27 شهریور روز شعر و ادب فارسی مبارک*

saba75

New Member
ارسال ها
459
لایک ها
1,143
امتیاز
0
#1
امروز روز بزرگداشت استاد شهریاره....:79:


زندگینامه استاد شهریار...






سید محمد حسین بهجت تبریزی در سال 1285 هجری شمسی در روستای زیبای « خوشکناب » آذربایجان متولد شده است.شهریار که دوران کودکی خود را در میان روستائیان صمیمی و خونگرم خوشکناب در کنارکوه افسونگر « حیدر بابا » گذرانده بود همچون تصویر برداری توانا خاطرات زندگانی لطیف خود را در میان مردم مهربان و پاک طینت روستا و در حریم آن کوه سحرانگیز به ذهن سپرد.
او نخستین شعر خویش را در چهار سالگی به زبان ترکیآذربایجانی سرود . بی شک سرایش این شعر کودکانه ، گواه نبوغ و قریحه شگفت انگیز او بود.
طبع توانای شهریار توانست در ابتدای دهه سی شمسی و در دوران میانسالی اثر بدیع و عظیم« حید ربابایه سلام» را به زبان مادریش بیافریند .او در این منظومه بی همتا در خصوص دوران شیرین کودکی و بازیگوشی خود در روستای خشکناب سروده است:

قاری ننه گئجه ناغیل دییه نده ،( شب هنگام که مادر بزرگ قصه می گفت، )
کولک قالخیب قاپ باجانی دویه نده،
(بوران بر می خاست و در و پنجره خانه را می کوبید،)
قورد کئچی نین شنگیله سین ییه نده،
( هنگامی که گرگ شنگول و منگول ننه بز را می خورد،)
من قاییدیب بیر ده اوشاق اولایدیم!
(ای کاش من می توانستم بر گردم و بار دیگر کودکی شوم !)

شهریار دوران کودکی خود را درمیان روستائیان پاکدل آذربایجانی گذراند. اما هنگامی که به تبریز آمد مفتون این شهر جذاب و تاریخ ساز و ادیب پرور شد. دوران تحصیلات اولیه خود را در مدارس متحده ، فیوضات و متوسطه تبریز گذراند و با قرائت و کتابت السنه ترکی ، فارسی و عربی آشنا شد.




شهریار بعدا به تهران آمد و در دارالفـنون تهـران خوانده و تا کـلاس آخر مـدرسه ی طب تحـصیل کردو در چـند مریض خانه هـم مدارج اکسترنی و انترنی را گـذراند ولی د رسال آخر به عـلل ناراحـتی خیال و پـیش آمدهای دیگر از ادامه تحـصیل محروم شد و با وجود مجاهـدتهـایی که بعـداً توسط دوستانش به منظور تعـقـیب و تکـمیل این یک سال تحصیل شد، شهـریار رغـبتی نشان نداد و ناچار شد که وارد خـدمت دولتی بـشود؛ چـنـد سالی در اداره ثـبت اسناد نیشابور و مشهـد خـدمت کرد و در سال 1315 به بانک کـشاورزی تهـران داخل شد .
شهـریار در تـبـریز با یکی از بـستگـانش ازدواج کرده، که ثـمره این وصلت دودخـتر به نامهای شهـرزاد و مریم است.از دوستان شهـریار مرحوم شهـیار، مرحوم استاد صبا، استاد نـیما، فـیروزکوهـی، تـفـضـلی، سایه وزاهدی رامی تـوان اسم بـرد.
وی ابتدا در اشعارش بهجت تخلص می کرد. ولی بعدا دوبار برای انتخاب تخلص با دیوان حافظ فال گرفت و یک بار مصراع:
«که چرخ این سکه ی دولت به نام شهریاران زد»
و بار دیگر
«روم به شهر خود و شهریار خود باشم»
آمد از این رو تخلص شعر خود را به شهریار تبدیل کرد.اشعار نخستین شهریار عمدتا بزبان فارسی سروده شده است.شهریار خود می گوید وقتی که اشعارم را برای مادرم می خواندم وی به طعنه می گفت:
"پسرم شعرهای خودت را به زبان مادریت هم بنویس تا مادرت نیز اشعارت را متوجه شود!"این قبیل سفارشها از جانب مادر گرامیش و نیز اطرافیان همزبانش، باعث شد تا شهریار طبع خود را در زبان مادریش نیزبیازماید و یکی از بدیعترین منظومه های مردمی جهان سروده شود.


اشعار شهریار در ستایش امام اول شیعیان جهان سرآمد سلسله مداحان اهل بیت عصمت و طهارت علیه‌السلام است.

علی ای همای رحمت توچه آیتی خدارا ------- که به ما سوا فکندی همه سایه هما را

دل اگرخداشناسی همه در رخ علی بین ------- به علی شناختم من به خدا قسم خدا را

برو ای گدای مسکین در خانه علی زن ------- که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را ...




سرانجام خورشید حیات شهریارملک سخن و افتاب زندگی ملک الشعرای بی بدیل ایران پس از هشتاد وسه سال تابش پر فروغ در کوهستانهای آذربایجان غروب کرد.



27 شهریور ماه سال 1367 شمسی سالروز وفات آن شاعرعاشق و عارف بزرگ است.



روز ملی شعر و ادب
بیست و هفتم شهریور ماه سالروز خاموشی شهریار شعر ایران با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی " روز ملی شعر و ادب " نامیده شده است.




