taha

Well-Known Member
ارسال ها
908
لایک ها
1,160
امتیاز
93
#1
سلام دوستان روز اول مدرسه هم به پایان رسید :3:

هر چی دوست دارید بگید تو این تاپیک درباره روزه اوله مدرسه .
من خودم ساعت 11 رفتم مدرسه چون 2زنگ اول بیکار بودیم . زنگ3 عربی درس داد . زنگ اخر کل مدرسه تعطیل شد :4: اخه من موندم برای چی مارو کشوندن مدرسه ؟

معلم عربی که همون پارسالی بود . بیچاره پسرش تیفویید گرفته ( یه بیماریه که عاملش باکتریه )

بنده خدا همون روزه اول بعده سلام درسو شروع کرد :4:

درس اول رو که داد یه خورده هنگیده بودیم . اول اومد معتل رو گفت بعد معتل مثال رو توضیح داد
بعد گفت تک تک پاشین فعل هایی رو که میگم صرف کنید :4:

همون روزه ول همه رو گذاشت تو امپاس . باز خدا رو شکر که نمره کم نکرد

در کل روز خوبی بود
موفق باشید دوستان
 

M-Mohammadi

New Member
ارسال ها
2,708
لایک ها
3,152
امتیاز
0
#2
پاسخ : 1392/7/1

اصلا حوصله ی این تاپیکارو ندارم ولی خواستم بگم برید خداروشکر کنید!! ما امروز 3 تا امتحان داشتیم
ادبیات- فیزیک- دیفرانسیل
البته من چون کنکور تجربی میدم امتحان دیف رو ندادم. ادبیاتو خونده بودم فیزیکمم بدک نبود! خیلی سخت بود :2:
درکل خوش گذشت!
مدیر و معاون و همه جدید بودن!
 

ahmadi

New Member
ارسال ها
757
لایک ها
2,532
امتیاز
0
#3
پاسخ : 1392/7/1

سلام
اول مهر؛اول مهره دیگه!‏
خبری نبود!ساعت ۵صبح هوا خیلی مطبوع و دوست داشتنی بود
یهو ساعت ۶:۱۵ بارون اومد!که من نمیفهمم حکمتش چی بود!ولی فکرکنم نازل شد که رطوبت ۱۰۰% قائم شهر رو بکنه ۱۲۰%
رفتیم مدرسه بارون بند اومد تقریبا؛رفتیم بهمون گفتن برین توی اون سوراخ موشه توی طبقه ی خیلی ساکت راهنمایی ها که هم کتابخونه ی ساکت داره هم آزمایشگاه نداره؛هم اتاق مشاوره اونجا نیست؛هم نمازخونه جلوی درکلاستون نیست!هم کولر داره؛هم همه امکاناتش فوله!(حالا همه چی برعکسش!)‏
رفتیم سر صف به خانم محترمی که میگن ناظم پیش دانشگاهیه میگم:خیلی کلاسمون گرمه تو رو خدا یه کاریش بکنید!هنوز هیچی نشده مانتوهامون خیس شد!(آخه کسی نیست بگه دختر به تو چه که میری پیش این خانم مثلا محترم؛ازش خواهش کنی!!!؟؟؟؟)‏
ایشون هم خیلی شیک برگشت گفت:مشکل داری میتونی پرونده ت رو بگیری بری!!!‏
تا آخر روز یه جوری تحمل کردیم!‏
خدا خودش بخیر کنه!‏
امروز اعصاب همه مختل بود!شدیییید!‏
امتحانمون هم پیچوندیم!‏:4:

