چگونه يك داستان كوتاه بنويسيم ؟؟؟

f-alizadeh

New Member
ارسال ها
375
لایک ها
693
امتیاز
0
#1
1ـ بخوانيد
خواندن براي هر كسي كه مي*خواهد بنويسد، ضروري*ست. براي نوشتن يك داستان كوتاه خوب، بايد در ابتدا داستان*هاي كوتاه ديگران را بخوانيد. خواندن نه تنها انگيزه و الهام لازم براي نوشتن داستانتان را به شما مي*دهد، بلكه به شما مي*آموزد چگونه ديگر نويسندگان بر خواننده تاثير مي*گذارند و همچنين ياد مي*گيريد كه از سبك*هاي آن نويسنده**ها به عنوان پايه*اي براي خلق سبك و تاثير متعلق به خودتان استفاده كنيد.
2ـ الهام بگيريد
يك نويسنده*ي با تجربه و حرفه*اي نيازي به الهام ندارد چون افكار او به طور طبيعي روان مي*شود و كافي*ست كه آنها را در كلمات تعبيه كرده و روي كاغذ پياده كند. اما نويسده*هاي تازه كار بايد الهامي داشته باشند چون نه تنها داشتن الهام به شما كمك مي*كند كه اولين پاراگراف*تان را بنويسيد بلكه شما را ياري مي*دهد تا انتها پيش رويد. الهامتان ممكن است به شكل يك شي باشد؛ يك شخص خاص يا رويدادي كه نمي*توانيد فراموشش كنيد.
3ـ داستانتان را در ذهن مجسم كنيد
به چيزي فكر كنيد كه مي*خواهيد درباره*اش با خوانندگانتان حرف بزنيد. فرض كنيد مي*خواهيد داستاني درباره*ي دو نفر كه عاشق هم مي*شوند، تعريف كنيد. آن دو چگونه افرادي هستند؟ چه چيز آنها برايتان جالب است كه مي*خواهيد به خوانندگانتان منتقل كنيد؟ روي اين موضوع تمركز كنيد و به موضوعات ديگري كه مي*خواهيد به اين زوج پيوند دهيد، فكر كنيد. فرض كنيد والدين دختر موافق رابطه*ي آنها نيستند. خود اين والدين چگونه آدم*هايي هستند؟ براي اينكه آن دو را از عشق*شان منصرف كنند، چه كار مي*كنند؟ پاسخ به اين سولات ممكن است علامت خوبي براي آغاز داستانتان باشد. شما از اينجاست كه بايد انديشه*اي درباره*ي آنچه خواهيد نوشت، فراهم كنيد.
4ـ صحنه*ها را بچينيد
براي اينكه نوشته*يتان با رويدادهاي از پيش انديشيده شده*ي داستانتان هماهنگ باشد، ترسيم صحنه*هاي داستانتان در يك كاغذ ديگر بسيار مفيد است. شخصيت*هاي احتمالي و رويدادهاي اصلي داستانتان را رديف كنيد. لازم نيست اين ليست شامل جزئيات زيادي از شخصيت*ها و اتفاقات باشد چرا كه قرار است اين فهرست فقط طرحي باشد از آنچه داستانتان به نظر خواهد رسيد.
5ـ زاويه*ي ديدتان را انتخاب كنيد
اينكه داستان از زبان چه كسي و چگونه تعريف مي*شود، براي يك داستان كوتاه بسيار مهم است. اين نظرگاه به شدت حس و حال داستان را تغيير مي*دهد. به همين خاطر قبل از اينكه زاويه*ي ديدي را كه در داستان به كار خواهيد گرفت انتخاب كنيد، به دقت فكر كنيد، ولي هر زاويه ديدي را كه اين مرحله انتخاب مي*كنيد، تا پايان داستان بايد به آن پايبند باشيد و تغييرش ندهيد.
6 ـ شخصيت*ها را بسازيد
براي يك داستان كوتاه حداكثر سه شخصيت اصلي خلق كنيد. كاراكترهاي اصلي زياد داستان را پريشان، درهم و برهم و گيج كننده مي*كنند چون هر شخصيت جديد با خود بعد تازه*اي به داستان مي*دهد. شخصيت*ها نبايد آدمك*هايي مقوايي باشند.
هر شخصيت بايد متناسب با ويژگي*هاي خاص آن شخصيت سخن گويد. آنها بايد باورپذير و درعين حال اسرا آميز باشند.
7 ـ يك مقدمه*ي خوب فراهم كنيد
وقتي همه چيز طراحي و برنامه*ريزي شد، پاراگراف اول را به سرعت بنويسيد. صحنه را بچينيد و شخصيت*هاي اصلي*تان را معرفي كنيد. اين صحنه بايد جايي باشد كه شما خوب مي*شناسيدش تا قادر باشيد جهت توصيف واضح آنجا از تصاويري كه در خاطر داريد، بهره بگيريد. بايد پاراگراف اول چنان جالب باشد كه خواننده توجه*اش جلب شده و تشويق شود تا داستان را تا انتها بخواند. نكته*ي مهم اين است كه در اين پاراگراف، جزئيات مهم و نيز قسمت اصلي كنش را پشت پرده نگهداريد تا معماي داستان فاش نشود.
8 ـ يك نقشه*ي خوب طرح كنيد