 
آخرین ویرایش توسط مدیر

M-Behmaram

New Member
ارسال ها
154
لایک ها
164
امتیاز
0
#2
پاسخ : 27 شهریور روز شعر و ادب فارسی مبارک*

"یار قاصدی"
سَن یاریمین قاصِدیسَن ............اَگلَش(اَیلَش)سَنه چای دِمیشَم
(تو قاصد یار منی،بشین گفتم برات چایی بیارن)

خیالینی گوندَریب دی............ بَسکه من آخ وای دِمیشَم
(خیالش رو فرستاده،از بس که من آخ و وای گفتم)

آخ گِئجَه لَر یاتمامیشام............ من سَنه لای لای دِمیشَم
(آخه شبا نخوابیدم،من به تو لالایی گفتم)

سَن یاتالی مَن گوزومَه............ اولدوزلاری سای دِمیشَم
(وقتی تو در حال خواب بودی من به چشمم گفتم که ستاره ها رو بشماره)

هَر کَس سَنه اولدوز دییَه........... اوزوم سَنه آی دِمیشَم
(هر کس به تو ستاره بگوید من ،خودم،به تو ماه گفته ام)

سَندَن سونرا حیاتَه مَن.............. شیرین دِیسه،زای دِمیشَم
(بعد از تو من به زندگی اگه شیرین هم باشه تلخ]خراب[گفته ام)

هر گوزَلدَن بیر گول آلیب............ سَن گوزَله پای دِمیشَم
(از هر زیبارویی یه گل گرفتم و به توی زیبارو تقدیم کرده ام)

سَنین گون تَک باتماغیوی.............. آی باتانا تای دِمیشَم
(غروب مثل خورشید تو را مانند غروب ماه میدانم)

ایندی یایا قیش دِییرَم.............. سابق قیشا یای دِمیشَم
(این روزها به تابستان،زمستان میگویم،ولی قبلا به زمستان،تابستان میگفتم)

گاه طویووی یادَه سالیب............ مَن دَلی نای نای دِمیشَم
(گاهی عروسیت را به یاد می آورم و منِ دیوانه نای نای میگویم)

سونرا یئنَه یاسه باتیب............... آغلاری های های دِمیشَم
(بعد باز هم عزادار میشم و گریه کنان های های میگویم)

اَتَک دولی دَریا کیمی ..............گوزیاشیما چای دِمیشَم
(بغلم مانند دریا پر شده ]از اشک[ و من به این اشک چشمم رودخانه میگویم)

عُمرَه سورَن مَن قَره گون............. آخ دِمیشَم،وای دِمیشَم
(منِ سیاه بخت در گذر عمرم آخ و وای گفته ام)


اينم من به خاطر علاقه اي كه به شهريار و شعراش دارم گذاشتم اميدوارم خوشتون بياد....:4: ترجمه هر بيتم پايينشه....
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

sara*

New Member
ارسال ها
115
لایک ها
60
امتیاز
0
#3
پاسخ : 27 شهریور روز شعر و ادب فارسی مبارک*

گر من از عشق غزالی غزلی ساخته ام
شیوه ی تازه ای از مبتذلی ساخته ام

گر چو چشمش به سپيدي زده ام نقش سياه
چون نگاهش غزل بي بدلي ساخته ام


شكوه در مذهب درويش حرام است ولي
با چه ياران دغا و دغلي ساخته ام


ادب از بي ادب آموز كه لقمان گويد:
از عمل سوخته عكس العملي ساخته ام


مي چرانم به غزل چشم غزالان وطن

مرتعي سبز به دامان تلي ساخته ام


شهريار از سخن خلق نيابم خللي
كه بناي سخن بي خللي ساخته ام


"شهـريار"
مبارک باشه...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

sa1378

New Member
ارسال ها
1,403
لایک ها
1,077
امتیاز
0
#4
پاسخ : 27 شهریور روز شعر و ادب فارسی مبارک*

دستم به دامانت

نه وصلت دیده بودم کاشکی ای گل نه هجرانت​

که جانم در جوانی سوخت ای جانم به قربانت​

تحمل گفتی و من هم که کردم سال ها اما​
چقدر آخر تحمل بلکه یادت رفته پیمانت​

چو بلبل نغمه خوانم تا تو چون گل پاکدامانی​
حذر از خار دامنگیر کن دستم به دامانت​

تمنای وصالم نیست عشق من مگیر از من​
به دردت خو گرفتم نیستم در بند درمانت​

امید خسته ام تا چند گیرد با اجل کشتی​
بمیرم یا بمانم پادشاها چیست فرمانت​

شبی با دل به هجران تو ای سلطان ملک دل​
میان گریه می گفتم که کو ای ملک سلطانت​

چه شبهایی که چون سایه خزیدم پای قصر تو​
به امیدی که مهتاب رخت بینم در ایوانت​

به گردنبند لعلی داشتی چون چشم من خونین​
نباشد خون مظلومان؟ که می گیرد گریبانت​

دل تنگم حریف درد و اندوه فراوان نیست​
امان ای سنگدل از درد و اندوه فراوانت​

به شعرت شهریارا بیدلان تا عشق میورزند​
شهریار
این شعرشو بلد بودم گذاشتم. اصلا یادم نبود این روز رو.
:110:مبارک باشه:110:
نسیم وصل را ماند نوید طبع دیوانت


 

fatimaj

New Member
ارسال ها
126
لایک ها
123
امتیاز
0
#5
پاسخ : 27 شهریور روز شعر و ادب فارسی مبارک*

خوندن کتاب حیدربابایه سلام رو به همه توصیه می کنم.
کتابی سرشار از احساس. (که من طبق معمول از اول تا آخرش گریه کردم! :92: )
 
بالا