---- دو نوشته به هم متصل شده است ----

سلام
اول مهر؛اول مهره دیگه!‏
خبری نبود!ساعت ۵صبح هوا خیلی مطبوع و دوست داشتنی بود
یهو ساعت ۶:۱۵ بارون اومد!که من نمیفهمم حکمتش چی بود!ولی فکرکنم نازل شد که رطوبت ۱۰۰% قائم شهر رو بکنه ۱۲۰%
رفتیم مدرسه بارون بند اومد تقریبا؛رفتیم بهمون گفتن برین توی اون سوراخ موشه توی طبقه ی خیلی ساکت راهنمایی ها که هم کتابخونه ی ساکت داره هم آزمایشگاه نداره؛هم اتاق مشاوره اونجا نیست؛هم نمازخونه جلوی درکلاستون نیست!هم کولر داره؛هم همه امکاناتش فوله!(حالا همه چی برعکسش!)‏
رفتیم سر صف به خانم محترمی که میگن ناظم پیش دانشگاهیه میگم:خیلی کلاسمون گرمه تو رو خدا یه کاریش بکنید!هنوز هیچی نشده مانتوهامون خیس شد!(آخه کسی نیست بگه دختر به تو چه که میری پیش این خانم مثلا محترم؛ازش خواهش کنی!!!؟؟؟؟)‏
ایشون هم خیلی شیک برگشت گفت:مشکل داری میتونی پرونده ت رو بگیری بری!!!‏
تا آخر روز یه جوری تحمل کردیم!‏
خدا خودش بخیر کنه!‏
امروز اعصاب همه مختل بود!شدیییید!‏
امتحانمون هم پیچوندیم!‏:4:
 

shabnam 3

New Member
ارسال ها
469
لایک ها
710
امتیاز
0
#4
پاسخ : 1392/7/1

ماکه مدرسمون گفت باید از 23 شهریور بیاین مدرسه.ولی چون من توی شهر خودمون حضور نداشتم یک هفته بعد رفتم یعنی 30.ولی بازم خبری نبود زیاد.همه مسافرت بودن.
برای همین امروز برای ما حال وهوای اول مهرو نداشت.معمولی بود
 
ارسال ها
288
لایک ها
344
امتیاز
0
#5
پاسخ : 1392/7/1

خب....
امروز 1 مهر بود ......
صبح ساعت 5:30 بیدار شدم.....بعد یه صبحونه خیلی مختصر رفتم حسابی به یر رو روی خودم رسیدم....و 6:30 از خونه رفتم مدرسه....7:18 مدرسه بودم....
وای وقتی وارد مدرسه شدم اولش مدیرمون دم در بود بعدشم یه ناظم جدید(که خیلی ریختش ضایع بود وهمین امروز با دوستا کلی بهش خندیدیم)رو دیدم.
بعد دوستامو دیدم و کلی با هم حرف زدیم.....تو تاپیک دیروز یکی از دوستا گله ز صحبت سر صف کرده بود...چشتون روز بد نبینه امروز از 8 تا 8:45 دقیقه سر پا بودیم....همین الانم پاهام درد میکنه....زنگ1 شیمی که خیلی معمولی...زنگ2 هندسه گنگ......زنگ 3 زبان فارسی با معلم پارسالمون و شروع درس.....زنگ4 رباتیک کلا هواخوری......البته برای من.
اها راستی امروز از شبکه جهانی سحر یه گروه فیلمبردار و خبرنگار اومده بودن مدرسمون بعدش داشتن به زبان "ترکی"برنامه ضبط میکردند....من و دوستامم که هیچ کدوم ترک نبودیم واصلا ترکی هم بلد نبودیم فقط سر صف خندیدیم......خانوما با اونا که ترکی بلد بودن مصاحبه میکرد....ماهم مثل دیوونه ها چون نمیفهمیدیم میخندیدیم.
خلاصه خوش گذشت حتی بدون اون....("خودمون میدونیم")
مرسی از این تاپیک خوب اقا طاها....کلا همه موفق باشیم.
 

mahdi77

New Member
ارسال ها
234
لایک ها
215
امتیاز
0
#6
پاسخ : 1392/7/1

امروز به نظرم خیلی عالی بود!! مخصوصا زنگ جغرافیا که دبیرمون بهمون یه حال اساسی داد! گفت در طول سال هر کی بخواد المپ بخونه من مشکلی ندارم و میتونه زنگ من رو المپیاد بخونه!
 