ابتدا اتفاقاتي را كه قرار است نهايتا مشكل يا چالش اصلي را براي شخصيت( يا شخصيت*هاي) اصلي خلق كنند، طراحي كنيد. سپس گره*هاي داستاني را پي*ريزي كنيد تا خواننده مشتاق و كنجكاو باقي بماند. همانگونه كه داستان پيش مي*رود، چالش و مشكل اصلي نيز بايد پيچيده*تر شود و سختگيرانه*تر شود. به اين ترتيب نه تنها احساست خواننده براي خواندن ادامه*ي داستان برانگيخته خواهد شد بلكه برداستان متمركزتر خواهد شد.
9 ـ نگوييد بلكه نشان دهيد
شخصيت*ها مسئول تعريف داستان طي كنش*ها و ديالگوهايشان هستند؛ نويسنده نبايد آنچه بيان شدني*ست را خودش تعريف كند. به جاي اينكه بگوييد« آنت از دست بهترين دوستش كريستينا به خاطر دزديدن دوست پسرش خيلي عصباني بود» بگوييد «وقتي كريستينا به طرف آنت آمد و با لبخندي شيرين برلب به او چشمك زد، آنت در درونش درد شديدي از خيانتي كه به او شده بود، احساس كرد. با خشمي فروخورده و در حاليكه به سختي نفس مي*كشيد، گفت: اميدوارم از اينكه دوستي خودت را ثابت كردي، خوشحال باشي.»
10 ـ از فعل*هاي معلوم استفاده كنيد
داستانتان هرچه بيشتر مملو از زندگي باشد، بهتر است. براي اين كار از فعل*هاي معلوم به جاي افعال مجهول استفاده كنيد. به جاي گفتن «گل بوسيله*ي جوانا برداشته شد» بگوييد « جوانا گل را برداشت»
11 ـ گفتگو را فراموش نكنيد
به كارگيري گفتگو و ديالوگ به داستان زندگي مي*بخشد. از گفتگو فقط براي شاخ و برگ دادن ظاهري به شخصيت استفاده نكنيد بلكه با آن هويت شخصيت*هايتان را به خواننده منتقل كنيد. از ديالوگ به شكل نقل قول مستقيم استفاده كنيد مثل «برو آنجا» به جاي نقل قول غير مستقيم مثل « زن به مرد گفت كه به آنجا برود»
12 ـ فرهنگ لغت دم دست داشته باشيد
يك مرجع خوب (مثل يك فرهنگ لغت يا واژه*نامه) براي خلق يك داستان خوب حياتي ا*ست. مي*توانيد از آنها براي چك كردن املاي كلمات و يافتن بهترين كلماتي كه براي توصيف به كار مي*آيد، استفاده كنيد. به جاي يك جمله*ي طولاني يا يك پاراگراف طويل سعي كنيد از حداقل كلمات براي انتقال آنچه مي*خواهيد بگوييد، استفاده كنيد. اغلب اوقات يك كلمه*ي مناسب و محك بهتر از پاراگرافي پر از كلمات تجملي و پوچ است.
13 ـ پايان داستان را مختصر برگزار كنيد
توصيه مي*شود كه پايان داستان با تدبير و اندكي پيچش همراه باشد. پايان*تان يگانه باشد ولي به پاياني شل* و ول اكتفا نكنيد. بايد رضايت*بخش باشد ولي نه قابل پيش*بيني. بايد به خاطر داشته باشيد كه در پايان بهتر است كوتاه باشد ولي نه آنچنان موجز و ابتر كه خواننده احساس كند پا درهوا مانده است. پايان شما بايد همه چيز داستان را از آغاز تا انتها به هم پيوند دهد و دربرگيرد.
14 ـ باز خواندني و ويرايش كنيد
بعد از اينكه آخرين كلمات داستان را كنار هم گذاشتيد، زمان آن فرا مي*رسد كه چرخه*ي ويرايش را آغاز كنيد. با دقت سراغ نوشته برويد و تمام اشتباهاتي را كه در ساخت جملات، لغات مورد استفاده و نيز قالب بندي مرتكب شده*ايد، اصلاح كنيد. علامت*هاي نگارشي، انتخاب صحيح كلمات و واژه بندي، املا، دستور و توصيف را از قلم نياندازيد. لغات، عبارات و حتي پاراگراف*هايي را كه با عناصر اصلي داستان هماهنگ و همسو نيستند، خط بزنيد. بعد از اينكه اين كار كرديد، نوشته را تا چند روز و حتي چند هفته كنار بگذاريد و بعد دوباره سراغش يرويد؛ بخوانيد و ويرايش كنيد. در موقعيت*ها و فرصت*هاي مختلف داستان را بارها و بارها بازخواني كنيد. با اين كار متوجه چيزهاي مختلفي در داستانتان خواهيد شد كه ممكن است بخواهيد آنها را تغيير دهيد تا به بهترين شكل ممكن*اش درآيد.
15 ـ بگذاريد دوستان خطاهايتان را گوشزد كنند
دوستانتان را واداريد كه نگاهي به كارتان بياندازند. احتمالا آنها تنها قادر خواهند بود كه اشتباهات و خطاهايي را ببينند كه از چشم شما دور مانده*اند. مثلا ممكن است آنها به بعضي كلمات يا جملات گير دهند كه اتفاقا شما عاشقانه دوستشان داريد. در چنين وضعيتي بايد بين تغيير يا حذف كامل آن موارد يكي را انتخاب كنيد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
ارسال ها
344
لایک ها
600
امتیاز
0
#2
پاسخ : چگونه يك داستان كوتاه بنويسيم ؟؟؟

