[center:f179333c76]
[JUSTIFY]کتاب استاد عشق"master of love" نوشته ایرج حسابی پسر دکتر حسابی است.
برداشتهایی از متن کتاب :
در حالی که 17 سال بیشتر نداشتم موفقشدم از دانشگاه فرانسوی بیروت لیسانس ادبیات بگیرم . در ان روزها بهلیسانس ادبیات کارنمیدادند .
درس خواندن ضمن کار دشوار بود ولی جز اینچاره ای نبود . در 19 سالگی لیسانس بیولوژی را از همان دانشگاه گرفتم و درآزمایشگاهی مشغول کار شدم از بخت بد این کارهم از کار اولی بدتر بود حدود22 سالگی از دانشگاه آمریکایی بیروت مدرک مهندسی راه و ساختمان گرفتمنظریه ام را برای پروفسور انیشتین فرستادم و او در ملاقاتی نظر مرا شنید وگفت " به عنوان کسی که در فیزیک تجربه یی دارد باید با شهامت بگویم ؛نظریه شما در آینده یی نه چندان دور ؛ علم فیزیک را در جهان متحول خواهدکرد " قرار شد برای ادامه تحقیقاتم آزمایشگاه مجهزی پیدا کنند .
دانشگاه شیکاگو بسیار پیشرفته بود مهم تر از آن آزمایشگاههای متعدد و معتبر آن بود . من در یک لابراتوار بسیار
پیشرفتهاپتیک ؛ مشغول به کار شدم در خوابگاه دانشگاه هم اتاق مجهزی برای اقامت بهمن داده شد از نظر وسایل رفاهی مثل اتاق یک هتل بسیار خوب بود آدم باورشنمی شد این اتاق در دانشگاه باشد معلوم بود که همه چیز را برای دلگرمیمحققین و اساتید فراهم کرده بودند نکته خیلی مهم و حائز اهمیت ؛آزمایشگاهها و چگونگی تجهیزات آن بود . یک نمونه آن مربوط به میزی میشدکهدر در آن آزمایشگاه به من داده بودند این میز کشوی کوچکی داشت از رویکنجکاوی آن را نگاه کردم دسته چک امضا شده ای بود که برای محققین قرارداده بودند تا برای سفارش تجهیزات از آن استفاده کنند
در آن آزمایشگاه نیاز به طلا داشتم . به سادگی با سفارش به منشی ظرف 72 ساعت شمش طلایی به طول 25
سانتی متر و قطر 5 سانتی متر با عیار بالا به میزان 24 تحویل من داده شد
علت ترقی و کشورهای توسعه یافته اطمینان خاطر و احترام کارکنان مراکز تحقیقاتی میباشد و بس فرقی نمیکند
شما تلفن چی باشید یا استاد ؛ مجموعه آن مراکز در کشورهای پیشرفته دارای احترام هستند
سپس به ایران آمدم متاسفانه برای پیدا کردن کار بسیار مشکل داشتم . به من گفتند فنی ترین و تخصصی ترین جایی
که ممکن است تحصیلات من بدردشان بخورد وزارت طرق و شوارع ( راه و ترابری امروز ) است . لذا آنجا مشغول بکار شدم
برایشروع کار به من پنج الاغ و سه تفنگچی به من دادند و گفتند باید بروی و راهبوشهر به بندر لنگه را نقشه برداری کنی . در بیابان گرم مجبور بودیم از آبانبارها و چاله ها بنوشیم باید همیشه با پارچه آب را صاف می کردیم و بادستمال یا جوراب هایمان می ریختیم و قبل از نوشیدن صافش می کردیم تا کرمهاو تخم کرمهای آب جدا شوند با وجود تمام مواظبتها من و همراهانمان اسهالخونی گرفتیم دو سال بعد با همه مشقات نقشه را تهیه کرده به تهران آمدموقتی نقشه ها را روی میز آقای بیات معاون وزارت راه گذاشته و شروع بهتوضیح دادم نگاهی به نقشه ها کرده رو به من گفت : " دو سال رفته ای برایخودت گشته ای و حالا کاغذها را خط خطی کرده جلوی من گذاشته ای ! ؟ "
پیشنهاد میکنم حتما کتاب را بخرید. با این حال لینک دانلود آن را هم میگزارم.
http://www.irebooks.com/downloads-mod664.html
[/JUSTIFY]