~*samin*~

New Member
ارسال ها
31
لایک ها
45
امتیاز
0
#7
پاسخ : 1392/7/1

خوب امروز بسی بساط ماچ و روبوسی و تف مالی بر پا بود ولی خوب من معاف شدم چون سرماخوردم!
توی صف کلاس ما اینقده مسخره بازی درآورد به جای 45 دیقه 20 دیقه تو حیاط وایسادیم 25 دیقه بعدو دیگه نتونستن نگهمون دارن عین چی سرمونو انداختین پایین رفتیم تو کلاس...
من به عمرم نشده بشینم ردیف اول اما به لطف آویزون شدن های دوستم منو برد درست دماغ به دماغ معلم نشوند! گردنم خشک شده از بس به معلم نگا کردم!
دو زنگ اول دبیر ریاضی پارسالمون اومد...زنگ بعد فیزیک یه معلم جدید...زنگ بعد شیمی و یه معلم جدید خ باحال!
کلی هم مسئول به مدرسمون اضافه شده که من هیچ کدومو نمیشناختم...
آخر سر هم اینقد گفتیم خندیدیم که معلم نتونست درس بده...چون داشت دیوار رو گاز میگرفت!
و روز اول هم تموم شد!
 

ahmadi

New Member
ارسال ها
757
لایک ها
2,532
امتیاز
0
#8
پاسخ : 1392/7/1

.......تو تاپیک دیروز یکی از دوستا گله ز صحبت سر صف کرده بود...چشتون روز بد نبینه امروز از 8 تا 8:45 دقیقه سر پا بودیم....همین الانم پاهام درد میکنه.....
وای خدا گفتی.....درحد لالیگاااا پاهام دردمیکنه!!!‏
قشنگ میخوام بشینم گریه کنم....

---- دو نوشته به هم متصل شده است ----

.......تو تاپیک دیروز یکی از دوستا گله ز صحبت سر صف کرده بود...چشتون روز بد نبینه امروز از 8 تا 8:45 دقیقه سر پا بودیم....همین الانم پاهام درد میکنه.....
وای خدا گفتی.....درحد لالیگاااا پاهام دردمیکنه!!!‏
قشنگ میخوام بشینم گریه کنم....
 

sina16

New Member
ارسال ها
320
لایک ها
313
امتیاز
0
#9
پاسخ : 1392/7/1

عحب!!!

ظاهرا همتون درس رو شروع کردین!!!

ما که امروز کلا بیکار بودیم!!!!
 

ahmadi

New Member
ارسال ها
757
لایک ها
2,532
امتیاز
0
#10
پاسخ : 1392/7/1

امروز خوبیش به ۲چیز بود فقط:
۱‏)‏ معلم شیمی و زمین اومدن سرکلاسمون که فرشته ن!!!‏
۲‏)امتحانمون رو پیچوندیم تاهفته ی بعد!(تا اون موقع خدا کریمه!‏ ایشالله معلم کلاس خصوصی یه کم درس بده نریم منفی نزنیم!!!‏/اینم از معلم زیست مدرسه ی ما:4:‏)‏
باتشکر:)
 

Al!R3ZA

Well-Known Member
ارسال ها
1,903
لایک ها
3,166
امتیاز
113
#11
پاسخ : 1392/7/1

ما که تقریباً بیشتر تابستون رو مدرسه بودیم. فک کنم 20 روزشو نبودیم !
رفتیم مدرسه بچه های المپیادیمون اومده بودن کلی حال کردیم !
کلی تعریف کردنو فحششون دادم که چرا طلا نشدن :4:
صبح مدیرمون اومد گفت بچه ها روز اول مدرسه است و نمیخوام صحبت کنم !
ساعت 7:45 تا 8:50 داشت با صحبت هاش مارو به فیض میرسوند !!!!!
کف پام الآن تاول زده اندازه یه نارنگی !
خدا خیرش بده باز نمیخواست کنه. وگرنه الآن باید با یه هندونه کف پام میومدم خونه ! :189:
روز اول مدرسه زدن ترکوندنمون !
به قول معروف گربه رو دم حجله کشتن ! هندسه تحلیلی ، گسسته ، دیفرانسیل ، دیفرانسیل !!!!
فک کنم میخواستن کاملاً بهمون یادآوری کنن که رشته ریاضی هستیم و چه درسایی درسای تخصصیمونه تو ریاضیات !!
کلی امروز به معلم دیفرانسیلمون تیکه انداختم ! آزمون قبلیشو 95 درصد زده بودم !
سر کلاس که حد درس میداد میگفت سوالاتونو ازم بپرسید ! خدای حد جلوتون وایساده ! امروز گفتم منم فک کنم به درجه ی پیغمبری نایل شدم ! =))
گفت سلیمانی ( فامیلیمه :4: ) چرا نمیای پا تخته امروز سوال حل کنی؟
گفتم آقا اینا کسر شانه برا ما ! :4:
نامرد یه سوال داد نصف صفحه آچار جوابش بود. گفت بیا حل کن ببینم!
منم در عین ناجوان مردی سوالو حل کردم. بعد که یکم اینجوری :16: نگاش کردم اومد گفت چرا اینکارو کردی !
از این راه حلش میکردی ! (راهش یکم خلاصه تر بود)
کلی هم از بچه ها فحش خوردم که چرا تو آزمون قبلی رتبه ام 4 شد !
الآنم یک ساعت نیست که رسیدم خونه...
احساس میکنم پاهام دارن قطع میشن :4:
ببخشید سرتونو درد آوردم دیگه :4:
 

