Al!R3ZA

Well-Known Member
ارسال ها
1,903
لایک ها
3,166
امتیاز
113
#41
پاسخ : کنکور؛زندگی درقالب کوچیکتره...

البته من تا حد زیادی قبول دارم که کنکور میتونه درس بزرگی برای ما ها باشه.لااقل برای من این طور بود.ده ها برابر تمام عمرم رنج کشیدم.البته بعضی از این ها به خاطر عوامل طبیعی بود.مثلا" در یک برهه دچار استرس وحشتناکی شدم،تپش قلبم ناخودآگاه میرفت بالا و مغزم در تمام مدت درگیر فعالیت بیهوده بود و اصلا" استراحت نمیکرد که فهمیدم به خاطر مصرف بالای مواد هشیار کننده در شکلات ها،ترشی و سایر مواد غذایی دارای مواد نگه دارنده هست که با اجتناب از اون ها خیلی حالم بهتر شد.
اما انصافا" ما ها تا حالا شکست رو تجربه نکردیم.شکست این نیست که نمره ی امتحانت بد بشه بلکه این هست علی رغم از خواب زدن ،سخت خوندن و تلاش کردن نتیجه ی خوبی نگیری(البته از اعماق فلسفی اش صرف نظر میکنیم)خوب ما تا حالا شکست رو تجربه نکرده بودیم اما لااقل خود من تجربه کردم،تا حالا این طور برای خودم تلاش نکرده بودم که کردم،حقیقتا" روز های سختی هست اما همیشه قبل از این ایام فکر میکردم آیا من میتونم سختی ها رو تحمل کنم(مخصوصا" موقع دیدن اوشین:4:).امیدوارم مجبور نشم یک سال هم پشت کنکور بمونم اما فهمیدم که زندگی همینه.البته این یک برهه خیلی سختی هست امیدواریم بعد از کنکور همه تو همین تایپیک از رتبه های سه رقمی شون بگن.(ما که چشممون به این چیز ها آب نمیخوره)
یعنی اگه یه رقمی یا دو رقمی شدیم نگیم؟ :4:
 

moghini

New Member
ارسال ها
322
لایک ها
258
امتیاز
0
#42
پاسخ : کنکور؛زندگی درقالب کوچیکتره...

یعنی اگه یه رقمی یا دو رقمی شدیم نگیم؟ :4:
نه خیر.شما دوست داری نمک به زخم ما بپاشی:83:
شوخی کردم.شما ها حقتون هست چون المپیادی بودید.من از رتبه آوردن المپیادی ها اتفاقا" خیلی خوشحال میشم چون میدونم از روی «متد های تست زنی» و «مدیریت تایم »رتبه نمیارند و بلد میباشند.اما اگر غیر المپیادی رتبه ی زیر چهار رقمی آورد ننویسه:4:
 

iranikia

New Member
ارسال ها
131
لایک ها
235
امتیاز
0
#43
پاسخ : کنکور؛زندگی درقالب کوچیکتره...

من تو 7 ماه گذشته کلا 3 تا سینمایی دیدم با 3 قسمت شرلوک.:cool:
 

Al!R3ZA

Well-Known Member
ارسال ها
1,903
لایک ها
3,166
امتیاز
113
#44
پاسخ : کنکور؛زندگی درقالب کوچیکتره...

