گزيده نکات آرايه‌هاي ادبي «آرايه‌هاي لفظي»

f-alizadeh

New Member
ارسال ها
375
لایک ها
693
امتیاز
0
#1
گزيده نکات آرايه‌هاي ادبي «آرايه‌هاي لفظي»

عوامل پديد‌آوردنده‌ي موسيقي دروني را «آرايه‌هاي لفظي» مي‌ناميم.

آرايه‌هاي بديع لفظي عبارت‌اند از: واج‌آرايي، تکرار، سجع و انواع آن (مطرّف، متوازن و متوازي)، موازنه و ترصيع، جناس و انواع آن (جناس تام، ناقص، حرکتي، اختلافي و افزايشي) و اشتقاق
در کنکور سراسري که معمولاً تمامي سؤالات بخش آرايه (چه در ادبيات عمومي و چه در ادبيات اختصاصي)، سؤالاتي ترکيبي و دربردارنده‌ي چندين آرايه هستند، دست کم يک آرايه از بديع لفظي حضور دارد و آن‌چه در مجموع اين آرايه‌ها بيش از هر آرايه‌ي ديگري مورد توجه است، «جناس و انواع آن» است. بنابراين در خصوص تمرين و ممارست در شناخت جناس و تمايز ميان انواع آن، توصيه‌ي اکيد داريم.
واج آرايي:
‌تکرار يک واج (صامت يا مصوت) است در کلمه‌هاي يک مصراع يا بيت به گونه‌اي که آفريننده‌ي موسيقي دروني باشد و بر تأثير شعر بيفزايد.
* موسيقي برخاسته از واج آرايي «صامت‌ها» محسوس‌تر است.
مثال: واج‌آرايي در صامت و مصوت هر دو : «شب است و شاهد و شمع و شراب و شيريني»
تکرار مصوت کوتاه «ــُ» ، تکرار صامت «ش»
* تکرار مصوت کوتاه «ــِــ» تتابع اضافات ناميده مي‌شود: «نرگسِ مستِ نوازشگرِ مردم‌دارش»
تکرار:
تکرار يک يا چند کلمه است در شعر، به گونه‌اي که بتواند بر موسيقي دروني بيفزايد و تأثير سخن را بيش‌تر سازد. تکرار زماني پديد مي‌آيد که کلمه‌اي دو بار يا بيش‌تر تکرار شود.
مثال: تکرار واژه‌ي «دوست» در بيت زير:
«گر برود جان ما در طلب وصل دوست / حيف نباشد که دوست، دوست‌تر از جان ماست»
سجع:
يک‌ساني دو واژه، در واج يا واج‌هاي پاياني، وزن يا هر دوي آن‌هاست.
مثال: «الهي عبدالله عمر بکاست، اما عذر نخواست»: اشتراک در واج‌هاي پاياني «است»
* آرايه‌ي سجع در کلامي ديده مي‌شود که حداقل دو جمله باشد؛ زيرا سجع‌ها بايد در پايان دو جمله بيايند تا آرايه‌ي سجع آفريده شود. (مانند قافيه در شعر که در پايان مصراع‌ها مي‌آيد.)
* يادمان باشد که سجع در شعر هم حضور دارد:
مثال: روشني روز تويي، شادي غم سوز تويي/ ماه شب‌افروز تويي، ابر شکربار بيا
سجع در شعر اگر در پايان نيم‌مصراع‌ها قرار گيرد؛ «قافيه‌ي مياني» نام دارد.
* سجع در شعر برخلاف نثر و همواره در پايان جمله نمي‌آيد، بلکه هر جا وزن به شاعر امکان دهد، از سجع استفاده مي‌کند.
* اگر سجع‌ها در يک جمله کنار هم به کار روند، «تضمين المزدوج» ناميده مي‌شود.
به گوش هوش نيوش از من و به عشرت کوش / که اين سخن سحر از هاتفم به گوش آمد
* نثر و شعري که سجع در آن به کار مي‌رود، «مسجّع» ناميده مي‌شود.
انواع سجع:
اشتراک در واج‌هاي پاياني: سطج مطرّف
مثال: «هر نفسي که فرو مي‌رود ممدّ حيات است و چو بر مي‌آيد مفرّح ذات.»
«حيات» و «ذات» سجع مطرّف دارند چون تنها واج‌هاي پاياني‌شان (ات) مشترک است اماهم‌وزن نيستند («حيات» داراي يک هجاي کوتاه و يک هجاي کشيده است اما «ذات» تنها از يک هجاي کشيده تشکيل شده است).
اشتراک در وزن: سجع متوازن
مثال: «مال از بهر آسايش عمر است نه عمر از بهر گرد کردن مال.»
«عمر» و «مال» سجع متوازي دارند چون تنها هم‌وزن هستند (هر دو، يک هجاي کشيده دارند) اما واج‌هاي پاياني‌شان مشترک نيست.
اشتراک در واج‌هاي پاياني + اشتراک در وزن : سجع متوازي
مثال: «منت خداي را عزّ و جلّ که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزيد نعمت.»
«قربت» و «نعمت» سجع متوازي دارند چون هم‌وزن هستند (هر دو، دو هجاي بلند دارند) و واج‌هاي پاياني‌شان (ــَ ت) نيز مشترک است.
موازنه:
تقابل سجع‌هاي متوازن در دو يا چند جمله است که به هم آهنگي آن‌ها مي‌انجامد.
* آرايه‌ي موازنه در شعر شاعراني چون مسعود سعد و سعدي به فراواني يافت مي‌شود.
ترصيع:
موازنه‌اي که همه‌ي سجع‌هاي آن متوازي باشد، «ترصيع» نام دارد.
* در بيت‌ها و جمله‌هايي که سجع‌هاي متوازي و متوازن در مقابل هم قرار مي‌گيرند، آرايه‌ي موازنه موجود است؛ زيرا ترصيع زماني پديد مي‌آيد که «همه»‌ي سجع‌‌ها متوازي باشند.
مثال: «شاکر نعمت به هر مقام که بوديم / داعي دولت به هر طريق که هستيم»
در اين‌ بيت ترکيبي از تقابل سجع‌هاي متوازن و سجع‌هاي متوازي ملاحظه مي‌شود ؛ لذا بيت داراي آرايه‌ي موازنه است.
مثال: شکرشکن است يا سخن‌گوي من است / عنبرذقن است يا سمن‌بوي من است»
همان‌طور که ملاحظه مي‌شود، «تمامي» واژه‌هاي دو مصراع متقابلاً با هم سجع متوازي دارند؛ بنابراين بيت داراي آرايه‌ي ترصيع است.
جناس:
يک‌ساني و همساني دو يا چند واژه است در واج‌هاي سازنده با اختلاف در معني.
نکته‌ي مهم:
* اختلاف در معنا شرط لازم براي جناس است؛
مثال: هيچ‌گاه نمي‌گوييم کلماتي مانند «چو» و «چون» داراي جناس ناقص افزايشي هستند زيرا هر دو به معناي «مانند» و از ادات تشبيه هستند. (البته اگر «چون» در عبارتي به معناي «چگونه» به‌کار رفته باشد مي‌توان آن را با «چو» ادات تشبيه داراي جناس دانست.)
* جناس در شعر و نثر به کار مي‌رود.
* اهلي شيرازي، شاعر قرن دهم، مثنوي‌اي به نام «سحر حلال» دارد که در تمامي بيت‌هاي آن جناس به کار رفته است.
انواع جناس:
جناس تام: يک‌ساني دو واژه در تعداد و ترکيب‌ واج‌ها با اختلاف در معنا
مثال: «دوش از در ميخانه کشيدند به دوشم (شانه و کتف) / تا روز جزاست ز کيفيت دوشم (ديشب)»
ملاحظه مي‌شود که تفاوت تنها در معني واژه‌ها است و ظاهر کلمات کاملاً يکسان است.
جناس ناقص حرکتي: يک‌ساني دو يا چند واژه در صامت‌ها و اختلاف آن‌ها در مصوّت‌هاي کوتاه
قدما اين‌گونه جناس را «جناس ناقص» مي‌گفتند.
مثال: «صاف‌هاي جمله عالم خرده‌گير / هم چو دُرد دَرْد دين جستيم نيست»
«دُرد» و «دَرد» تنها در مصوّت کوتاه با هم اختلاف دارند.

