سمپاديابگن
- شروع کننده موضوع ghazaalqsm
- تاریخ شروع
- برچسپ ها آزمون امتحان تعریف ثبت نام دانش آموزان دبیرستان راهنمایی سمپاد مرحله اول
پاسخ : سمپاديابگن
بله بوده.ولی نه اینجا.تو یه فروم دیگه بوده.
برای نمونه دولتی وا الله موقعی که نتایج اعلام شد من خواب بودم!!!!!!:71:
مادرم نتیجه رو فهمید و اومد با خوشحالی منو بیدار کرد منم هاج و واج که حالا چی شده مثلا!!!!:188:
که یهو مامانم گفت:قبووووووووووووول شدی!!!!!!!!:6:
من راستش تو اون لحظه فقط به این فکر می کردم که چرا من تا این موقع خوابم!!!!:24:
اما در کل حس خوبی بود.لحظه قشنگی بود.شایدم به قول شما به یاد موندنی بود.
یه جورایی نتیجه زحمتامو گرفتم.
چون من از مدرسه دولتی تونستم بدون هیچ کلاسی برم نمونه.:92:
بله بوده.ولی نه اینجا.تو یه فروم دیگه بوده.
برای نمونه دولتی وا الله موقعی که نتایج اعلام شد من خواب بودم!!!!!!:71:
مادرم نتیجه رو فهمید و اومد با خوشحالی منو بیدار کرد منم هاج و واج که حالا چی شده مثلا!!!!:188:
که یهو مامانم گفت:قبووووووووووووول شدی!!!!!!!!:6:
من راستش تو اون لحظه فقط به این فکر می کردم که چرا من تا این موقع خوابم!!!!:24:
اما در کل حس خوبی بود.لحظه قشنگی بود.شایدم به قول شما به یاد موندنی بود.
یه جورایی نتیجه زحمتامو گرفتم.
چون من از مدرسه دولتی تونستم بدون هیچ کلاسی برم نمونه.:92:
- ارسال ها
- 28
- لایک ها
- 21
- امتیاز
- 0
پاسخ : سمپاديابگن
من روزی که فهمیدم به مدت پنج دقیقه دور خونه بپر بپر میکردم ..!!!!(مرحله 2 برا اول راهنمایی )
برا مرحله دو واسه دبیرستان هم کلی ذوق کردم !!!! ( حالا جالب اینجا بود که این امتحانه رو فقط ساله ما بعد از برداشتن امتحان ! گرفتن . همه رو هم قبول کردن )
جالب ترین تیکه این بود که من مرحله یک برا راهنمایی اصن نرفته بودم تو سایت !!!! رفتم مدرسه دیدم بچه ها یهو ریختن رو سرم گفتن قبول شدی !!!!
من روزی که فهمیدم به مدت پنج دقیقه دور خونه بپر بپر میکردم ..!!!!(مرحله 2 برا اول راهنمایی )
برا مرحله دو واسه دبیرستان هم کلی ذوق کردم !!!! ( حالا جالب اینجا بود که این امتحانه رو فقط ساله ما بعد از برداشتن امتحان ! گرفتن . همه رو هم قبول کردن )
جالب ترین تیکه این بود که من مرحله یک برا راهنمایی اصن نرفته بودم تو سایت !!!! رفتم مدرسه دیدم بچه ها یهو ریختن رو سرم گفتن قبول شدی !!!!
پاسخ : سمپاديابگن
اولش یه ذره خوشحال شدم.همه اش رو هم از زبون بقیه شنیدم!!!
وقتی مرحله 2 دبیرستان قبول شدم،پامو کردم تو یه کفش که میخوام برم نمونه(آخه جفتشو قبول شدم).بابام هم گفت نه.گفتم حداقل استخاره بگیرید.گفت کاری که میتونی با مشورت بهش برسی نیازی به استخاره نداره.(آخه من میدیدم که همیشه نمونه ای های شهرمون از سمپادی هاش بهترن!!!!!!!)