جدی خودتونو اینقدر از زندگی محروم کردین؟
این چن روزی که نبودم ، اردو عید مطالعاتی رفته بودیم.
یکی از دبیرامون ، آقای رسول حاجی زاده بودن. مدیریت انتشارات خوشخوان و نویسنده گسسته و جبر و ریاضی 1 و 2 خوشخوان.
قبل از اینکه درس رو شروع کنن ، چند دقه برامون صحبت کردن.
گفتن بچه ها کنکور رو چی میبینین؟ چقدر بزرگش کردین؟ فک میکنین امسال سالیه که باید کل زندگی رو تعطیل کنین ، خانواده و ورزش و کلاسایی مثل زبان و موسیقی و ورزش و... تعطیل کنین که امسال کنکور دارین؟
وقتی باباتون میگه برین نون بگیرین بگین بابا !!! من امسال کنکور دارم؟
اگه ماه رمضون شد روزه نگیرین چون سختتون میشه درس بخونین؟
میخوام صد سال سیاه کنکور نباشه اگه اینجوریه.
دل یه پدر بشکنه به خاطر کنکور؟
زندگی آدم تعطیل شه بخاطر کنکور؟
درسته از یه سری تفریحات باید کم کرد ولی تا چه حد؟
یه خاطره تعریف کردن گفتن یه دختر خانومی شاگردشون بود. میگفتن من سوال میدادم ، خودم باید تو کاغذ میشستم چند دقه مینوشتم تا به جواب میرسیدم. میگفتن این دختر خانوم ذهنی تو چن ثانیه جواب میدادن.
اما همیشه عمومی های اون خانوم ضعیف ضعیف بوده.
گفتن یه روز من با این خانوم صحبت کردم گفتم خانوم شما که اینقدر باهوشین ، چرا تو خونه درس نمیخونین که یه رتبه خوب بیارین؟ گفتن یه لبخندی به من زدنو رفتن...
نتایج کنکور که میاد این خانوم تو دانشگاه شاهرود ، یه رشته قبول میشن در صورتی که لیاقتشون برترین رشته ی دانشگاه شریف و تهران بوده. از اون داستان میگذره و چند سال بعد آقای حاجی زاده تو نمایشگاه کتاب تو غرفه انتشاراتشون بودن.
یه خانومی میان تو غرفه و میخوان باهاشون صحبت کنن. بعد از یکم آدرس و نشونی دادن ، آقای حاجی زاده یادشون میاد که این خانوم ، همون خانومه است.
جریان رو میپرسن... اون خانوم میگن من داداشی داشتم که عقب مونده ذهنی و معلول جسمی بود.
پدرو مادر این و تردش کرده بودن. این دختر خانوم هر روز از مدرسه با شوق و اشتیاق میرفته خونه تا این برادرو ترو خشک کنه...
بعد از مدتی این برادر میمیره...
اون دختر خانوم هم توی اون دانشگاه با یه آقایی ازدواج میکنه.
اون آقا ، واقعا فرشته بوده...
آقای حاجی زاده میگفتن اون خانوم گریه میکردن میگفتن آقای حاجی زاده... اگه بپرسن خوش بخت ترین زن روی زمین کیه میگم خودم... چون همسرم بهترین مرد روی زمینه... آقای حاجی زاده... اگه من اون کارا رو نمیکردم ، اگه درس میخوندم میرفتم دانشگاه تهران ، اون وقت این فرشته رو از دست میدادم... از کجا پیداش میکردم؟
دوستان نگران نباشین اگه مشکلی دارین. اگه از بعضیا عقبین.
لزوما سعادت همه تو دانشگاه تهران و شریف و امیر کبیر و بهشتی نیست...
حکمت خدارو دست کم نگیرین ، شاید اون نونی که پدر ازتون میخواد بگیرین یه امتحان باشه...
ببخشید من قول داده بودم بالا منبر نرم. این هم منبر آقای حاحی زاده بود :4:
من صرفا کپی پیست کردم :4:
 

moghini

New Member
ارسال ها
322
لایک ها
258
امتیاز
0
#45
پاسخ : کنکور؛زندگی درقالب کوچیکتره...

