HIvAD

New Member
ارسال ها
94
لایک ها
193
امتیاز
0
#1
بسم الله الرحمن الرحیم
اول یک چیز بگم این مطلب رو باید تا آخرش بخونی هااا...
:203:

خیلی حرف است!با دستور کسی بروی داخل گود و لطمه ببینی و حتی ازبین بروی اما او کسی باشد که حتی یک بارهم ندیده ای اش؟!
مگر ممکن است؟
آن هم در این روزگار که علوم تجربی و غیر عینی را متافیزیک می گویند، عنوانی برای کنارگذاشتن آن علم ومعرفت از جامعه و فرستادن آن به گوشه های دنج دانشگاه ها...
باور کن !
باور کن ، خیلی از این شهدا-یعنی اکثرشان-حتی امام خمینی(ره)را ندیدند و در راه کلام و انقلابش جان خویش را نثار کردند.
آنها به امام ایمان آورده اطاعت او را اطاعت از پیامبراسلام(ص)و در نهایت اطاعت از خدا می داستند.
چنین معرفتی در کدام دانشگاه تدریس می شود؟!چه رسد به شهدای شهرستان ها که در دیدار مقتدایشان ، کم توفیق تر از یاران تهرانی بوده اند.
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&خب این مقدمه کتابی بود می خوام مطالبش رو تو این تاپیک بذارم تا همه ازش بتونن استفاده کنن!
و اما جند تا سوال اصلی و خیلی مهم :
تا به حال فکر کردین که شهداء دنبال چی بودن؟!(خب حالا اون جوابی که تو ذهنت اومد رو یکمی تجزیش کن =>تجزیه تر ..به چی رسیدی؟)
درباره ی این آیه فکر کردین" ولا تحسبن الذین قتلوافی سبیل الله امواتا بل احیاءعند ربهم یرزقون"؟!
اگر اون زمانا که ما به دنیا نیومده بودبم کسایی نبودن که از کشورمون دفاع کنن الان چی میشد؟
شاید درک این امور آسون نباشه!!
آدم چه طوری می تونه از همه اون چیزاییه که داره بگذره و با شور و اشتیاق جونش رو ...(بعضی آدما این قدر جونشون رو دوست دارن که ...{خودم رو میگم})
مگه چی بوده ؟!
واقعا باید به حال خودمون گریه کنیم (باز هم خودم)
ما دیدمون از دنیا چیه؟اونا چی بودن !؟
اونا هم مثل ما آدم بودن !
ولی ما کجاییم ؟کجا میریم ؟چیکار کردیم؟
و چی کار می خواییم بکنبم؟!(سوال اصلی!)
شاید الان اینا به نظرت یکم ...بیاد !
ولی به این چنتا فکر کن!(ضرر نداره فوقش اینه 5دقیقه رو گذاشتی بایت این موضوع ولی می تونه همه چی رو ..)
%%%%%%%%%%%%%%%%
خب این هم چند تا خاطره از شهدای عزیز و گرانقدر
امیدوارم تو زندگی همه تاثیر داشته باشه
و شاهد حضور شماهم تو تاپیک باشم
((خلاصه زندگی))
رااوی مادر شهید محمد تقی رضوی
با هم به خواستگاری دختر دایی اش رفته بودیم.
محمد تقی رو کرد به خانواده ی عروس و گفت : ((زندگی من در یک کوله پشتی خلاصه میشه.من بیشتر اوقات در جبهه ام.می خوام با علم به این واقعیات به من جواب بدین)).
آنها پذیرفتند.
همسرش را عقد کرد و با خود به اهواز برد.مدتی گذشت.دلمان برای زوج جوان تنگ شده بود.بار بستیم و برای دیدنشان به اهواز رفتیم .
آن دو ، از همه زیب و پیرایه های زندگی ، فقط دو پتو داشتند که آن را هم از جهاد سازندگی به امانت گرفته بودند:یکی فرش و زیراندازشان بود وآن دیگری رو انداز.
آنها حتی بالش نداشتند.شب وقت خوابیدن ، محمد تقی اورکتش را زیر سرمی گذاشت و همسر او چادرش را.










مهندس شهید محمد تقی رضوی فرمانده قرارگاه خاتم الانبیاء(ص)









این عکس رو خیلی دوست دارم
پل بعثت در داخل اروند رود((سند افتخار نیرو های مهندسی رزمی جهاد سازندگی خراسان ))
 

M-Mohammadi

New Member
ارسال ها
2,708
لایک ها
3,152
امتیاز
0
#2
پاسخ : عاشق کیست؟!