و بازم مهم ترین عامل همون خوندن....اینقد باید بخونی بخونی تا خود به خود کلمات و اینکه چیجوری بخوان تو جمله ات نقش بپذیرن تو ذهنت تثبیت شه....بعد کم کم خودش میاد رو کاغذ...اما اول باید تثبیت ذهنی انجام شه
 

B.mikaniki

New Member
ارسال ها
275
لایک ها
567
امتیاز
0
#3
پاسخ : چگونه يك داستان كوتاه بنويسيم ؟؟؟

اصول کلی داستان نویسی از نگاه چخوف:

چخوف در نامه ای به تاریخ دهه ی 1886،ویژگی های یک داستان خوب را که در واقع ،اصول کلی داستان نویسی خود اوست را اینگونه بر شمرده است:
ا)فقدان لفاظی های سیاسی واجتماعی، 2)عینیت محض 3 )توصیف صادقانه ی آدم ها واشیا 4)ایجاز کامل 5)تهور ونوآوری (گریز از الگوهای قالبی) 6)ایجاز همدردی


 

saiedeh

New Member
ارسال ها
244
لایک ها
180
امتیاز
0
#4
پاسخ : چگونه يك داستان كوتاه بنويسيم ؟؟؟

کتاب اصول داستان نویسی جمال میر صادقی هم بسیار خوبه!
 