خلاصه این شد که ما رفتیم سمپاد.
به جون خودم روز اول که رفتم سمپاد،کلاس مثل تونل وحشت بود و بچه هاش مثل هیولا هاش.
ولی الان انقدر دوستشون دارم که خدا میدونه.شدن مثل بچه های با معرفت نمونه.
باورتون نمیشه شب روز اول مهر امسال از خوشحالی خوابم نمیبرد. آخه فرداش قرار بود دوستامو ببینم:93:
خب حالا من اینا گفتم که به کجا برسیم!؟؟؟!!!!
اولش یه ذره خوشحال شدم.همه اش رو هم از زبون بقیه شنیدم!!!
وقتی مرحله 2 دبیرستان قبول شدم،پامو کردم تو یه کفش که میخوام برم نمونه(آخه جفتشو قبول شدم).بابام هم گفت نه.گفتم حداقل استخاره بگیرید.گفت کاری که میتونی با مشورت بهش برسی نیازی به استخاره نداره.(آخه من میدیدم که همیشه نمونه ای های شهرمون از سمپادی هاش بهترن!!!!!!!)
خلاصه این شد که ما رفتیم سمپاد.
به جون خودم روز اول که رفتم سمپاد،کلاس مثل تونل وحشت بود و بچه هاش مثل هیولا هاش.
ولی الان انقدر دوستشون دارم که خدا میدونه.شدن مثل بچه های با معرفت نمونه.
باورتون نمیشه شب روز اول مهر امسال از خوشحالی خوابم نمیبرد. آخه فرداش قرار بود دوستامو ببینم:93:
خب حالا من اینا گفتم که به کجا برسیم!؟؟؟!!!!
پاسخ : سمپاديابگن
ورورد به راهنمایی مرحله یک قبول شدم اما اونقدرا ذوق نکردم ! چون می دونستم قبول میشم !!!
دو روز قبل مرحله دو به شکل بدی مریض شدم و با تب و لرز و سر گیجه رفتم مرحله دو رو دادم و خب قبول هم نشدم ! وقتی فهمیدم موقع نماز صبح بود. مامانم اومد بهم گفت. هیچی نگفتم. اما مامانم بغلم کرد و کی گریه کرد !!! :122: گفت اشتباه شده ! امکان نداره تو قبول نشده باشی ! من اعتراض می کنم و این حرفا !
خودمم یکم گریه کردم بعد خوابیدم ! بعد که رفتیم تهران اعتراض و اینا فهمیدیم که من نفر سوم ذخیره ها بودم !! جالب اینجاس که بعدا فهمیدیم که نفر اول دوم وارد شدن !!!!!
راهنمایی رو رفتم نمونه دولتی ! برای قبولی نمونه که اصلا هیـــــچ احساسی نداشتم ! واقعا آزمون چرند و آسونی بود !
برای ورود به دبیرستان هم خوندم کمی و قبول شدم ! مطمئن بودم قبولم ! :4: اونقدرا خوشحال نشدم اما بازم موقع نماز صبح رفتم مامان بابامو بیدار کردم که بگم بهشون !
------------
در طی این رجیانات هم فهمیدم که اگه خدا نخواد نمیشه و خدا همیشه کاری می کنه که بهترینا مال تو باشه !
من اگه راهنمایی سمپاد قبول میشدم افسرده میشدم ! تو نمونه فقط حال کردم ! و کلی از زندگیم لذت بردم !
ورورد به راهنمایی مرحله یک قبول شدم اما اونقدرا ذوق نکردم ! چون می دونستم قبول میشم !!!
دو روز قبل مرحله دو به شکل بدی مریض شدم و با تب و لرز و سر گیجه رفتم مرحله دو رو دادم و خب قبول هم نشدم ! وقتی فهمیدم موقع نماز صبح بود. مامانم اومد بهم گفت. هیچی نگفتم. اما مامانم بغلم کرد و کی گریه کرد !!! :122: گفت اشتباه شده ! امکان نداره تو قبول نشده باشی ! من اعتراض می کنم و این حرفا !
