خوبه، خیلی هم خوبه(( چقدر هم شبیه به اسم مواد شیمیایی هست، خوب پس گفتید استعمال می کنید درسته؟:4:))
البته من چندتا واژه ویژه دارم که اختصاصی هستند.(( اصلا سعی نکن بفهمی، چون نمی گم به همین راحتی))، می خواستم ببینم این جز همون ویژه هاست یا نه(( البته برام
مسلم بود که ویژه من نیست منتها می خواستم ببینم دامنه ی کاریش چقدر وسعت داره))
نتیجه اش شبکه وهابی کلمه کلیپ زیر رو نگاه بندازید ::
توهین به امام حسین و نتیجه جالب آن
حاجی جان قضیه نسائی رو شنیدی؟؟
سنن نسائی یکی از کتب صحاح سته اهل سنت است این نسائی می اد در مورد فضائل حضرت علی ع کتاب می نویسه مردم می گند در مورد معاویه و فضائلش کتاب نمی نویسی میگه اصلا روایتی وارد نشده مگه یک روایت
بد بخت رو میارن پایین از منبر اون قدر می زنندش که می میره
نسائي - خصائص أمير المؤمنين - رقم الصفحة : ( 23 )
اعیان الشیعه ج2 ص 602 به همین مضمون با اختلاف نقل
- الخصائص في فضل علي بن أبي طالب : جمع فيه الأحاديث النبوية الواردة بشأن الإمام أمير المؤمنين (ع) وأهل بيته ، وهذا الكتاب هو الذي أودى بحياته ، فإنه بعد أن ترك مصر في أواخر عمره قصد دمشق ونزلها ، فوجد الكثير من أهلها منحرفين ، عن الإمام علي بن أبي طالب (ع) فأخذ على نفسه وضع كتاب يضم مناقبه وفضائله (ع) رجاء أن يهتدي به من يطالعه أو يلقى إليه سمعه ، فأتى به وألقاه على مسامعهم بصورة محاضرات متواصلة ، وبعد أن فرغ منه سئل عن معاوية وما روي من فضائله ، فقال : أما يرضى معاوية أن يخرج رأساً برأس حتى يفضل .. ؟ وفي رواية أخرى : ما أعرف له فضيلة إلاّّ لا أشبع الله بطنك ، فهجموا عليه وما زالوا يدفعون في خصييه وداسوه حتى أخرجوه من المسجد ، فقال : إحملوني إلى مكة ، فحمل إليها ، فتوفي بها.
معنی می گه : در این کتاب خصائص جمع شده در اون احادیث نبویه در شان امام علی ع و اهل بیتش ...خلاصه می گه پرسیدند از او در مورد ماعویه و فضائلش که روایت شده ؟؟گفت والا من چیزی نشنیدم مگه اینکه پیامبر در حقش گفت خدا شکمت رو سیر نکنه پس هجوم اوردند بر او و من او رو خارج كردم از مسجد پس گفت منو ببر به مکه پس منم بردمش پس توفی کرد !!! !!!
خوب این در واقع یک نوع اعتراض یا توهین محسوب می شه که یکی رو جلو روش بجای اینکه دوم شخص صداش کنی، سوم شخص صداش کنید
خوب از طرفی می گیم آدم هایی که زیاد می گن ((من فلانم، من چلانم)) مغروراند.
احتمالا حالا ابوسعید هم برای اینکه از این غرور دور باشه، با ترکیبب تمام نکات بالا که خدمتتون عرض کردم، به این نتیجه رسیده که به خودش بگه (( ایشان))
اولا چون گفتن من زیاد در جمله نشانه ی غرور بوده
دوما احتمالا اون نکته سعدی رو در ذهنش داشته(( که اگه با نفس خوبی کنی ، سرکش تر می شه))
سوما با گفتن ایشان به خودش ، غرورش رو سرکوب می کرده.
الان هم من فکر می کنم مثلا بعضی ها هم تو نامه هاشون به خودشون می گن(( اینجانب )) اثر همین نکته هست. یعنی بجای اینکه بگن ((من)) می گن ((اینجانب))، خیلی فارسی
خیلی جالبه چون دقیقا برعکس اون چیزی که من گفتم رو گفتی:4:
البته به قول عبیدالله زاکانی (( طناز معروف کرمانی)) تواضع بسیار=علامت غرور
من تو سخنرانی های مرحوم علامه تقی جعفری متوجه شدم که این یعنی چی
حالا دقیق چی می گفتند یادم نیست اما لپ کلام این بود که یکی میاد مثلا می گه که بنده کسی نیستم، عددی نیستم و این در واقع منظورش اینکه من کسی هستم، رقمی هستم
از این تواضع الکی ها رو داشتند به نقد می کشوندند.(( البته جالبتر از اینطوری که من حرف زدم توضیح دادند))
یکی از حکایت های سعدی هست که می گه
به هر دشمن خوبی کنی، دوست می شود مگر نفس که هر چه بیشتر با او مدارا می کنی، سرکش تر می شود و دشمنی اش را با تو زیادتر می کند.
و از طرفی مثلا خود ما وقتی می خوایم به یکی توهین کنیم یا متلک بگیم، اون شخص رو بجای اینکه دوم شخص خطاب کنیم، سوم شخص خطاب می کنیم(( جلو روی خودش البته))
و متلک یا گلگیمون رو ازش می گیم
مثلا من ساعت 6 با شما قرار داشتم، حالا نیومدم
شما فردا مثلا اتفاقی من رو می بینی و محل نمی ذاری و یکجا می رسی می گی :(( بعضی ها قرار بود ساعت 6 یکجایی باشن))
((البته این مثال یکم سوسولی هستش، نگی حالا این متلکاش سوسولی ها))
اره سیوطی کارایی کرده که هیچ کی نکرده جامع الاحادیث رو نوشته
میگه که ابن عدی(یکی از علمای اهل سنت ) گفته:حدیث وضع شده است که اصطلاحا بهش می گند در علم رجال و مصطلح الحدیث حدیت موضوع بعد سیوطی می گه باشه اشکال نداره ولی من دیدم طریقی دیگه از این حدیث براش !!!
که در علم رجال اگر چند طریق برای یک حدیث ذکر بشه ضعف ان بر طرف می شه:89:همونطور که بسیاری از علمای اهل حدیث به چنین قضیه ای اقرار کردند
فقط یک نمونه
ابن تيميه حرّانى در مجموع فتاوى مىنويسد:
تعدّد الطرق وكثرتها يقوي بعضها بعضا حتى قد يحصل العلم بها ولو كان الناقلون فجّارا فسّاقا فكيف إذا كانوا علماء عدولا ولكن كثر في حديثهم الغلط.
اگر یک حدیثی با سندهای متعدد امد هم دیگر را تقویت می کنند به طوری که انسان یقین پیدا می کند اگر چه ناقلین این سند ها فاجر و فاسق باشند تا چه رسد که علمای عدول باشد
ابن تيميه الحراني، أحمد عبد الحليم أبو العباس (متوفاي 728 هـ)، كتب ورسائل وفتاوى شيخ الإسلام ابن تيمية، ج 18، ص 26، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ناشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية
منبع سایت حضرت ولی عصر عج