ممنون بابت مطلب قشنگتون... این جور مطالب اشکمو در میارن....
اسم کتابش چی هست؟
انتشاراتش؟
 

HIvAD

New Member
ارسال ها
94
لایک ها
193
امتیاز
0
#3
پاسخ : عاشق کیست؟!

سلام دوست عزیز ببخشید دارم الان جواب میدم
شهرگان شهر

کتاب مال کتابخونه بود الان دستم نیست
 

HIvAD

New Member
ارسال ها
94
لایک ها
193
امتیاز
0
#4
پاسخ : عاشق کیست؟!

اتل متل توتوله/چشم تو چشم گلوله/اگر پاهات نلرزید/نترسیدی,قبوله
دیدم که یک بسیجی/نلرزید اصلا پاهاش/جلو گلوله واستاد/زل زده بود تو چشاش
گلوله هم اومدُ/از دو چشم مردونه/گذشت و یک بوسه زد/بوسه ای عاشقونه
عاشقی
یعنی اینکه/چشم هایی که تا دیروز/هزار تا مشتری داشت/چندش میاره امروز
اما غمی نداره/چون عاشق خداشه/به جای مردم,خدا/مشتری چشاشه
یه شب کنار سنگر/زیر سقف آسمون/میای پیش رفیقت/تو اون گلوله بارون
با اینکه زخمی شده/برات خالی می بنده/میگه من که چیزیم نیست/درد میکشه می خنده
چفیه رو ور می داری/زخم اونو می بندی/با چشمای پر از اشک/تو هم به اون میخندی
انگاری که میدونی/دیگه داره میپره/ دلت میگه که گلچین/داره اونو می بره
زل می زنی تو چشماش/با سوز و آه و باشرم/بهش می گی داداش جون/فدات بشم دمت گرم
می زنی زیر گریه/اونم تو آغوشته/تو حلقه ی دستاته/سرش روی دوشته
چون اجل معلق/یه دفعه یک خمپاره/هزار تا بذر ترکش/توی تنش میکّاره
یهو جلو چشماتو/شُرّه خون می گیره برادر صیغه ایت/تو بغلت می میره
التماس دعا
 

HIvAD

New Member
ارسال ها
94
لایک ها
193
امتیاز
0
#5
پاسخ : عاشق کیست؟!

---- دو نوشته به هم متصل شده است ----




http://www.farhangnews.ir/sites/def...os/story/93-03/31/80675-241490-1403336050.flv


کاش از جنس جنون بال و پری بود مرا ..................مثل سیمرغ از اینجا سفری بود مرا


«از همان کوچه که سر میشکند دیوارش» ................باز در حالت مستی گذری بود مرا


رقص زلفت سر نی دیدم و با خود گفتم ...................بین هفتادودو سر کاش سری بود مرا


هیچ پروا دلم از دغدغه راه نداشت ............چون تو ای عشق اگر همسفری بود مرا


پیش تر زانکه رسد مرگ٬ بمیری٬ هنر است ..............کاش٬ ای کاش! که روزی هنری بود مرا


«ایوب پرندآور»

 

F-narges-F

New Member
ارسال ها
113
لایک ها
143
امتیاز
0
#6
پاسخ : عاشق کیست؟!

این تاپیک رو خیلی دوست دارم... ممنون از شما...
من هم یه خاطره خوندم که به نظرم جالبه:
رزمنده ی 14 ساله ای را به اسارت گرفته بودند. فرمانده ی عراقی وقتی او را دید و متوجه سنش شد، پرسید مگر سن سربازی 18 سال نیست؟ خمینی سن سربازی راا پایین آورده؟
رزمنده در جواب عراقی گفت نه ، سن سربازی همان 18 سال است، خمینی سن عشق را پایین آورده.

خاطره از سید ناصر حسینی پور،جانباز دفاع مقدس و نویسنده کتاب«پایی که جا ماند»
 

ali naghdi

New Member
ارسال ها
25
لایک ها
35
امتیاز
0
#7
پاسخ : عاشق کیست؟!