خودمم یکم گریه کردم بعد خوابیدم ! بعد که رفتیم تهران اعتراض و اینا فهمیدیم که من نفر سوم ذخیره ها بودم !! جالب اینجاس که بعدا فهمیدیم که نفر اول دوم وارد شدن !!!!!
راهنمایی رو رفتم نمونه دولتی ! برای قبولی نمونه که اصلا هیـــــچ احساسی نداشتم ! واقعا آزمون چرند و آسونی بود !
برای ورود به دبیرستان هم خوندم کمی و قبول شدم ! مطمئن بودم قبولم ! :4: اونقدرا خوشحال نشدم اما بازم موقع نماز صبح رفتم مامان بابامو بیدار کردم که بگم بهشون !
------------
در طی این رجیانات هم فهمیدم که اگه خدا نخواد نمیشه و خدا همیشه کاری می کنه که بهترینا مال تو باشه !
من اگه راهنمایی سمپاد قبول میشدم افسرده میشدم ! تو نمونه فقط حال کردم ! و کلی از زندگیم لذت بردم !
- ارسال ها
- 282
- لایک ها
- 245
- امتیاز
- 0
پاسخ : سمپاديابگن
من سال پنجم ابتدائي كه اصلا درس نميخوندم! يه روز بهم گفتن كه ثبت نام تيزهوشانه و اين حرفا ... مدرسمون خودش ثبت ناممون كرد! يه كتاب (كنكور تيزهوشان كه خيلي قديمي بود و الانم دارمش!) دادن بهمون و ما هم روزي نيم ساعت خونديم! رفتيم سر جلسه ... اولش تا چند دقيقه داشتم نگاه ميكردم كجا دارم امتحان ميدم!! چون اولين آزمون ورودي زندگيم بود!! خلاصه زدو قبول شديم! شوكه شدم! چون من درس مدرسه مو هم نميخوندم چه برسه به اين غلطا!! (فقط روزي نيم ساعت!) بعد رفتيم مرحله دومشو هم با چند تا از رفقا داديم ... با اين تفاوت كه اين دفعه بيشتر خونيديم! و مجبور بوديم كه قبول شيم! پس اينجوري شدم ! ::42::42:
شروع كرديم به
خلاصه قبول شديم!... باورم نميشد! كلي ذوق كردم ولي ديگه دبيرستان رفتم يه جاي بهتر تر!!! ولي بچه هاي سمپادي هم خيلي گلن!
من سال پنجم ابتدائي كه اصلا درس نميخوندم! يه روز بهم گفتن كه ثبت نام تيزهوشانه و اين حرفا ... مدرسمون خودش ثبت ناممون كرد! يه كتاب (كنكور تيزهوشان كه خيلي قديمي بود و الانم دارمش!) دادن بهمون و ما هم روزي نيم ساعت خونديم! رفتيم سر جلسه ... اولش تا چند دقيقه داشتم نگاه ميكردم كجا دارم امتحان ميدم!! چون اولين آزمون ورودي زندگيم بود!! خلاصه زدو قبول شديم! شوكه شدم! چون من درس مدرسه مو هم نميخوندم چه برسه به اين غلطا!! (فقط روزي نيم ساعت!) بعد رفتيم مرحله دومشو هم با چند تا از رفقا داديم ... با اين تفاوت كه اين دفعه بيشتر خونيديم! و مجبور بوديم كه قبول شيم! پس اينجوري شدم ! ::42::42:
شروع كرديم به
- :63:
خلاصه قبول شديم!... باورم نميشد! كلي ذوق كردم ولي ديگه دبيرستان رفتم يه جاي بهتر تر!!! ولي بچه هاي سمپادي هم خيلي گلن!