ahmadi

New Member
ارسال ها
757
لایک ها
2,532
امتیاز
0
#12
پاسخ : 1392/7/1

ما که تقریباً بیشتر تابستون رو مدرسه بودیم. فک کنم 20 روزشو نبودیم !
رفتیم مدرسه بچه های المپیادیمون اومده بودن کلی حال کردیم !
کلی تعریف کردنو فحششون دادم که چرا طلا نشدن :4:
صبح مدیرمون اومد گفت بچه ها روز اول مدرسه است و نمیخوام صحبت کنم !
ساعت 7:45 تا 8:50 داشت با صحبت هاش مارو به فیض میرسوند !!!!!
کف پام الآن تاول زده اندازه یه نارنگی !
خدا خیرش بده باز نمیخواست کنه. وگرنه الآن باید با یه هندونه کف پام میومدم خونه ! :189:
روز اول مدرسه زدن ترکوندنمون !
به قول معروف گربه رو دم حجله کشتن ! هندسه تحلیلی ، گسسته ، دیفرانسیل ، دیفرانسیل !!!!
فک کنم میخواستن کاملاً بهمون یادآوری کنن که رشته ریاضی هستیم و چه درسایی درسای تخصصیمونه تو ریاضیات !!
کلی امروز به معلم دیفرانسیلمون تیکه انداختم ! آزمون قبلیشو 95 درصد زده بودم !
سر کلاس که حد درس میداد میگفت سوالاتونو ازم بپرسید ! خدای حد جلوتون وایساده ! امروز گفتم منم فک کنم به درجه ی پیغمبری نایل شدم ! =))
گفت سلیمانی ( فامیلیمه :4: ) چرا نمیای پا تخته امروز سوال حل کنی؟
گفتم آقا اینا کسر شانه برا ما ! :4:
نامرد یه سوال داد نصف صفحه آچار جوابش بود. گفت بیا حل کن ببینم!
منم در عین ناجوان مردی سوالو حل کردم. بعد که یکم اینجوری :16: نگاش کردم اومد گفت چرا اینکارو کردی !
از این راه حلش میکردی ! (راهش یکم خلاصه تر بود)
کلی هم از بچه ها فحش خوردم که چرا تو آزمون قبلی رتبه ام 4 شد !
الآنم یک ساعت نیست که رسیدم خونه...
احساس میکنم پاهام دارن قطع میشن :4:
ببخشید سرتونو درد آوردم �یگه :4:
چه پتانسیلی واقعا!‏
‏!!!‏
همین کار ها رو میکنن رتبه ۱ کنکور و طلای جهانی میدین دیگه!!!‏
;)
 

SHAKHMARD

New Member
ارسال ها
223
لایک ها
405
امتیاز
0
#13
پاسخ : 1392/7/1

خیلی خوب بود!
مدرسمون کلن لباس فورم نداره! فقط تنها محدودیت اینه ک کسی حق تیپ زدن در حد فضا (!) رو نداره!
از پارسال به شلوار لی هم گیر میدن !
منم برای اینکه حساب کار دسته معاون های عزیز بیاد :)4:) از همین روز اول با شلوار لی رفتم ! جاتون خالی صندل هم پوشیدم بی جوراب! (حالا خداییش هنوز نفهمیدم درستش چیه!! با جوراب یا بی جوراب؟! :4: اخه اگه جوراب باید بپوشیم ک دیگه چه کاریه!! یهو کفش میپوشیم دیگه!)
بعد یکی از معاونا اومد گفت : از خونه بیرونت کردن؟! با دمپایی اومدی مدرسه؟! :4:
منم زدم تو فاز خزعبل!! یه داستانی گفتم راجبه قوزک پام!!! همه بچه ها مثه سیرابی رو زمین میخندیدن!! :4:
خیلی روز اولش باشکوه بود!!!! :4:
 

