالار افتخارات سلف مرکزی موجود است...
خورشت بادمجان:شایدباور نکنید اما حقیقت دارد ما کسی را ندیدیم...
که با دیدن و خوردن این خورشت یادی از مرحوم چارلی چاپلین و فیلم جویندگان طلا...
و همان صحنه ی عبرت آموز پختن و خوردن کفش چرمی نکند
اصلآبه یاد همه چیز می افتیم الا چیزی که جلویمان می گذارند...

در نهایت به شما عزیزانی که در خانه به سر می برید توصیه می کنم :
در خانه بخورید و بیاشامید... که در دانشگاه حسرت این روزها را نخورید...
 
بالا