جناس ناقص اختلافي: اختلاف دو کلمه در حرف اول، وسط يا آخر است.
* قدما جناس ناقص اختلافي را «مضارع ، لاحق، مطرّف» مي‌ناميدند.
مثال: «ساقي به نور باده بر افروز جام ما / مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما»
«جام» و «کام» تنها در صامت اول اختلاف دارند.
جناس ناقص افزايشي: اختلاف دو واژه در معني و تعداد حروف
* قدما جناس ناقص افزايشي را «زايد يا مذيّل» مي‌گفتند.
مثال: «به ياد يار و ديار آن چنان بگريم زار / که از جهان ره و رسم سفر بيندازم»
«يار» و «ديار» جناس ناقص افزايشي دارند.
در اين بيت، «ياد» و «يار» نيز جناس ناقص اختلافي دارند.
نکته‌ي مهم:
به ياد داشته باشيد که جناس ميان دو واژه را زماني جناس ناقص (اعم از حرکتي، اختلافي، افزايشي) مي‌خوانيم که اختلاف آن‌ها در بيش از يک حرف نباشد.
اشتقاق:
هم‌ريشگي دو يا چند کلمه است که سبب مي‌شود واج‌هاي آن‌ها يکسان باشد.
مثال: «همه بينند نه اين صنع که من مي‌بينم / همه خوانند نه اين نقش که من مي‌خوانم»
توجه: جناس‌هاي هم ريشه، اشتقاق نيز خواهند داشت.
مثال: گاه دو واژه که هم‌ريشه‌اند، تنها در يک حرف با هم اختلاف دارند؛ مانند «حرم، حريم»، «شعر، شاعر» و … که در اين حال، هم‌جناس دارند و هم اشتقاق.
مثال: امّا اگر اختلاف آن‌ها در بيش از حرف باشد و تنها با هم ريشه باشند، فقط «اشتقاق» خواهند داشت؛ مانند: «شاعر، شعور»، «طلعت، طلوع» و …
 
بالا