جدی خودتونو اینقدر از زندگی محروم کردین؟
این چن روزی که نبودم ، اردو عید مطالعاتی رفته بودیم.
یکی از دبیرامون ، آقای رسول حاجی زاده بودن. مدیریت انتشارات خوشخوان و نویسنده گسسته و جبر و ریاضی 1 و 2 خوشخوان.
قبل از اینکه درس رو شروع کنن ، چند دقه برامون صحبت کردن.
گفتن بچه ها کنکور رو چی میبینین؟ چقدر بزرگش کردین؟ فک میکنین امسال سالیه که باید کل زندگی رو تعطیل کنین ، خانواده و ورزش و کلاسایی مثل زبان و موسیقی و ورزش و... تعطیل کنین که امسال کنکور دارین؟
وقتی باباتون میگه برین نون بگیرین بگین بابا !!! من امسال کنکور دارم؟
اگه ماه رمضون شد روزه نگیرین چون سختتون میشه درس بخونین؟
میخوام صد سال سیاه کنکور نباشه اگه اینجوریه.
دل یه پدر بشکنه به خاطر کنکور؟
زندگی آدم تعطیل شه بخاطر کنکور؟
درسته از یه سری تفریحات باید کم کرد ولی تا چه حد؟
یه خاطره تعریف کردن گفتن یه دختر خانومی شاگردشون بود. میگفتن من سوال میدادم ، خودم باید تو کاغذ میشستم چند دقه مینوشتم تا به جواب میرسیدم. میگفتن این دختر خانوم ذهنی تو چن ثانیه جواب میدادن.
اما همیشه عمومی های اون خانوم ضعیف ضعیف بوده.
گفتن یه روز من با این خانوم صحبت کردم گفتم خانوم شما که اینقدر باهوشین ، چرا تو خونه درس نمیخونین که یه رتبه خوب بیارین؟ گفتن یه لبخندی به من زدنو رفتن...
نتایج کنکور که میاد این خانوم تو دانشگاه شاهرود ، یه رشته قبول میشن در صورتی که لیاقتشون برترین رشته ی دانشگاه شریف و تهران بوده. از اون داستان میگذره و چند سال بعد آقای حاجی زاده تو نمایشگاه کتاب تو غرفه انتشاراتشون بودن.
یه خانومی میان تو غرفه و میخوان باهاشون صحبت کنن. بعد از یکم آدرس و نشونی دادن ، آقای حاجی زاده یادشون میاد که این خانوم ، همون خانومه است.
جریان رو میپرسن... اون خانوم میگن من داداشی داشتم که عقب مونده ذهنی و معلول جسمی بود.
پدرو مادر این و تردش کرده بودن. این دختر خانوم هر روز از مدرسه با شوق و اشتیاق میرفته خونه تا این برادرو ترو خشک کنه...
بعد از مدتی این برادر میمیره...
اون دختر خانوم هم توی اون دانشگاه با یه آقایی ازدواج میکنه.
اون آقا ، واقعا فرشته بوده...
آقای حاجی زاده میگفتن اون خانوم گریه میکردن میگفتن آقای حاجی زاده... اگه بپرسن خوش بخت ترین زن روی زمین کیه میگم خودم... چون همسرم بهترین مرد روی زمینه... آقای حاجی زاده... اگه من اون کارا رو نمیکردم ، اگه درس میخوندم میرفتم دانشگاه تهران ، اون وقت این فرشته رو از دست میدادم... از کجا پیداش میکردم؟
دوستان نگران نباشین اگه مشکلی دارین. اگه از بعضیا عقبین.
لزوما سعادت همه تو دانشگاه تهران و شریف و امیر کبیر و بهشتی نیست...
حکمت خدارو دست کم نگیرین ، شاید اون نونی که پدر ازتون میخواد بگیرین یه امتحان باشه...
ببخشید من قول داده بودم بالا منبر نرم. این هم منبر آقای حاحی زاده بود :4:
من صرفا کپی پیست کردم :4:
اختیار دارید.اتفاقا" شدیدا" مستفیض شدیم .بله واقعا" زندگی تابعی صد ها متغیره از عوامل مختلف هست و ما آدم ها بادید محدودمون میتونیم چند تا از این متغیر های محدود رو ببینیم.البته خیلی هم اسم این محروم کردن نبود.به هر حال من تا قبل از امسال از عمومی ها ازجمله ادبیات به شدت متنفر بودم.اما با شوقی سراغ قرابت میرفتم که با اون عشق سراغ گسسته نمیرفتم.چون به بعضی از بیت ها که برمیخوردم خیلی حس خوبی بهم دست میداد.نحوه ی زندگی مون عوض شده و این مسائل هم شده بخشی از تفریحمون.اما احساس میکنم تاریخ مصرف این تفریحات متعالی یواش یواش داره ته میکشه.به خاطر همین امیدوارم کار ما به سال بعد نرسه.راستی شما چه اردویی رفته بودید که آقای حاجی زاده دبیرتون بود؟
 

Zakernezhad

New Member
ارسال ها
520
لایک ها
528
امتیاز
0
#46
پاسخ : کنکور؛زندگی درقالب کوچیکتره...