ارسال ها
17
لایک ها
32
امتیاز
0
#5
پاسخ : چگونه يك داستان كوتاه بنويسيم ؟؟؟

سلام بر دوستان...کمتر از اونی هستم که بیام در میون یک جمع ادبی صحبت کنم ولی خوب به نظرم خوبه که از دیدگاه خودم هم یه چیزایی بگم...
سالهایی که ما توی انجمن سینمای جوان کلاس نویسندگی رو پاس می کردیم،البته نوشتن فیلمنامه و سناریو که خودش چندتا بخش می شه و الآن بحثمون رو این نیست که در مورد اینا صحبت کنیم،یک کتاب،کتاب درسی ما بود اونجا تو دو جلد...چگونه فیلمنامه بنویسیم اثر آقای سید فیلد،از نویسندگان موفق هالیوود...حالا شاید تعجب کنید ولی واقعاً کتاب خوبیه برای حتی نوشتن داستان البته جلد یکمش...یک جلد آبی رنگ داره،ترجمه شده ی آقای مسعود مدنی هم هست انتشارات رهروان پویش...شنیده بودم که کمی کمیاب شده این کتاب توی بازار های کتاب ایران اما چند وقت پیش(حدود3ماه پیش)توی آمادگاه اصفهان راه می رفتم تونستم هر دوجلدشو واسه ی یکی از دوستام اونم چاپ قدیمی یعنی سال89رو پیدا کنم با500تومن گرون تر از قیمت پشت جلد:43::98:اما ارزشش رو داره چون اگه علاقه داشته باشین کتاب نفیسیه و توی دانشگاه های معتبر هنری جهان توی رشته ی نویسندگی نمایشی این کتاب هنوزم کتاب درسیشونه...اگه به نویسندگی سینمایی علاقه دارین جلد دومش هم می تونین تهیه کنین ولی جلد دومش تمرین و رهنمود برای نگارش فیلمنامه نویسیه یعنی تقریباً می شه گفت که وقتی فیلمناممون تموم شد چی کار کنیم...
یک نویسنده ی موفق،یک طراح موفق وقتی توی پروژش موفقه که ابتدا آخر اون طرحش رو بدونه چی می شه...یعنی دقیقاً توی ذهنش یا حتی روی کاغذ ابتدا نمودار کارش رو رسم کنه...مثال می زنم،فیلمنامه ی پیک صبا نوشته"مجید شاکرین"که سال90از شبکه ی سوم سیما پخش می شد...یکی از قسمتاش یک پسری به اسم جواد بود جواد طی یه دزدی استخدام پیک صبا شد با دوچرخه...مسلماً ابتدا نویسنده آخرش رو حدس زده و از آخر به بالا رفته...چون تموم کردن یک داستان خیلی سخت تر از شروع کردنشه جواد ابتدا سر چهارراه لنگ می فروخت،جواد رو لنگاش رو دزدیدن،جواد از نداری از پیک صبا دزدی کرد،صاحب پیک رفت آبروشو ببره وضعیت زندگی جواد رو دید،دلش به حال جواد سوخت،جواد چون سنش کم بود واسش یه دوچرخه خرید و گفت با دوچرخه توی پیک صبا استخدام بشه...نحوه ی بیان داستان اصلی هم دانای کل بود و از چشم یک زوج نویسنده رخ می داد...اما قبل از همه ی اینا باید بفهمیم موضوعمون چیه...می خوایم یه افسانه ی تاریخی رو بازنویسی کنیم،داستانمون از خودمونه عاشقنس،عارفانس،کمدیه یا چیز دیگه ولی سه تا موضوع کلی توی ایران مطرحه فعلاً:1-تراژدی2-کمدی3-حماسی که دفاع مقدس زیر شاخشه اما موضع یعنی در مورد چی می خوایم صحبت کنیم...فیلمنامه ی محله ی چینی نوشته ی رابرت تاون موضوع این فیلم رو از دور و برش پیدا می کنه...