MR.Amin
عضویت
لایک ها
202

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • وقتشه وقتشه رفتن وقتشه
    وقتشه از تو گذشتن وقتشه
    مهلت تولد دوباره نیست
    مردن دوبارهء من وقتشه


    دیگه دیره واسه گفتن
    این كلام آخرینه
    فرصت ضجه نمونده
    لحظه های واپسینه


    دیگه با عاطفه دشمن
    واسه دلسنگی رفیقم
    توی شط سرخ نفرت
    بی صداترین غریقم


    من عروسك كدوم بازی وحشت
    من عروس قحطی كدوم تبارم
    كه مثل تولد فاجعه سردم
    كه مثل حادثه آرامش ندارم


    سرد و ساده و شكسته
    آینه ی قدیمی ام من
    با چراغ و گل غریبه
    با غبار صمیمی ام من


    می مونم زیر هجوم
    سنگی آوار كینه
    واسه بازیچه نبودن
    آخرین بازی همینه


    وقتشه وقتشه رفتن وقتشه
    وقتشه از تو گذشتن وقتشه
    همه ی آدم ها در زندگی تحمل شان تمام شدنی است
    همه ی آدم های خوب و مهربانی که میشناسیم
    همان هایی که موقع خوردن یک لیوان چای بین این خیل عظیم نگرانی در دنیا ، تنها نگرانیشان سوختن زبان توست
    همان هایی که همیشه حواسشان به آدم هست
    همان هایی که تنها زمانی به تو خیره نگاه میکنند که تو حواست به هیچ کجای دنیا نیست
    همان هایی که در هوای بارانی چترت میشوند و در ظِلّ آفتاب سایبانت
    آن روز فهمیدم همه ی آدم ها یکجایی و یک زمانی به تنگ می آیند ،
    خستگی بر آنها فائق میشود
    طاقتشان طاق میشود و یک روز بدون هیچ کارِ اضافه ای
    بدون هیچ گله و شکایتی ، بدون هیچ اخم و تهدیدی میگذارند و میروند
    درست به همین راحتی و به همین سادگی
    میدانی فکر میکنم در زندگی ، همه ی رفتن ها را به واسطه ی واژه ی "امید"میتوان گذاشت به حساب یک روزی برگشتن ، به حساب یک روزی از نو درست شدن


    همه ی رفتن ها ؛ به غیر از رفتن از روی خستگی..
    از روی به تنگ آمدن..
    از روی ناچاری..
    همین...
    یه روزی میاد که دیگه دلت برام نریزه
    که یادت نیاد تولد من چند پاییزه
    هر کدوم از ما کنار یکی دیگه خوشبخته
    چیزی که امروز باورش واسه هر دومون سخته
    یه روزی میاد سالی یبارم یاد هم نیاییم
    از گذشتمون جز فراموشی هیچ چیزی نخواییم
    از تو فکر ما خاطرات ما می تونه رد شه
    بدون اینکه حتی یه لحظه حالمون بد شه


    ♫♫♫


    فکر نکردن به خاطراتمون رو بلد میشیم
    میبینیم همو از کنار هم ساده رد میشیم
    انگار نه انگار به من می گفتی بی تو نابودم
    انگار نه انگار یه روزگاری عاشقت بودم
    میبینیم همو اونم یه جا که غرق احساسیم
    با هرکی باشیم نباید بگیم همو میشناسیم
    برای اینکه حتی یه لحظه سمت هم نیاییم
    میری ومیرم بی خداحافظی بدون سلام
    چند سال بعد روزی که فکرش را هم نمی کنیم
    توی خیابان با هم روبرو می شویم.
    تو از روبرو می آیی. هنوز با همان پرستیژ مخصوص به خودت قدم بر می داری فقط کمی جا افتاده تر شده ای...
    قدم هایم آهسته تر می شود...
    به یک قدمی ام می رسی و با چشمان نافذت مرا کامل برانداز می کنی!
    درد کهنه ای از اعماق قلبم تیر می کشد...
    و رعشه ای می اندازد بر استخوان فقراتم.
    هنوز بوی عطر فرانسوی ات را کامل استنشاق نکرده ام که از کنارم رد شده ای...
    تمام خطوط چهره ات را در یک لحظه کوتاه در ذهنم ثبت می کنم...
    می ایستم و برمی گردم و می بینم تو هم ایستاده ای!
    می دانم به چه فکر می کنی!
    من اما به این فکر می کنم که چقدر دیر ایستاده ای!
    چقدر دیر کرده ای!
    چقدر دیر ایستاده ام!
    چقدر به این ایستادن ها سال ها پیش نیاز داشتم
    قدم های سستم را دوباره از سر می گیرم...
    تو اما هنوز ایستاده ای...
    خداحافظی‌ها ممکن است بسیار ناراحت کننده باشند اما مطمئناً بازگشت‌ها بدترند.
    حضور عینی انسان نمی‌تواند با سایه‌ درخشانی که در نبودش ایجاد شده برابری کند!
    in javabe un harfete k gofti qaneE o razi



    هیچ نداشتن؛
    از کم داشتن بهتر است.
    وقتی کسی چیزی ندارد
    آن را ندارد دیگر ،
    اما وقتی کمی از آن را داشته باشد
    ظاهرا چیزی دارد اما در واقع ندارد .
    یعنی فکر می کند دارد ،
    اما ندارد .


