پاسخ : شوخی با ریاضی، فیزیک و شیمی
منحنی قد من، تابع گیسوی توست
خط مجانب بر آن سلسله ی موی توست
من عدد صفرم و سیصد و شصتم تویی
دایره ی زندگی چرخش گیسوی توست
تا شده از دوریت قامت خط های راست
خط عمودم بخوان! زاویه ام سوی توست
آینه در آینه تا ابدیت شوی
پیش نگاهم نشین! آینه ام روی توست
آخر این جاده را خط مورب کشید
آن که صفای دلش هروله ی کوی توست
باز قلم جان گرفت، دفتر دل خط خطی
حادثه ی شعر من حاصل جادوی توست
:95:
دو دوست سوار بالُن بودند و بخاطر مه بسيار غليظ
مسير خود گم كرده بودند و در دهي پايين آمدند.
از كسي كه از آنجا مي گذشت، پرسيدند:
ما كجايم؟
رهگذر پس از مدتي فكر كردن گفت:
شما در سبد يك بالُن هستيد.
يكي از آن دو دوست به ديگري گفت، اين رهگذر بايد
رياضيدان باشد.
چرا؟
1-رهگذر پيش از پاسخ دادن زياد فكر كرد.
2- پاسخش 100% درست است.
3-
پاسخش بدرد نخور است و كمكي براي ما نيست
:95:
يك رياضيدان، يك فيزيكدان و يك جامعه شناس سوار ترن شده
و هنگامي كه از دهي مي گذشتند، از پنجره ِ ترن يك گوسفند سياهي ديدند.
جامعه شناس: دراين ده گوسفند هاي سياه هستند.
فيزيكدان: اشتباه ست. در اين ده دست كم يك گوسفند سياه است.
رياضيدان: هنوز هم اشتباه ست. در اين ده، دست كم يك گوسفند است، كه دست كم يك طرف آن
سياه است.
:95:
رياضي درس خشک و درس سردي است......................رياضي بهر ما همچون نبردي است
نبردي کاندر آن تيغت مداد است.......................حريف و دشمنت مشق زياد است
نبردي کاندر آن خونت نريزند........................ولي صفرت به رنگ خون نويسند
به ميدان نبردش چون نهي پا.......................نگاهت را بگرداني به هرجا
به هر سو بهر قتلت ايستاده..........................چهل فرمول تابع هاي ساده
به مشرق خيل خطهاي عمودي ........................به مغرب شصت و دو سور وجودي
براکت اين طرف با قدر مطلق.........................در آن سو حد و انتگرال و مشتق
دو صد لعنت بر ا ين اقوام سينوس........................به تانژانت و کتانژانت و کسينوس
که فرمولهاي آن بي حد و بي حصر.........................بود در صورت و در مخرج کسر
خلاصه مي کنکم ديگر کلامم.........................قبولش مي کني يا نه ندانم
به ميدان پا منه کارت خراب است......................دراينجا نمره بيست چون سراب است
:95:
:191:
يك رياضيدان، يك فيزيك دان و يك زيست شناس در جلوي يك آسانسور ايستاده بودند.
9 نفر وارد آسانسور مي شوند. پس از مدتي آسانسور برمي گردد و در آن باز
مي شود و 10 نفر از آن بيرون مي آيند.
زيست شناس: ظاهرا در آسانسور زاد و ولد شده و يك نفر به شمارشان افزوده شد.
فيزيك دان: 15% دقت در محاسبه.
رياضيدان: اكنون اگر يك نفر وارد آسانسور شود، ديگر كسي در آن نيست. :35:
فيزيكداني براي اثبات اينكه عدد 60 بر هر عددي بخش پذير است، بدين شيوه عمل مي كند:
نمونه هاي 60/1، 60/2، 60/3، 60/4، 60/5، 60/6 ... را آزمايش مي كند. درست درآمد، بسيار عالي.
اكنون فاصله ها را زياد مي كند.
60/10، 60/12، 60/15 ... اينجا هم درست از آب درآمد.
يك آزمايش ديگر:
60/30 اين هم درست.
پس آنگونه كه سلسله آزمايش ها نشان داد، 60 به هر عددي بخش پذير است.
:95:
يك سياستمدار كه قصد پرواز دارد از يك رياضيدان مي پرسد:
احتمال اينكه يك بمب در هواپيما باشد، چند است؟
رياضيدان پس از يك هفته محاسبه: يك به ده هزار
اين احتمال هنوز براي سياستمدار بالا است و از رياضيدان
مي پرسد كه آيا روشي براي پايين آوردن اين احتمال وجود دارد؟
رياضيدان پس از يك هفته محاسبه پاسخ مي دهد:
شما مي توانيد يك بمب با خود به هواپيما ببريد آنگاه
احتمال اينكه دو بمب در هواپيما باشد برابر حاصل ضرب
(1/10000)*(1/10000) يعني يك به سدميليون و اين يعني
شما مي توانيد با خيال آسوده پرواز كنيد.
:119:
يك رياضيدان، يك فيزيكدان و يك مهندس زنداني مي شوند.
در روز نخست هر يك، يك قوطي كنسرو گوشت براي غذا
مي گيرند. اين قوطي ها بسته اند.
پس از يك ساعت، نگهبان سري به سلول ها مي زند.
در سلول شماره يك مي بيند كه مهندس خوابيده و يك سنگ در
كنار قوطي خالي ست. نگهبان فكر مي كند كه آري، مهندس، از
سنگ ابزاري درست كرده و با آن قوطي را باز كرده است.
در سلول شماره دو، فيزيكدان را سرگرم خوردن غذا وهمه
ديوار سلول را پُر خراش مي بيند. نگهبان با خود مي گويد كه
اين فيزيكدان، قوطي را آنقدر به ديوار پرت كرد تا آنكه قوطي
خراب شد.
در واپسين سلول مي بيند كه رياضيدان در برابر قوطي نشسته و
زير لب مي گويد:"ما فرض مي كنيم كه، اگر اين قوطي باز باشد ...