Al!R3ZA

Well-Known Member
ارسال ها
1,903
لایک ها
3,166
امتیاز
113
#14
پاسخ : 1392/7/1

چه پتانسیلی واقعا!‏
‏!!!‏
همین کار ها رو میکنن رتبه ۱ کنکور و طلای جهانی میدین دیگه!!!‏
;)
نه بابا اون مدرسه شهید سلطانی 3 بود !
ما امسال یه رتبه 3 کشور دادیمو 28 تا زیر هزار.
با سه تا برنزو یه نقره.
همین !
 

M-Mohammadi

New Member
ارسال ها
2,708
لایک ها
3,152
امتیاز
0
#15
پاسخ : 1392/7/1

نه بابا اون مدرسه شهید سلطانی 3 بود !
ما امسال یه رتبه 3 کشور دادیمو 28 تا زیر هزار.
با سه تا برنزو یه نقره.
همین !
الهییییییییییی
فقط همین؟؟؟؟ :4:
خیلی مدرستون ضعیفه ها!! واقعا نگرانم :4:
ما تو کل دوران مدرسمون از سال 70 تا حالا یه برنز و یه نقره دادیم :4: خدارو هم شکر :4:
 

Al!R3ZA

Well-Known Member
ارسال ها
1,903
لایک ها
3,166
امتیاز
113
#16
پاسخ : 1392/7/1

الهییییییییییی
فقط همین؟؟؟؟ :4:
خیلی مدرستون ضعیفه ها!! واقعا نگرانم :4:
ما تو کل دوران مدرسمون از سال 70 تا حالا یه برنز و یه نقره دادیم :4: خدارو هم شکر :4:
آخه من قبول نشدم مرحله دو دیگه ! :4: وقتی من نبودم این کمه :4:
من انتظارم از اون سه تا برنزیا دوتاشون طلا بود ! برنز شدن نامردا !
البته مدرسه ما سال 4ام تاسیسش بود ! یعنی چهارمامون اولین خروجی های مدرسه بودن !
امسالم اگه خدا بخواد احتمالاً یه نقره فیزیک و یکی دوتا ریاضی میدیم ! شاید یه نجومم دادیم و یه شیمی.
منم که میشم رتبه یک ریاضی کشور ! :4: (دبیر فیزیکمون میگه این خوابو دیده که من رتبه 1 میشم !! =)) )
(پیشبینی در حد نوستراداموس!‌ :4:)
 

planet planet

New Member
ارسال ها
6
لایک ها
4
امتیاز
0
#17
پاسخ : 1392/7/1

بهله..:4:
ما ک تابستونمون از 4شنبه ی هفته ی پیش شروع شد و تا 1شنبه ادامه داشت:4:
بعد امروز با دوستان المپیادی، ک از 4شنبه ب اینور ندیدیم همو،همچین احوالپرسی میکنیم ک انگار 4،5ماهه ما تابستون داشتیم:4:
از برنامه هم (حسابان و تاریخ و هندسه و جبر) تاریخش میپره.(ببینید دیگه برنامه چجوری بوده:4:)
در کل روز اول ب نظر من اینجوری بود::22:

