یکی بود...دیگری هم بود

sa1378

New Member
ارسال ها
1,403
لایک ها
1,077
امتیاز
0
#1
در اذهان شرقی مان نمی گنجد با هم بودن . با هم ساختن . برای بودن یکی ، باید دیگری نباشد . هیچ قصه گویی نیست که داستانش این گونه آغاز شود ، یکی بود ، دیگری هم بود . همه با هم بودند و ما اسیر این قصه کهن ، برای بودن یکی ، یکی را نیست می کنیم . انگار که بودنمان وابسته نبودن دیگریست و این هنری است که آن را خوب آموخته ایم .
هنر نبودن دیگری !
 

platopluto

New Member
ارسال ها
717
لایک ها
1,103
امتیاز
0
#2
پاسخ : یکی بود...دیگری هم بود

بابا دوست گرام چرا اینقدر ضد وطن و اینجوریایی؟!
خب قبول،
ولی تا وقتی همه با هم نخوان که این مسائل حل نمیشه
همش هم از همین شرکت توی مسابقات علمی و پژوهشی به صورت گروهی و خواستن موفقیت برای همه شروع میشه
نه فقط برای خود شخص
وقتی همه ی داشن آموزان ایرانی نمره ای بار اومدن و با گرفتن یه نمره ی 18 یا حتی 19.75 دنیا رو با خاک یکسان میکنند و تا در المپیاد به مرحله کشوری دست پیدا میکنند بیخیال تلاش میشن،دیگه چ انتظاری میره؟
مشکل بزرگ اینجاست که کم تر از توانمون از خودمون انتظار داریم و وقتی یه موفقیت کوچیک نصیبمون شد، شیرینیش زیر زبونمون میمونه و حاضر نیستیم تلاش کنیم تا شیرینی بیش از اون رو تجربه کنیم
در کل هم که جو مدارس ما کجاش دوستانه س که حالا بحث بخواد به موفقیت های گروهی بکشه!؟
همه میخوان زیر آبی برن که مثلا 2-3 ساعت بیشتر از اون یکی درس بخونن
که آخرش چی؟ مثلا خود طرف پاشه بره شریف، کناریش با 2 ساعت مطالعه کم تر (که مفت هم نمی ارزه چون از روی علاقه نبوده) مثلا بره علم و صنعت بشینه.
کار هم گروهی باشه همه کارا رو میندازن رو سر یه نفر اونوقت نمره شو همه بچه های گروه میگیرن.

این چیزا ریشه ش چیه واقعا!؟

هیچ منظوری نداشتم.
فقط دل دردمو گفتم! و چون به مطلب شما یه جورایی ربط داشت اینجا گفتم.
و تشکر از مطلبت.
 

sa1378

New Member
ارسال ها
1,403
لایک ها
1,077
امتیاز
0
#3
پاسخ : یکی بود...دیگری هم بود

من تصمیم گرفتم یه رمان هم بنویسم به اسم
[h=2]یکی بود...دیگری هم بود[/h]فکر نکنم مثل داستان های دیگم از 50 صفحه بیشتر پیش بره
دیگه مخم نمیکشه
 
بالا