کسی که اهل شهر لس آنجلسه و شاهد خشکسالی1906اونجا بوده یک سناریو می نویسه که تقریباً به این موضوع ربط داره...ویژگی بارزش هم اینه که چون روبه رو بوده با همچین وضعیتی،راحت تر تونسته توضیح بده و آشنا کنه...سراغ شخصیتمون باید بریم،وقتی به توصیفات چهره ی شخصیتمون می رسیم باید حالات روحی و روانی اونو با چهرش تقریباً یه چورایی ربطش بدیم...یعنی نویسنده باید یک روانشناس بشه و با روانشناسی چهره و تست دریا،حرکات شخصیت و رفتار و روحیشو با توصیف چهره تطبیق بده...مسئله ی بعدیمون ایجاد گره افکنیه...در اصطلاحات فیلمنامه نویسی به نقاط عطف یا پوت پینت(plot-point)معروفه...یعنی عنصری که در داستان چنگ می ندازه و داستان رو یه جایی دیگه پرتاب می کنه...در فیلم محله ی چینی،کارگاهه می ره تا علت مرگ آقای مالوری رو توی آب و فاضلاب پیدا کنه اما اونجا می فهمه کارای غیر عادی اونجا انجام می شه و میره سر اون مطلب اما توی داستان به هیچ وجه نباید حتی از ذره ای از کار غافل بشیم...گیتس که همون کارگاهس،درسته می ره سر مطلب کارای غیر عادی اداره ی آب و فاضلاب اما از مرگ مالوری هم غافل نیست تا جایی که میفهمه قاتل کرواسه...
مسئله ی بعدیمون گره گشاییه که باید با تمام گره افکنیامون رابطه داشته باشه...توی محله ی چینی وقتی گره گشایی می شه که آقای گیتس می فهمه عامل مرگ مالوری،کرواسه که وقتی مالوری از این کارای غیر عادی سر در میاره،کرواس میاد بهش رشوه بده،مالوری قبول نمی کنه کرواس هم اونو می کشه...اصل داستان حکایت از مرگ مالوری میکنه اما توی این داستان گیتس با زن مالوری ازدواج میکنه،می فهمه کرواس نه تنها عامل مرگه بلکه عامل اصلی کارای غیر عادی آب و فاضلابه که به دستور دولت این کار را رو می کرده و پایان داستان...
خلی شرمندم که کمی تند تند گفتم و سناریو رو براتون تعریف کردم...بازم می گم کلاً چیزایی که من گفتم حاصل چندین جلسه شرکت کردن سر کلاسای نویسندگی موسسات سینمایی و مرکز سینمای جوان بود و تملذ سر کلاسای اساتیدی مثل فریدون فرهودی(نویسنده فیلم کلاهی برای باران و...)و سیروس الوند گرامی...
البته من بعد از یکسری کارای فیلمنامه ای که برای صداوسیما و شبکه ی شما و شبکه ی جهانی سلام کردم،رو اوردم به ساخت و نوشتن سناریوی مستند که خیلی هم تجربه هم تو کارگردانی و هم نوشتم سناریوی مستند بدست اوردم و اینم بگم فقط کلاسای کارگردانی انچمن سینمای جوان کافی نیست من تموم دوره های کارگردانی و تصویر برداری و این حرفا رو گذروندم ولی تا تجربه از نزدیک نکردم کارم بهتر نشد...ایشالا وقتی بشه که این تجارب رو در اختیارتون بذارم...برای پروژه ی جدیدم که با مهدی نظری عزیز در اصفهان داریم انجام می دیم هم دعا کنین....:3::105::53:
 