اگر درصد انسانیتمان را بگیرند بدون احتساب نمره منفی ،منفی می شویم . در دنیایی که ته اطلاعات سیاسی مان قائل شدن حق برای اسرائیل است، دنیایی که اوج خوشیمان اسم گذاشتن روی دوستان و اوج اقتدار مان تعداد کار های خلافمان است.در دنیای من همه چیز رنگی است تک رنگی ،وآن خاکستری تفریح من پیدا کردن بازی های جدید وسایت های غیر اخلاقی ،محبت من نصیب سگ وگربه یا...معیار فهیم بودن افراد برابر تعداد تست زده در کنکور اوج احساساتم ریختن چند قطره اشک سه روز درسال واز همه بدتر کوبیدن دیگران روزانه و انتقاد کردن از خدا
اطلاعات من شناختن زنان و مردان بازیگر والگوی من همین ها ....تف بر زندگی پست من تف، تف
به خدا قسم خراب کرده ایم همه چیز را ............

اگر من جای او بودم نخستین نعره ی مستانه را خامو شاندم
 

HIvAD

New Member
ارسال ها
94
لایک ها
193
امتیاز
0
#8
پاسخ : عاشق کیست؟!

قصه بچه بسيجي يه روزي روزگاري/دوتا بچه بسيجي /نمي دونم کجا بود /تو فکه يا دو عيجيتو فاو يا شلمچه /تو کرخه يا موسيان/مهران يا دهلران/تو تنگه حاجيان تو اون گلوله بارون /کنار هم نشستند /دست تو دست هم/با هم جناق شکستن با هم قرار گذاشتند/قدر هم رو بدونن/براي دين بميرن/براي دين بموننبا هم قرار گذاشتن/که توي زندگيشون/رفيق باشن وليکن/اگه يه روز يکيشونپريد و از قفس رفت/اون يکي کم نياره/به پاي اون قرارداد،/زندگيشو بزارهسالها گذشت و اما/بسيجي هاي باهوش/نمي ذاشتن که اون عهد/هرگز بشه فراموشيه روز يکي از اون دو/يه مهر به اون يکي داد/اون يکي با زرنگي/مهر گرفتو گفت: ((ياد))روز ديگه اون يکي/رفت و شقايقي چيد/برد و داد به رفيقش/صورت اون رو بوسيد گل رو گرفت و گفتش/((بسيجي دست مريزا))/قربون دستت داداش/گل رو گرفت گفت ((ياد))عکس هاي يادگاري/جورابهاي مردونه/سربندهاي رنگارنگ/انگشتري و شونه اين ميداد به اون يکي/اون يکي به اين مي داد/ولي هرکي مي گرفت/مي خنديد و مي گفت : ((ياد))هي روزها و هفته ها/از پي هم مي گذشت/تا که يه روز صدايي/اين طور پيچيد توي دست يکي نعره مي کشيد:/((عراقي ها اومدن/ماسکهاتون رو بذارين/که شيمياي زدن))از اون دوتا يکيشون/در صندوقو گشود/ماسک خودش بود ولي /ماسک رفيقش نبوددستشو برد تو صندوق/ماسک گازش رو برداشت/پريد،روي صورت/دوست قديمي گذاشت همسنگر قديميش/دست اونو گرفتش/هل داد به سمت خودش /نعره کشيد و گفتش:((چرا مي خواي ماسکتو/رو صورتم بذاري/بذار که من بپرم/تو دوتا دختر داري))ولي اون اين جوري گفت:/((تو رو به جان امام/حرف منو قبول کن/نگو ماسک رو نمي خوام))زد زير گريه و گفت:/اسم امامُ نبر/ماسکو رو صورتت بذار/آبروي ما رو بخرزد زير گوشش و گفت/((کشکي قسم نخوردم/بچه چرا حاليت نيست؟/اسم امام رو بردمماسکو رفيقش گرفت/گاز توي سنگر اومد/وقتي مي خواست بپره/رفيقشو بغل کردلحظه هاي آخر/وقتي مي رفتش از هوش/خنديد و گفت:برادر/((يادم تو را فراموش))آهاي آهاي برادر/گوش بده با تو هستم/يادت مياد يه روزي/باهات جناق شکستمتويي که روز مَرِّگيت/تو خونه نشونده /تويي که بعد چند سال /هيچي يادت نموندهعکس هاي يادگاري/جوراب هاي مردونه /سربند هاي رنگارنگ/انگشتري و شونه هرچي رو بهت ميدم /روي زمين ميذاري/ميگي همه اش دروغ بود /((ياد))نمي گي،مي بازي

---- دو نوشته به هم متصل شده است ----

خدایا کجایم؟؟؟؟
 
بالا