سال نو بر همه ی دوستان مبارک باشه...
خب من فک میکنم ی اشتباهی که خیلی از داوطلبا میکنن و این باعث میشه که خیلی از کنکور بدشون بیاد هرچند اگه نتیجه بگیرن اینه که صرفا میشینن پای کتاب و میگن خب این تو کنکور میاد اون میاد ، باید فلان مطلب رو بخونم و... وااااااای زمان این درسم تموم شد الان باید فلان درسو شروع میکردم و از این قبیل افکار!!ولی من خودم خیلی کم پیش میاد که از کنکور بنالم و اگرم بنالم از جو بد کنکور و ی مقدار غیرعلمی بودنشه...
فک میکنم علت این امر این باشه که کتابا رو برای یاد گرفتن میخونم، برای اینکه امروز از روز قبل بیشتر آموخته باشم و بتونم در یک زمینه ی دیگه اظهار نظر کنم، بتونم پدیده های اطرافم رو تحلیل کنم و...!!
اگر سعی کنید به این دید برسید نمیگم حتما خیلی توی کنکور موفق میشید (چه بسا که خودم نشدم!!) ولی بهتون قول میدم لذتی خواهید برد که حاضرید بجای خیلی از کارهای یومیه ای که انجام میدید مطلب یاد بگیرید حتی اگر خارج از کتاب باشه...و من این لذت رو دوس دارم نه درس خوندن به صرف تراز و رتبه و دانشگاه فلان.
ایشالا همگی موفق باشیم
 

FaEzeh

New Member
ارسال ها
111
لایک ها
178
امتیاز
0
#47
پاسخ : کنکور؛زندگی درقالب کوچیکتره...

سال نو بر همه ی دوستان مبارک باشه...
خب من فک میکنم ی اشتباهی که خیلی از داوطلبا میکنن و این باعث میشه که خیلی از کنکور بدشون بیاد هرچند اگه نتیجه بگیرن اینه که صرفا میشینن پای کتاب و میگن خب این تو کنکور میاد اون میاد ، باید فلان مطلب رو بخونم و... وااااااای زمان این درسم تموم شد الان باید فلان درسو شروع میکردم و از این قبیل افکار!!ولی من خودم خیلی کم پیش میاد که از کنکور بنالم و اگرم بنالم از جو بد کنکور و ی مقدار غیرعلمی بودنشه...
فک میکنم علت این امر این باشه که کتابا رو برای یاد گرفتن میخونم، برای اینکه امروز از روز قبل بیشتر آموخته باشم و بتونم در یک زمینه ی دیگه اظهار نظر کنم، بتونم پدیده های اطرافم رو تحلیل کنم و...!!
اگر سعی کنید به این دید برسید نمیگم حتما خیلی توی کنکور موفق میشید (چه بسا که خودم نشدم!!) ولی بهتون قول میدم لذتی خواهید برد که حاضرید بجای خیلی از کارهای یومیه ای که انجام میدید مطلب یاد بگیرید حتی اگر خارج از کتاب باشه...و من این لذت رو دوس دارم نه درس خوندن به صرف تراز و رتبه و دانشگاه فلان.
ایشالا همگی موفق باشیم
آقای ذاکر نژاد حرفتون کاملا درست و منم که الان دوم دبیرستانم دارم سعیمو می کنم که اصلا به نمره فکر نکنم ولی آخه شرایط تا حدودی مانعه ....مثلا من که الان دومم درسو می خونم بعد می رم مدرسه قبل امتحان انقد جو رقابتیه و همه هی از هم می پرسن تو چقد خوندی اون یکی هم معلوم نیست راست بگه یا دروغ آدم همش فکرش به نمره می ره و اینکه یه وقت از اون یکی نمره م کمتر نشه ....خوب وقتی دو سال قبل کنکور همچین جوی هست آیا سال کنکور میشه خودمونو کنترل کنیم و به جو کنکور بی اعتنا باشیم ؟؟؟
 

Zakernezhad

New Member
ارسال ها
520
لایک ها
528
امتیاز
0
#48
پاسخ : کنکور؛زندگی درقالب کوچیکتره...