با امید موفقیت:)
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

afbaghlani

New Member
ارسال ها
122
لایک ها
343
امتیاز
0
#18
پاسخ : 1392/7/1

سلام به همه!
جونم براتون بگه ما شب اول مهر تا 10 و خرده ای مدرسه بودیم و داشتیم برای هفته دفاع مقدس کارهارو آماده می کردیم! صبحش هم که طبق معمول حدود 6 بلند شدیم و صبحانه و جمع آوری برنامه و ... تا 7 ! ساعت 7:05 مادر لطف کردن و همچین از زیر قرآن ردمون کردن که انگار نه انگار کلا یک هفته کلاس نداشتیم و گویی که به جای 3 ماه، 6 ماه از فضای مدرسه دور بودیم! (حالا بماند که توی اون یک هفته ای که کلاس نداشتیم هم به بهانه هفته دفاع مقدس می رفتیم مدرسه!!) خلاصه صبح رفتیم مدرسه و چیزی که برام جالب به نظر می رسید این بود که بر و بچ المپیادی(منظورم واقعا المپیادیه نه از این ها که فقط اسمشون تو لیسته) هیچ حس خاصی نسبت به شروع مدارس نداشتن! چون در واقع ما مدرسه مون تموم نشده بود که حالا بخواد شروع بشه!!!
سرتون رو درد نیارم! رفتیم تو نمازخانه-که با حفظ سمت سالن اجتماعات هم هست و در مناسبت های خاص حسینیه هم میشه!!-. اولش با کلی خنده شروع شد مخصوصا که سوتی های پی در پی مجری عزیز(!) باعث خنده بیشتر بچه های میشد. سپس(!) برنامه با سرود جمهوری اسلامی ادامه پیدا کرد و پشت اون هم یک کلیپ درباره دفاع مقدس پخش شد. دوباره مجری محترم با یک گونی سوتی تشریف آوردن و پشت سر اون هم به شکل رگباری شعرخوانی و سخنرانی و ... . درآخر بخش اول هم یک کلیپ انصافا گریه دار در مورد دفاع مقدس پخش شد و یه پذیرایی مختصر شدیم تا یه کم سرحال بیایم!
بقیه اش بماند برای بعدا!!!!!
 

taha

Well-Known Member
ارسال ها
908
لایک ها
1,160
امتیاز
93
#19
پاسخ : 1392/7/1

واقعا دمتون گرم بچه ها :4:
فکر نمی کردم اینقدر استقبال بشه
چه ها که بر شما نگذشته است :4:
معلمهای ما که از همون اول سفت گرفتن
ساله پیش اصلا زبانو درس حساب نمیکردیم . حالا معلم امسال ادم شده برامون میگه فلان میکنم بهمان میکنم .اخه یکی بهش بگه گرامر چیه؟ رو مکالمه کار کن که بعضی بچه های کلاس سطحشون ترماله :4:

معلم فیزیکمون که کلا موقع درس دادن هم میخنده :4:
معلم ریاضی همچنین . بچه ها به معلم شیمی میخندن :4: نه اون به ما
معلم زیست که همش نصیحت میکنه میگه سال پیش که ادم نبودید امسال بترکونید :4:
انصافا تاریخ و امار هم درس شد که گذاشتن :4:
خدا به خیر کنه امسال :4:
در ضمن اقای شاخمرد یکم ادم باش ملتو سرو کار نزار :4: در ضمن مگه اینترنته خونتون بسته نشده :4:
 

BIOSAM

New Member
ارسال ها
304
لایک ها
804
امتیاز
0
#20
پاسخ : 1392/7/1

سلام به همه(حتی شما دوست عزیز!)
من که ساعت 6:30 رفتم مدرسه،دیدم هیچ کی نیست!!
خلاصه 20 دقیقه پلکیدم تا دوستام اومدن!!
از مدیر و معاون بگیر تا سرایدار همه عوض شدن!
معاونامون به راننده های کامیون شباهت بیش تری دارن تا معاون!!
خدا رو شکر معلما همه عالین!
مسئول سمپاد استانمون اومد صحبت کنه تا بلند گو خرابه!!
1 ساعت به درست کردن بلندگو گذشت!!البته این کار هرسالمونه!!!
خلاصه 9 رفتیم رو کلاس!

تازه هنوز برنامه درست نداریم،سه تا کلاس سوم هم زمان زبان فارسی داشتن!
لازم به ذکر است چون مدونستیم معلم ادبیات نیومده هر معلمی میومد میگفتیم مدیر گفته این زنگ ادبیات دارید،5-6 تا معلم رد کردیم تا آخرش شیمی اومد!
معلم شیمی اومد گفت:ببخشید،واقعا ببخشید،عذر میخوام 30 ثانیه وقتتون رو تلف میکنم آخه درسمون خیلی عقبه!!بعدم کلی درس داد !!(فک کنم فصل 1 تموم شد!)
زنگ بعد معلم ریاضی اومد درس بده ما گفتیم آقا ما فقط بیداری آوردیم ،دفترم نداریم!!!کلا آزاد باش بود!!
زنگه بعدم با همین معلم آمار داشتیم که گفت برید خونه!
 
بالا