    این بدتر از نداشتن است...
    من شاعر نیستم؛


    اما خارج از همه ی وزن ها و آهنگ ها
    با ساده ترین کلمات، می توانم دوست داشتن را برایت معنا کنم
    تا باور کنی، زندگی آنقدرها هم که می گویند پیچیده نیست
    تنها، تو چشم هایت راببند و کمی به حرف هایم گوش بده...
    امشبم نیستی
    میرم تو خیابون
    شاید بشم آروم
    یکم زیر بارون

    امشبم نیستی
    داغونه داغونم
    آهنگمونو
    تنهایی میخونم

    دیگه اینجا نیستی
    همه جا تاریکه
    بی تو بغض توی چشمامه و گریه نزدیکه

    دیگه اینجا نیستی
    شهرمون بی روحه
    بی تو غصه و غم تو قلبم قد یه کوهه

    برگرد
    بی تو نمیشه اینجا سر کرد
    خاطرات تو حالمو بدتر کرد
    دارم میمیرم بی تو برگرد
    برگرد



    امشبم نیستی
    بازم غرق خیالم
    که کنارم هستی
    که نشکسته بالم

    امشبم نیستی
    سر بزارم رو شونت
    دلم هواتو کرده
    برگرد به خونه ت

    دیگه اینجا نیستی
    همه جا تاریکه
    بی تو بغض تو چشمامه و گریه نزدیکه

    دیگه اینجا نیستی
    شهرمون بی روحه
    بی تو غصه و غم تو قلبم قد یه کوهه

    برگرد
    بی تو نمیشه اینجا سر کرد
    خاطرات تو حالمو بدتر کرد
    دارم میمیرم بی تو برگرد
    برگرد

    برگرد
    بی تو نمیشه اینجا سر کرد
    خاطرات تو حالمو بدتر کرد
    دارم میمیرم بی تو برگرد
    برگرد
    man: sad ahsdhjsg sdgf adf adf asdg sdewt pdsfzx bsSA, ashf?

    u: chi gofti? :D

    man: alan inhame harf zadam :))

    u: motevajeh nashodam khob :D

    man: cheraaaaa? :D

    u: akhe zol zade budam b cheshat , havasam b harfat nabud :D

    man: ... <3
    بی دلیل که نمی شود دوستت نداشت!
    این که گذاشته ای رفته ای؛
    یا مرا دوست نداری هم شد دلیل؟!
    برای دوست نداشتنت تنها یک دلیل لازم است ...
    "زنده نباشم" ...
    همین!
    منو تو هیچوقت نمیتونیم
    توی آغوش کس دیگه ای
    آروم بگیریم،
    ما مسکن همیم
    با هم نباشیم از درد زیاد میمیریم
    ‏مومنم كردی به عشق و جا زدی،
    تكليف چيست؟


    بر مسلمانی كه
    كافر می شود پيغمبرش ...
    با آدم‌ها کاری نکنید که بخاطر دوست داشتنتان از خودشان متنفر شوند
    آدمی که از خودش متنفر شود، همه چیزش را از دست می‌دهد ... همه چیزش را ...
    من به صندلی بغل راننده نمی‌گم صندلی شاگرد اون صندلی عشقه... صندلی عشقِ راننده... اونی اونجا میشینه که کسی که پشت فرمونه هرجا زد به سرش بتونه دستشو بگیره
    بعضی ها هم خاطره نمی شوند، میشوند معیار برای سنجش همه آدم های بعدی.
    میشوند سقفی که آدمهای بعدی، هرچقدر هم خوب باشند اگر قدشان به آن نرسد یک جای کار میلنگد.
    "مهربان است، اما باید آنطور مهربانی کند که فلانی میکرد."
    " حمایتگر است، اما نه مثل فلانی"
    "راه و رسم دلبری را بلد است، اما نه آنطور که فلانی بلد بود."
    امان از این فلانی ها.
    حالم را نپرس
    از من!
    تا حال خوب؛
    مسافت زیادی باقیست
    برسم،
    خبر میدهم...


    ****


    حال من بعد از تو مثل دانش آموزی ست که


    خسته از تکلیف شب خوابیده روی دفترش
    آدما نباس دوست پيدا كنن!
    چون وقتى ميرن، وقتى نميشه بهشون زنگ بزنى
    وقتى نميتونى درد دل كنى، يا حتى نميتونى
    باهاشون شوخى كنى و بخندى.همه دوستيهات
    خلاصه ميشه تو عكسهات و خاطره هات
    هى بغض تو گلوت گير ميكنه! خفه ات ميكنه...
    آدما باس هميشه تنها بمونن
    امروزم دومین ارائه مو ازدست دادی.... اولیو که میگفتی خیلی دوس داشتی بیای و ازدست دادی... امروزم دومیش بود که ازدستت رفت...!
  • بارگذاری
  • بارگذاری
  • بارگذاری
بالا