آقای ذاکر نژاد حرفتون کاملا درست و منم که الان دوم دبیرستانم دارم سعیمو می کنم که اصلا به نمره فکر نکنم ولی آخه شرایط تا حدودی مانعه ....مثلا من که الان دومم درسو می خونم بعد می رم مدرسه قبل امتحان انقد جو رقابتیه و همه هی از هم می پرسن تو چقد خوندی اون یکی هم معلوم نیست راست بگه یا دروغ آدم همش فکرش به نمره می ره و اینکه یه وقت از اون یکی نمره م کمتر نشه ....خوب وقتی دو سال قبل کنکور همچین جوی هست آیا سال کنکور میشه خودمونو کنترل کنیم و به جو کنکور بی اعتنا باشیم ؟؟؟
بله متاسفانه این جوی که توی نه فقط مدرسه ی شما یا شهرتون بلکه در کل کشورمون حاکمه مانع این دید به کتاب میشه ولی من خودم خیلی سعی کردم در درونم این سد رو بشکنم و بعد ی مدت تونستم.درضمن این طور درس خوندن به این معنی نیست که شما نمره یا رتبه ی خوبی نیارید بلکه فقط حقیقی درس خوندنه!بازم میگم که احتمالا به اندازه ی یک مقداری از تلاشتون نمره نخواهید گرفت و اون علم واقعیتون خواهد بود!!!مثلا من خیلی وقتا مطالبی رو از زیست رو از روی گایتون یا آناتومی گری یا ... میخوندم و میدونستمم که توی کنکور یا امتحانات بدردم نخواهد خورد ولی این باعث میشد با درس خوندنم حال کنم نه اینکه با کتابای درسی بودن و خوندن برای کنکور یا امتحان به بدترین ساعات عمرم مبدل بشه.
به نظرم این کار ی حس تحقیقاتی به انسان میده...همون حسی که دانشمندانی که قبلا (وقتی که کنکور نبود) زندگی میکردن رو بجای خوش گذرونی به سمت علم و دانش می کشوند!
 
ارسال ها
68
لایک ها
43
امتیاز
18
#49
پاسخ : کنکور؛زندگی درقالب کوچیکتره...

بله متاسفانه این جوی که توی نه فقط مدرسه ی شما یا شهرتون بلکه در کل کشورمون حاکمه مانع این دید به کتاب میشه ولی من خودم خیلی سعی کردم در درونم این سد رو بشکنم و بعد ی مدت تونستم.درضمن این طور درس خوندن به این معنی نیست که شما نمره یا رتبه ی خوبی نیارید بلکه فقط حقیقی درس خوندنه!بازم میگم که احتمالا به اندازه ی یک مقداری از تلاشتون نمره نخواهید گرفت و اون علم واقعیتون خواهد بود!!!مثلا من خیلی وقتا مطالبی رو از زیست رو از روی گایتون یا آناتومی گری یا ... میخوندم و میدونستمم که توی کنکور یا امتحانات بدردم نخواهد خورد ولی این باعث میشد با درس خوندنم حال کنم نه اینکه با کتابای درسی بودن و خوندن برای کنکور یا امتحان به بدترین ساعات عمرم مبدل بشه.
به نظرم این کار ی حس تحقیقاتی به انسان میده...همون حسی که دانشمندانی که قبلا (وقتی که کنکور نبود) زندگی میکردن رو بجای خوش گذرونی به سمت علم و دانش می کشوند!
سلام من حرفتون رو کامل قبول ندارم سال دوم و سوم رو اگه با این دید درس بخونیم خوبه.ولی سال پیش نه.شما حتما یه رشته از رشته های دانشگاهی رو دوست دارید دیگه نه؟خب باید قبول کنید که برای این که من در این رشته ی مورد علاقم بتونم پیشرفت کنم در آینده و به قول خودتون از درس خوندنم لذت ببرم و علم رو در این رشته جلو ببرم و در واقع خدمتی برای کشورم کرده باشم نیازه که یه دانشگاه خوب برم(البته دانشگاه خوب تنها راه رو هموار تر میکنه)پس این یک سال رو باید یه سری سختی بکشم مثلا ادبیات دوست ندارم اما این یک سال رو باید ادبیات بخونم تا به هدفم برسم.شما اگه اون طوری درس بخونید که خودتون میگید درسته که سال پیش دانشگاهی از درس خوندن لذت میبرید ولی اگر دانشگاه خوبی قبول نشید راه رو برای خودتون سخت تر کردید راهی که قراره تا آخر عمر برید.منم فیزیک رو دوست دارم میتونم سال پیش دانشگاهی بشینم کتاب هالیدی بخونم این طوری کلی لذت هم میبرم ولی مسلما یه دانشگاه داغون با استادایی که سواد معمولی دارن و نمیتونن مطالب رو تعمیق کنن برام و جو علمی نامناسب و امکانات خیلی کمتر از دانشگاه های خوب تهران گیرم میاد.
 

