ارسال ها
344
لایک ها
600
امتیاز
0
#1
سلام به همگی...
از این به بعد اگه خدا بخواد تو انجمن ادبی میخواسم یه سری کارگاه آموزشی برپا بشه که توش یه سری از معروفترین آثار ادبی پارسی را مثل اشعار حافظ،سعدی،تاریخ بیهقی،کلیله و دمنه و ... را بررسی کنیم که هم واسه کنکوری ها مفید باشه هم واسه بچه های المپیادی...
اولین کارگاه هم بررسی اشعار حافظ میذارم به دو دلیل:
1-اولیش اینکه توی ِ کنکور هم توی ِ بحث قرابت معنایی هم توی ِ آرایه ها شعرای حافظ سهم عمده ای دارند و این کمک میشه به بچه های کنکور.
2- وقتی شعرای ِ حافظ بررسی بشه دوستانی که المپیاد ادبی شرکت میکنن تو زمینه ی ِ خودشون،یعنی درک مفهوم و قرابت و آرایه تجربه زیادی پیدا میکنن.
البته اینم بگم که ما خیلی دقیق شعرا رو بررسی نمیکنیم،چون اینکار از عهده ی ِ ما ها خارجه...
فقط تا حدی که آرایه ها و یه سری مفهوم کلی و و از این قبیل را شامل بشه...
و نکته ی ِ آخر هم اینکه این تاپیک سرپا میمونه وقتی همه با هم همکاری کنن...
سعی هم میشه هفته ای دو تا از شعرا رو بخونیم...

اولین شعر هم من در اولین فرصت،یعنی تا فردا میذارم.
 

B.mikaniki

New Member
ارسال ها
275
لایک ها
567
امتیاز
0
#2
پاسخ : کارگاه آموزشی حافظ شناسی

ما همه جوووووووووره عاااشق حافظیم
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست
(این غزل یه شاهکار ادبیه)
 

frahmani110

New Member
ارسال ها
117
لایک ها
163
امتیاز
0
#3
پاسخ : کارگاه آموزشی حافظ شناسی

سلام دوستان. برای شروع غزلی از حافظ را انتخاب کردم و اینجا نوشتم. لطفا هر کس مطلبی (آرایه، توضیح و ...) به نظرش میرسه، درباره این غزل ذکر کنه...

ضمنا ممکنه در بعضی نسخه ها کلمات متفاوت باشه، لطفا جهت آشنایی بقیه آنها را هم بنویسید.


ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار ببر اندوه دل و مژده دلدار بیار
نکته روح فزا از دهن دست بگو نامه خوش خبر از عالم اسرار بیار
تا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام شمه ای از نفخات نفس یار بیار
بوفای تو که خاک ره آن یار عزیز بی غباری که پدید آید از اغیار بیار
گردی از رهگذر دوست به کوری رقیب بهر آسایش این دیده خونبار بیار
خامی و ساده دلی شیوه جانبازان نیست خبری از بر آن دلبر عیار بیار
شکر آنرا که تو در عشرتی ای مرغ چمن باسیران قفس مژده گلزار بیار
کام جان تلخ شد از صبر که کردم بی دوست عشوه ای زان لب شیرین شکربار بیار
روزگاریست که دل چهره بمقصود ندید ساقیا آن قدح آینه کردار بیار
دلق حافظ بچه ارزد بمیش رنگین کن وانگهش مست و خراب از سر بازار بیار


 

frahmani110

New Member
ارسال ها
117
لایک ها
163
امتیاز
0
#4
پاسخ : کارگاه آموزشی حافظ شناسی

سلام دوستان. برای شروع غزلی از حافظ را انتخاب کردم و اینجا نوشتم. لطفا هر کس مطلبی (آرایه، توضیح و ...) به نظرش میرسه، درباره این غزل ذکر کنه...

ضمنا ممکنه در بعضی نسخه ها کلمات متفاوت باشه، لطفا جهت آشنایی بقیه آنها را هم بنویسید.




ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار/ ببر اندوه دل و مژده دلدار بیار
نکته روح فزا از دهن دست بگو/ نامه خوش خبر از عالم اسرار بیار
تا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام/ شمه ای از نفخات نفس یار بیار
بوفای تو که خاک ره آن یار عزیز/ بی غباری که پدید آید از اغیار بیار
گردی از رهگذر دوست به کوری رقیب/ بهر آسایش این دیده خونبار بیار
خامی و ساده دلی شیوه جانبازان نیست/ خبری از بر آن دلبر عیار بیار
شکر آنرا که تو در عشرتی ای مرغ چمن/ باسیران قفس مژده گلزار بیار
کام جان تلخ شد از صبر که کردم بی دوست/ عشوه ای زان لب شیرین شکربار بیار
روزگاریست که دل چهره بمقصود ندید/ ساقیا آن قدح آینه کردار بیار
دلق حافظ بچه ارزد بمیش رنگین کن/ وانگهش مست و خراب از سر بازار بیار


با عرض پوزش خدمت دوستان، علامت / نشانگر پایان مصراع اول است...
 

hossein_1995

New Member
ارسال ها
27
لایک ها
7
امتیاز
0
#6
پاسخ : کارگاه آموزشی حافظ شناسی

غزل شماره 2 حافظ
برداشت کلیک نمایید
اگر دوست میدارید ادامه ی این هارا هم بگذارم
 
ارسال ها
33
لایک ها
74
امتیاز
0
#7
پاسخ : کارگاه آموزشی حافظ شناسی

صبــا اگر گذری افتدت به کشور دوست / بیـــار نفخــه ای از گیســـوی معنـبــر دوسـت
به جان او که به شکرانه جان بر افشانم / اگـــر به ســوی من آری پیــامی از بر دوســت
و گـر چنـانچه در آن حضـرتت نباشـد بـار / بــرای دیــــده بیـــــاور غبــــاری از در دوســت
من گـــدا و تمنـــای وصــل او هیـهات / مگــر به خــواب ببینــم خیــال منــظر دوســت
دل صنـوبری ام همچـو بیـد لرزان است / ز حســرت قــد و بالای چــون صنـوبـر دوســت
اگر چه دوست به چیزی نمی خرد ما را / به عالمــی نفروشیــم موئی از ســر دوســت
چه باشد ار شــود از بنــد غم دلش آزاد / چو هست حافظ مسکین غلام و چاکر دوست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
ارسال ها
2,196
لایک ها
2,386
امتیاز
0
#8
پاسخ : کارگاه آموزشی حافظ شناسی

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند...

و اندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند...

بيخود از شعشعه ي پرتو ذاتم كردند...

باده از جام تجلي صفاتم دادند...

چه مبارك سحري بود و چه فرخنده شبي...

آن شب قدر كه اين تازه براتم دادند...

بعد از اين روي من و آينه ي وصف جمال...

كه در آنجا خبر از جلوه ي ذاتم دادند...

من اگر كامروا گشتم و خوشدل چه عجب...

مستحق بودم و اينها به زكاتم دادند...

هاتف آن روز به من مژده ي اين دولت داد...

كه بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند...

اين همه شهد و شكر كز سخنم مي ريزد...

اجر صبري است كز آ ن شاخه نباتم دادند...

همت حافظ و انفاس سحر خيزان بود...

كه ز بند غم ايام ، نجاتم دادند...


( من تا حالا اصلا با غزليات حافظ برخورد نداشتم ، اين شعرم چون شعرحفظي ادبيات مون بود ، توي ذهنم مونده بود!!!!!!!!!!)
 
ارسال ها
33
لایک ها
74
امتیاز
0
#9
پاسخ : کارگاه آموزشی حافظ شناسی

ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را رفیق و مونس شد

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد

به بوی او دل بیمار عاشقان چو صبا
فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد

به صدر مصطبه ام می نشاند اکنون دوست
گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد

خیال آب خضر بست و جام کیخسرو
به جرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد

طرب سرای محبت کنون شود معمور
که طاق ابروی یار منش مهندس شد

لب از ترشح می پاک کن برای خدا
که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد

کرشمه تو شرابی به عاشقان پیمود
که علم بی خبر افتاد و عقل بی حس شد

چو زر عزیز وجود است نظم من آری
قبول دولتیان کیمیای این مس شد

ز راه میکده یاران عنان بگردانید
چرا که حافظ ازین راه رفت و مفلس شد
 
ارسال ها
33
لایک ها
74
امتیاز
0
#10
پاسخ : کارگاه آموزشی حافظ شناسی

نقد صوفی نه همه صافی و بی غش باشد
ای بسا خرقه که مستوجبِ آتش باشد

صوفی ما که ز ورد سحری مست شدی
شامگاهش نگران باش که سر خوش باشد

خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد

خط ساقی گر ازین گونه زند نقش بر آب
ای بسا رخ که به خونابه منقّش باشد

ناز پرورد تنعّم نبرد راه به دوست
عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد

غم دنیای دنی چند خوری باده بخور
حیف باشد دل دانا که مشوّش باشد

دلق و سجّاده حافظ ببرد باده فروش
گر شراب از کف آن ساقی مهوش باشد
 
ارسال ها
33
لایک ها
74
امتیاز
0
#11
پاسخ : کارگاه آموزشی حافظ شناسی

دانی که چیست دولتِ دیدارِ یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن

از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن
از دوستان جانی مشکل توان بریدن

خواهم شدن به بستان چون غنچه با دلِ تنگ
وانجا به نیکنامی پیراهنی دویدن

گه چون نسیم با گل راز نهفته گفتن
که سرّ عشقبازی از بلبلان شنیدن

فرصت شمار صحبت کز این دو راهه منزل
چون بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدن

گویی برفت حافظ از یادِ شاه یحیی
یا رب به یادش آور درویش پروریدن
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
ارسال ها
33
لایک ها
74
امتیاز
0
#12
پاسخ : کارگاه آموزشی حافظ شناسی

دیدم به خواب دوش که ماهی برآمدی
کز عکسِ رویِاو شبِ هجران سرآمدی

تعبیر رفت یار سفر کرده می رسد
ای کاج هر چه زودتر از در درآمدی

ذکرش به خیر ساقیِ فرخنده فالِ من
کز در مدام با قدح و ساغر آمدی

خوش بودی ار به خواب بدیدی دیار خویش
تا یادِ صحبتش سوی ما رهبر آمدی

فیض ازل به زور و زر ار آمدی به دست
آب خضر نصیبه ی اسکندر آمدی

آن عهد یاد باد که از بام و در مرا
هر دم پیامِ یار و خطِ دلبر آمدی

کی یافتی رقیب تو چندین مجالِ ظلم
مظلومی ار شبی به در داور آمدی

خامانِ ره نرفته چه دانند ذوقِ عشق
دریا دلی بجوی دلیری سرآمدی

آنکه تو را به سنگدلی کرد رهنمون
ای کاشکی که پاش به سنگی برآمدی

گر دیگری به شیوه حافظ زدی رقم
مقبول طبع شاه هنر پرور آمدی
 

abrang

New Member
ارسال ها
608
لایک ها
748
امتیاز
0
#13
پاسخ : کارگاه آموزشی حافظ شناسی

یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهاندم از بند ملامت

خاک ره آن یار سفر کرده بیارید
تا چشم جهان بین کنمش جای اقامت

فریاد که از شش جهتم راه ببستند
آن خال و خط و زلف و رخ و عارض و قامت

امروز که در دست توام مرحمتی کن
فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت


آی آنکه به تقریر و بیان دم زنی از عشق
ما با تو نداریم سخن خیر و سلامت

درویش مکن ناله ز شمشیر احبّا
کاین طایفه از کشته ستانند غرامت

در خرقه زن آتش که خم ابروی ساقی
بر می شکند گوشه محراب امامت

حاشا که من از جور و جفای تو بنالم
بیداد لطیفان همه لطف است و کرامت

کوته نکند بحث سر زلف تو حافظ
پیوسته شد این سلسله تا روز قیامت

چشم جهان بین : فکر می کنم نماد قلب انسان عارف باشه.:7:
امروز که در دست توام... : فک کنم مجاز داره... در دست مجاز از درکنار
بیداد لطیفان همه لطف.....: آرایه ی متناقض نما داره
در خرقه ی زن آتش... معنی شو می گید( کل بیتو)؟
احبا یعنی چی؟ از حب میاد؟
حاشا رم اگه بگید یعنی چی دیگه قول می دم معنی شعرو کامل بفهمم!:4:

بیت سومشم عالی بود.:89:
 

abrang

New Member
ارسال ها
608
لایک ها
748
امتیاز
0
#14
پاسخ : کارگاه آموزشی حافظ شناسی

نقد صوفی نه همه صافی و بی غش باشد
ای بسا خرقه که مستوجبِ آتش باشد

صوفی ما که ز ورد سحری مست شدی
شامگاهش نگران باش که سر خوش باشد

خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد

خط ساقی گر ازین گونه زند نقش بر آب
ای بسا رخ که به خونابه منقّش باشد

ناز پرورد تنعّم نبرد راه به دوست
عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد

غم دنیای دنی چند خوری باده بخور
حیف باشد دل دانا که مشوّش باشد

دلق و سجّاده حافظ ببرد باده فروش
گر شراب از کف آن ساقی مهوش باشد
نقد صوفی معنی ش چیه؟

بیت چهارم و بیت و آخرو توضیح می دید؟:39:
 

B.mikaniki

New Member
ارسال ها
275
لایک ها
567
امتیاز
0
#15
پاسخ : کارگاه آموزشی حافظ شناسی

نقد صوفی معنی ش چیه؟

بیت چهارم و بیت و آخرو توضیح می دید؟:39:
نقد صوفی :درینجا منظور سرمایه معنوی صوفی هستش
بیت4:*خط ساقی:موهای نرم و لطیفی که در اطراف چهره ساقیست(با اشاره به خطوط جام شراب)
*آب:ایهام داره:1:چهره پرآب و رنگ ساقی2:شرابی که ساقی درجام میکند وبه هنگام دادن به دست میخواران عکسش در آن می افتد.
معنی کلی بیت:خط سبز ساقی که در اطراف چهره او همچون نقشی برآب است چهره عاشقان بسیاری را با اشک خونین دارای نقش و نگار میکند...
بینت آخر:اگر شرابی که به دست حافظ داده میشه از دست ساقی زیبارو باشه خرقه و سجاده او را می فروش بدست خواهد آورد.. :)

- - - Updated - - -

چشم جهان بین : فکر می کنم نماد قلب انسان عارف باشه.:7:
امروز که در دست توام... : فک کنم مجاز داره... در دست مجاز از درکنار
بیداد لطیفان همه لطف.....: آرایه ی متناقض نما داره
در خرقه ی زن آتش... معنی شو می گید( کل بیتو)؟
احبا یعنی چی؟ از حب میاد؟
حاشا رم اگه بگید یعنی چی دیگه قول می دم معنی شعرو کامل بفهمم!

بیت سومشم عالی بود.:89:

در خرقه زن آتش ...:یعنی شاکر و خرم باش که خمیدگی ابرو ساقی زیبارو آنقدر زیباست که گوشه محراب امامت مسجد رو شکست میده (تشبیه تفضیل)(اشاره به خمیده بودن محراب) و باعث میشه زیبایی بر عبادت غلبه پیدا کنه
احبا: ج حبیب یعنی دوستان محبوبان و معشوقان
حاشا رو هم که همیشه در ادبیات داشتیم واسه امری به کار میره که دور از ذهن یا غیر ممکنه
با نظرتون راجع به بیت 3 هم کاملا موافقم
 

abrang

New Member
ارسال ها
608
لایک ها
748
امتیاز
0
#16

B.mikaniki

New Member
ارسال ها
275
لایک ها
567
امتیاز
0
#17
پاسخ : کارگاه آموزشی حافظ شناسی

سلام دوستان. برای شروع غزلی از حافظ را انتخاب کردم و اینجا نوشتم. لطفا هر کس مطلبی (آرایه، توضیح و ...) به نظرش میرسه، درباره این غزل ذکر کنه...

ضمنا ممکنه در بعضی نسخه ها کلمات متفاوت باشه، لطفا جهت آشنایی بقیه آنها را هم بنویسید.


ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار ببر اندوه دل و مژده دلدار بیار
نکته روح فزا از دهن دست بگو نامه خوش خبر از عالم اسرار بیار
تا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام شمه ای از نفخات نفس یار بیار
بوفای تو که خاک ره آن یار عزیز بی غباری که پدید آید از اغیار بیار
گردی از رهگذر دوست به کوری رقیب بهر آسایش این دیده خونبار بیار
خامی و ساده دلی شیوه جانبازان نیست خبری از بر آن دلبر عیار بیار
شکر آنرا که تو در عشرتی ای مرغ چمن باسیران قفس مژده گلزار بیار
کام جان تلخ شد از صبر که کردم بی دوست عشوه ای زان لب شیرین شکربار بیار
روزگاریست که دل چهره بمقصود ندید ساقیا آن قدح آینه کردار بیار
دلق حافظ بچه ارزد بمیش رنگین کن وانگهش مست و خراب از سر بازار بیار