mojtaba99

New Member
ارسال ها
17
لایک ها
6
امتیاز
0
#6
پاسخ : چگونه يك داستان كوتاه بنويسيم ؟؟؟

خیلی طولانیه حالشا نداشتم بخونم فایل صوتی بزار لطفا...خخخخخ
 

fatimaj

New Member
ارسال ها
126
لایک ها
123
امتیاز
0
#7
پاسخ : چگونه يك داستان كوتاه بنويسيم ؟؟؟

اصول کلی داستان نویسی از نگاه چخوف:

چخوف در نامه ای به تاریخ دهه ی 1886،ویژگی های یک داستان خوب را که در واقع ،اصول کلی داستان نویسی خود اوست را اینگونه بر شمرده است:
ا)فقدان لفاظی های سیاسی واجتماعی، 2)عینیت محض 3 )توصیف صادقانه ی آدم ها واشیا 4)ایجاز کامل 5)تهور ونوآوری (گریز از الگوهای قالبی) 6)ایجاز همدردی
بنظرم اینا فقط بدرد سبک خود چخوف میخوره. شاید چیزی که اثار چخوف رو برتری داده باعث نابودی یه اثر دیگه شه.

---- دو نوشته به هم متصل شده است ----

سلام بر دوستان...کمتر از اونی هستم که بیام در میون یک جمع ادبی صحبت کنم ولی خوب به نظرم خوبه که از دیدگاه خودم هم یه چیزایی بگم...
سالهایی که ما توی انجمن سینمای جوان کلاس نویسندگی رو پاس می کردیم،البته نوشتن فیلمنامه و سناریو که خودش چندتا بخش می شه و الآن بحثمون رو این نیست که در مورد اینا صحبت کنیم،یک کتاب،کتاب درسی ما بود اونجا تو دو جلد...چگونه فیلمنامه بنویسیم اثر آقای سید فیلد،از نویسندگان موفق هالیوود...حالا شاید تعجب کنید ولی واقعاً کتاب خوبیه برای حتی نوشتن داستان البته جلد یکمش...یک جلد آبی رنگ داره،ترجمه شده ی آقای مسعود مدنی هم هست انتشارات رهروان پویش...شنیده بودم که کمی کمیاب شده این کتاب توی بازار های کتاب ایران اما چند وقت پیش(حدود3ماه پیش)توی آمادگاه اصفهان راه می رفتم تونستم هر دوجلدشو واسه ی یکی از دوستام اونم چاپ قدیمی یعنی سال89رو پیدا کنم با500تومن گرون تر از قیمت پشت جلد:43::98:اما ارزشش رو داره چون اگه علاقه داشته باشین کتاب نفیسیه و توی دانشگاه های معتبر هنری جهان توی رشته ی نویسندگی نمایشی این کتاب هنوزم کتاب درسیشونه...اگه به نویسندگی سینمایی علاقه دارین جلد دومش هم می تونین تهیه کنین ولی جلد دومش تمرین و رهنمود برای نگارش فیلمنامه نویسیه یعنی تقریباً می شه گفت که وقتی فیلمناممون تموم شد چی کار کنیم...
یک نویسنده ی موفق،یک طراح موفق وقتی توی پروژش موفقه که ابتدا آخر اون طرحش رو بدونه چی می شه...یعنی دقیقاً توی ذهنش یا حتی روی کاغذ ابتدا نمودار کارش رو رسم کنه...مثال می زنم،فیلمنامه ی پیک صبا نوشته"مجید شاکرین"که سال90از شبکه ی سوم سیما پخش می شد...یکی از قسمتاش یک پسری به اسم جواد بود جواد طی یه دزدی استخدام پیک صبا شد با دوچرخه...مسلماً ابتدا نویسنده آخرش رو حدس زده و از آخر به بالا رفته...چون تموم کردن یک داستان خیلی سخت تر از شروع کردنشه جواد ابتدا سر چهارراه لنگ می فروخت،جواد رو لنگاش رو دزدیدن،جواد از نداری از پیک صبا دزدی کرد،صاحب پیک رفت آبروشو ببره وضعیت زندگی جواد رو دید،دلش به حال جواد سوخت،جواد چون سنش کم بود واسش یه دوچرخه خرید و گفت با دوچرخه توی پیک صبا استخدام بشه...نحوه ی بیان داستان اصلی هم دانای کل بود و از چشم یک زوج نویسنده رخ می داد...اما قبل از همه ی اینا باید بفهمیم موضوعمون چیه...