:4: :21:
خب خدارو شکر که باز دستت به من نمیرسه :4:
بیخیال :4: بخام بگم باید یه کتاب بنویسم :4: خاطره دارم ازش :4:
یه بار شوهر خالم به پسر داییم گفت دروغ نگو بچه سوسک میشی! بعد پسر داییم رفت تو اتاق ! دقیقن از تو همون اتاق یه سوسک اومد بیرون:4: تا صبح دوره هم بودیم خندیدیم :4:
(قدیما میرفتیم خونه مامانبزرگم همه بچه ها شب کل پذیرایی رو تشک مینداختیم همه کنار هم تیغه خیاری میخابیدیم تا صبح میخندیدیم:4: هعییییی....دلم گرفت. چقد خوش میگذش)
:21::21::21::4:
جای من خالی بوده اونجا :4:
این اصطلاح به شددددت منو یاده کسی میندازه "دروغگو سوسک میشه :4: "
مشدی هستی؟ :4:
ایشون هم از همون طریق علیک سلام دارن :4:
لای در نباشی :4:
ممنون
ارهههههه :4: دقیقن! از عوارض هامون سبطیه! :4:
اون که بهلهه!! :4: چیزی که سره کلاس نوشته بشه حتمن قشنگتر :4: تو مدرسه ما بیشتر اثار به یاد ماندنیه هنری سره کلاس خلق میشه:4: فکر میکنم که مشاهیر هم از سره کلاس شرو کردن :4:
مامانجون هم خوبن :4: سلام دارن :4:
پی نردبانی دویدم/ سقوط آزاد/ دستهایم که نبودند... ته چاهی که صدایم آسمان را نمیخواست ببیند... من که نبودم و از سردی بی همه ها به گرمی چاه می خندم... این همه ثانیه ها که با من به دیوار خوردند/ این همه صادقانه هایم که با خنده توی دقیقه ها مردند/ نه که دیگر پی نردبان باشم... من و مرده های درونم می خندیم...
من کلن از بچگی حرف گوش کن بودم :4: له :4::4:
والا ما اینجا گربه داریم :4: خونگی نیس :4: ینی راش ندادم اگر نه اونقد پرروعه که فک کنم شبام بیاد رو تختم بخابه :4:
حالا بگو یه سر بیاد :4:
نه که من نیامدم....
پاهایم جا مانده / صدایم میدود.... بغضی که ته گلویش خشک شد / ای کاش میترکید!!!
اینهمه غبار ابهام زا چشمانم را میسوزاند/ ای کاش میترکید / جعبه ی پر از خیال مغزم....
نه که بر میگردم....
صدایم رفته است / ته یقینم/ همانیست که فزیاد می آورد میترکد یک روز.....
+از سری یاد داشت هایم سر کلاس ...
قبلا گفتم که تا میام فکر کنم آواتارتو میبینم کلا تصوراتم خراب میشه!:90:
خب خوبیش اینه همون قدر که کنکور بی اعصابه منم بی خیالم!:o ولی نه حواسم هست مرسی:3:
مرسی منم خوبم...بلــــــه ولی کلا پیشی بیشتر بهت میومد:3:...منم داشتم محترمانه همچنان میپیچیدم دیگه شنبه این هفته معلم راهنمام توجیهم کرد کنکوره دیگه شوخی نداره باید کم کم شروع کنم بخونم!:d البته هنوز کامل قانع نشدما گفته باشم:3:
من که فرار کردم از خودم...شب و سکوتی که در آغوش گرفتنم/همانی که نبود و نفسهای داغ تاریکی و منی که شعله ور شد به تلافی همه ی صادقانه ها، دوستانه ها، پشت هم بودن ها و آرامش ها که نبودند....