بیت 1:نکهت:بوی خوش_صبا ،خاک ، نکهت ، ره ، آوردن باهم تناسب دارند
اندوه و مژده نوعی تضاد.یار و یار : جناس . و واج آرایی ر
بیت2 :عالم اسرار : مقصود معشوق است که دنیایی از راز هاست
بیت 3:شمه :مقداری اندک (با توجه به ریشه کلمه یعنی شمّ به معنای بوییدن _بو بردن از چیزی ،فهمیدن اندکی از بسیار)
"تو" اشاره به باد صبا دارد
بیت4:بوفای تو: قسم به وفاداری تو _
بیت5:کوری رقیب: علی رغم نگهبان ومراقب ( تشبیه مضمر خاک رهگذار دوست به سرمه یا توتیا)
بیت8: کام جان: اضافه استعاری _صبر :ایهام دارد:1 :شکیبایی 2: ماده دارویی بسیار تلخ
بیت9:درینجا شاید چهره مقصود همان چهره ساقی باشد
قدح آینه کردار همان است که حافظ در جایی دیگر میگوید :
"ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم....."
بیت 10:به این اشاره دارد که حافظ از فرقه ملامتیه بوده و میخواهد به ظاهر ریاکار دیده شود)
 

ash1374

New Member
ارسال ها
253
لایک ها
422
امتیاز
0
#18
پاسخ : کارگاه آموزشی حافظ شناسی

بیت 9: چرا به آینه کردار بودن قدح تاکید داره؟ مگه توی آینه چهره ی خودش رو نمی بینه؟ آیا قصد داره به وحدت وجود اشاره کنه؟
 

B.mikaniki

New Member
ارسال ها
275
لایک ها
567
امتیاز
0
#19
پاسخ : کارگاه آموزشی حافظ شناسی

صبــا اگر گذری افتدت به کشور دوست / بیـــار نفخــه ای از گیســـوی معنـبــر دوسـت
به جان او که به شکرانه جان بر افشانم / اگـــر به ســوی من آری پیــامی از بر دوســت
و گـر چنـانچه در آن حضـرتت نباشـد بـار / بــرای دیــــده بیـــــاور غبــــاری از در دوســت
من گـــدا و تمنـــای وصــل او هیـهات / مگــر به خــواب ببینــم خیــال منــظر دوســت
دل صنـوبری ام همچـو بیـد لرزان است / ز حســرت قــد و بالای چــون صنـوبـر دوســت
اگر چه دوست به چیزی نمی خرد ما را / به عالمــی نفروشیــم موئی از ســر دوســت
چه باشد ار شــود از بنــد غم دلش آزاد / چو هست حافظ مسکین غلام و چاکر دوست
بیت1:نفحه:بو
بیت 2:به جان او:قسم به جان او _واج آرایی "ب"
بیت3:حضرت:درگاه _ بار:اجازه ورود (غبار درگاه یار سرمه دیده عاشق است)
بیت4: "و" :معیت است به معنای "با" و " همراه"
بیت5:تشبیه قد وبالای یار به صنوبر _ وتشبیه قلب به ثمر درخت صنوبر (صنوبری) که مخروطی شکل است
بیت7:چه باشد: چطور میشود اگر.../ آزاد و غلام : تضاد / بند وغلام: تناسب

---- دو نوشته به هم متصل شده است ----

بیت 9: چرا به آینه کردار بودن قدح تاکید داره؟ مگه توی آینه چهره ی خودش رو نمی بینه؟ آیا قصد داره به وحدت وجود اشاره کنه؟
نه اگه دقت کرده باشی حتی گفتم: ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم...
حافظ چون شراب رو در اشعارش داره معشوقش رو هم در همون جام میبینه حالا تصورکن کسی که شراب رو تعارف میکنه اگ از توی جام شراب نگاه کنیم تصویر برعکس اون شخص دیده میشه پس حافظ شاید ساقی رو خود معشوق (خدا) میدونه که شراب معرفت رو دور میگردونه
 

Hosein.D

New Member
ارسال ها
662
لایک ها
862
امتیاز
0
#20
پاسخ : کارگاه آموزشی حافظ شناسی

با سلام به همه... اولا از خانم پگاه فرخی بابت این تایپک تشکر میکنم! شکره خدا همه ی دوستان فعالیت خوبی دارند و شعرای خوبی رو نوشتند ولی یه اشکالی هست که و اون اینکه حجم شعرا زیاده و بررسی اونا زیاد وقت می بره! به نظره من اگه شما موافق هستید از حجم شعرا کم کنیم و به بررسی و تحلیل بیشتر بپردازیم!
 
بالا