می خوایم یه افسانه ی تاریخی رو بازنویسی کنیم،داستانمون از خودمونه عاشقنس،عارفانس،کمدیه یا چیز دیگه ولی سه تا موضوع کلی توی ایران مطرحه فعلاً:1-تراژدی2-کمدی3-حماسی که دفاع مقدس زیر شاخشه اما موضع یعنی در مورد چی می خوایم صحبت کنیم...فیلمنامه ی محله ی چینی نوشته ی رابرت تاون موضوع این فیلم رو از دور و برش پیدا می کنه...کسی که اهل شهر لس آنجلسه و شاهد خشکسالی1906اونجا بوده یک سناریو می نویسه که تقریباً به این موضوع ربط داره...ویژگی بارزش هم اینه که چون روبه رو بوده با همچین وضعیتی،راحت تر تونسته توضیح بده و آشنا کنه...سراغ شخصیتمون باید بریم،وقتی به توصیفات چهره ی شخصیتمون می رسیم باید حالات روحی و روانی اونو با چهرش تقریباً یه چورایی ربطش بدیم...یعنی نویسنده باید یک روانشناس بشه و با روانشناسی چهره و تست دریا،حرکات شخصیت و رفتار و روحیشو با توصیف چهره تطبیق بده...مسئله ی بعدیمون ایجاد گره افکنیه...در اصطلاحات فیلمنامه نویسی به نقاط عطف یا پوت پینت(plot-point)معروفه...یعنی عنصری که در داستان چنگ می ندازه و داستان رو یه جایی دیگه پرتاب می کنه...در فیلم محله ی چینی،کارگاهه می ره تا علت مرگ آقای مالوری رو توی آب و فاضلاب پیدا کنه اما اونجا می فهمه کارای غیر عادی اونجا انجام می شه و میره سر اون مطلب اما توی داستان به هیچ وجه نباید حتی از ذره ای از کار غافل بشیم...گیتس که همون کارگاهس،درسته می ره سر مطلب کارای غیر عادی اداره ی آب و فاضلاب اما از مرگ مالوری هم غافل نیست تا جایی که میفهمه قاتل کرواسه...
مسئله ی بعدیمون گره گشاییه که باید با تمام گره افکنیامون رابطه داشته باشه...توی محله ی چینی وقتی گره گشایی می شه که آقای گیتس می فهمه عامل مرگ مالوری،کرواسه که وقتی مالوری از این کارای غیر عادی سر در میاره،کرواس میاد بهش رشوه بده،مالوری قبول نمی کنه کرواس هم اونو می کشه...اصل داستان حکایت از مرگ مالوری میکنه اما توی این داستان گیتس با زن مالوری ازدواج میکنه،می فهمه کرواس نه تنها عامل مرگه بلکه عامل اصلی کارای غیر عادی آب و فاضلابه که به دستور دولت این کار را رو می کرده و پایان داستان...
خلی شرمندم که کمی تند تند گفتم و سناریو رو براتون تعریف کردم...بازم می گم کلاً چیزایی که من گفتم حاصل چندین جلسه شرکت کردن سر کلاسای نویسندگی موسسات سینمایی و مرکز سینمای جوان بود و تملذ سر کلاسای اساتیدی مثل فریدون فرهودی(نویسنده فیلم کلاهی برای باران و...)و سیروس الوند گرامی...
البته من بعد از یکسری کارای فیلمنامه ای که برای صداوسیما و شبکه ی شما و شبکه ی جهانی سلام کردم،رو اوردم به ساخت و نوشتن سناریوی مستند که خیلی هم تجربه هم تو کارگردانی و هم نوشتم سناریوی مستند بدست اوردم و اینم بگم فقط کلاسای کارگردانی انچمن سینمای جوان کافی نیست من تموم دوره های کارگردانی و تصویر برداری و این حرفا رو گذروندم ولی تا تجربه از نزدیک نکردم کارم بهتر نشد...ایشالا وقتی بشه که این تجارب رو در اختیارتون بذارم...برای پروژه ی جدیدم که با مهدی نظری عزیز در اصفهان داریم انجام می دیم هم دعا کنین....:3::105::53:

وااااااای . براتون ارزوی موفقیت می کنیم.
 
بالا