Zakernezhad

New Member
ارسال ها
520
لایک ها
528
امتیاز
0
#50
پاسخ : کنکور؛زندگی درقالب کوچیکتره...

سلام من حرفتون رو کامل قبول ندارم سال دوم و سوم رو اگه با این دید درس بخونیم خوبه.ولی سال پیش نه.شما حتما یه رشته از رشته های دانشگاهی رو دوست دارید دیگه نه؟خب باید قبول کنید که برای این که من در این رشته ی مورد علاقم بتونم پیشرفت کنم در آینده و به قول خودتون از درس خوندنم لذت ببرم و علم رو در این رشته جلو ببرم و در واقع خدمتی برای کشورم کرده باشم نیازه که یه دانشگاه خوب برم(البته دانشگاه خوب تنها راه رو هموار تر میکنه)پس این یک سال رو باید یه سری سختی بکشم مثلا ادبیات دوست ندارم اما این یک سال رو باید ادبیات بخونم تا به هدفم برسم.شما اگه اون طوری درس بخونید که خودتون میگید درسته که سال پیش دانشگاهی از درس خوندن لذت میبرید ولی اگر دانشگاه خوبی قبول نشید راه رو برای خودتون سخت تر کردید راهی که قراره تا آخر عمر برید.منم فیزیک رو دوست دارم میتونم سال پیش دانشگاهی بشینم کتاب هالیدی بخونم این طوری کلی لذت هم میبرم ولی مسلما یه دانشگاه داغون با استادایی که سواد معمولی دارن و نمیتونن مطالب رو تعمیق کنن برام و جو علمی نامناسب و امکانات خیلی کمتر از دانشگاه های خوب تهران گیرم میاد.
صحبت شما کاملا متین ولی انگار شما دقیقا متوجه منظور من نشدید!من نگفتم دروس عمومی و اونایی رو که خیلی باهاشون حال نمیکنید بذارید کنار (بلکه باید بیشتر بخونیدشون) من میگم دلیل اینکه باهاشون حال نمیکنید و ازشون خوشتون نمیاد کنکوری نگاه کردن به مطالعه ی این دروس هستش و با تغییر این دید میتونید وارد ی دنیای دیگه بشید که باعث میشه تقریبا همه ی دروس رو با علاقه مطالعه کنید.
مثلا کسی که از زبان خوشش نمیاد بجای اینکه بگه من باید این درس رو بخونم تا توی کنکور فلان درصد بزنم یا توی امتحان 20 بگیرم بگه من به این درس علاقه دارم چون بعدا توی رشته ی دانشگاهیم به کتابایی بر میخورم که اگه بخوام بخونمشون باید این زبان رو بلد باشم تا بتونم از اون درس زیبا لذت ببرم.
یعنی اون جو اجباری رو از بین ببرید نه اینکه کنارش بذارید.
درضمن درباره ی اون رفرنس خارج از کتاب هم نگفتم کلا بخونیدش منظورم این بود که اگه از درس خسته شدید و لذتش واستون کم شد میتونید از ی رفرنس که خیلی دوسش دارید کمک بگیرید و این حس رو دوباره بدست بیارید.البته اگه به کتاب و رشته ی خاصی علاقه دارید.چون این کتاب میتونه بهتون نشون بده که دارید این دروس رو برای رسیدن به چیزی که عاشقشید میخونید در حالی که همین الانم دارید از درس خوندن لذت میبرید.
 
بالا