Al!R3ZA
عضویت
لایک ها
3,166

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خوبه، خیلی هم خوبه(( چقدر هم شبیه به اسم مواد شیمیایی هست، خوب پس گفتید استعمال می کنید درسته؟:4:))

    البته من چندتا واژه ویژه دارم که اختصاصی هستند.(( اصلا سعی نکن بفهمی، چون نمی گم به همین راحتی))، می خواستم ببینم این جز همون ویژه هاست یا نه(( البته برام

    مسلم بود که ویژه من نیست منتها می خواستم ببینم دامنه ی کاریش چقدر وسعت داره))
    آخه كلمه ى عجيبى هست گفتم ببينم شما ها هم استعمال مى كنيد يا نه
    مى گم يه سوال خارج از گود

    تاحالا كلمه ى(( عُمرَنات پتاسيم)) رو شنيديد؟

    مثلا يكى مى گه اين كار رو مى كنى؟ بعد طرف بجاى اينكه بگه(( عمراً اين كار رو بكنم)) مى گه (( عمرنات پتاسيم اين كار رو من بكنم))
    البته این موضوع هم هست که خیلی از مریدان مولوی به شمس حسادت می کنند.

    و مثل اینکه دلیل اینکه شمس دو بار از پیش مولوی می ره نیز همین بوده



    البته شمس از مولوی یکسری کارها می خواد بکنه که عجیب به نظر عجیب میاد.ولی در کل موضوع بالا نیز بوده
    ولی به نظرم روایت دومی نمی تونه درست باشه، برای اینکه می گن مولوی مرید شمس می شه، و اگر روایت دومی درست باشه اون وقت باید گفت که شمس مرید مولوی شده
    بله من متوجه معناى عربيش نشدم، حالا فهميدم معنيش چى هست

    البته در آخر شمس توضيح مى ده كه بايزيد چون ظرف فهمش كوچك بوده، براى همين اين حرف رو زده(( چون ظرفش زود پر شده))

    درصورتى كه ظرف فهم پيامبر (ص) بسيار عظيم است


    به هر حال آشنايى شمس و مولوى نقطه ى عطفى تو زندگى مولوى هست. كلا مسير زندگيش عوض مى شه
    دستت به من نمی رسه عامو :4: ، با کشتی بیای کشتیتون رو می دم سوراخ کنند.

    خوبه خدا رو شکر،


    آره ظاهرا آدم خیلی بلند مرتبه ای بوده این بایزید بسطامی(( فکر کنم قبرش تو بسطام هست اگه اشتباه نکنم))

    اصن یه وضعی

    جالبه بدونی آشنایی مولوی با شمس هم از سر یک سوال درباره ی حرف بایزید بسطامی و سخن پیامبر (ص) شروع می شه

    عارف پشت صحنه بوده
    خخخخخ

    خیلی حرف در موردش دارند کسی که طعن بزنه در موردش و...
    وقتت رو نگیرم داداش این بحث سر دراز داره از هم صحبتی با شما خوشحال شدم ...

    ان شاء الله موفق باشی در طول زندگی
    حالا زحمت نمی خواد بدین، مسلما کارای دانشگاهتون اینقدر سنگین هست که همین که جواب بنده رو می دین یک لطف بزرگ محسوب می شه

    راستش من وقتی ایران بودم یه مقداری از کتاب اسرار توحید رو خوندم، وقت نکردم همش رو بخونم

    این رو هم نوه اش می نویسه که این رو می گفته، و نوه اش تو کتاب اسرار توحید تمام (ایشان) هایی که منظورش من بوده رو تغییر داده

    نه خوب به دنیا نیومده اما چون بلاخره سعدی از حال و هوای صوفی ها هم خبر داشته ، بنابراین می تونسته دانش صوفی ها رو تا اونجا که می تونسته شرح بده

    و جالب اینجاست که هم تو کتاب اسرار توحید و هم تو آثار سعدی از یک عارفی به اسم بایزید یاد می شه،

    کلا داستانی داره
    برادر استعمار رو به این می گن ها !!!

    در بین اهل سنت دو کتاب صحیح بخاری و صحیح مسلم مثل قران هستند یعنی تمام احادیث صحیح صحیح ترین کتب بعد از قران هستند

    حالا در مورد نسائی در علم رجال اومده حافظ تر از یکی این دو تا نویسنده ها بوده

    مقامش یعنی بالاتر بوده است

    ولی استعمار رو ببین سنن نسائی جزو صحاح هست ولی جزو صحیحین نیست با اینکه مخ تر بوده
    به قول خودتان:به شدت موافقم

    نتیجه اش شبکه وهابی کلمه کلیپ زیر رو نگاه بندازید ::
    توهین به امام حسین و نتیجه جالب آن

    حاجی جان قضیه نسائی رو شنیدی؟؟

    سنن نسائی یکی از کتب صحاح سته اهل سنت است این نسائی می اد در مورد فضائل حضرت علی ع کتاب می نویسه مردم می گند در مورد معاویه و فضائلش کتاب نمی نویسی میگه اصلا روایتی وارد نشده مگه یک روایت

    بد بخت رو میارن پایین از منبر اون قدر می زنندش که می میره
    قضیه نسائی

    این هم روایتش ::

    نسائي - خصائص أمير المؤمنين - رقم الصفحة : ( 23 )
    اعیان الشیعه ج2 ص 602 به همین مضمون با اختلاف نقل

    - الخصائص في فضل علي بن أبي طالب : جمع فيه الأحاديث النبوية الواردة بشأن الإمام أمير المؤمنين (ع) وأهل بيته ، وهذا الكتاب هو الذي أودى بحياته ، فإنه بعد أن ترك مصر في أواخر عمره قصد دمشق ونزلها ، فوجد الكثير من أهلها منحرفين ، عن الإمام علي بن أبي طالب (ع) فأخذ على نفسه وضع كتاب يضم مناقبه وفضائله (ع) رجاء أن يهتدي به من يطالعه أو يلقى إليه سمعه ، فأتى به وألقاه على مسامعهم بصورة محاضرات متواصلة ، وبعد أن فرغ منه سئل عن معاوية وما روي من فضائله ، فقال : أما يرضى معاوية أن يخرج رأساً برأس حتى يفضل .. ؟ وفي رواية أخرى : ما أعرف له فضيلة إلاّّ لا أشبع الله بطنك ، فهجموا عليه وما زالوا يدفعون في خصييه وداسوه حتى أخرجوه من المسجد ، فقال : إحملوني إلى مكة ، فحمل إليها ، فتوفي بها.
    معنی می گه : در این کتاب خصائص جمع شده در اون احادیث نبویه در شان امام علی ع و اهل بیتش ...خلاصه می گه پرسیدند از او در مورد ماعویه و فضائلش که روایت شده ؟؟گفت والا من چیزی نشنیدم مگه اینکه پیامبر در حقش گفت خدا شکمت رو سیر نکنه پس هجوم اوردند بر او و من او رو خارج كردم از مسجد پس گفت منو ببر به مکه پس منم بردمش پس توفی کرد !!! !!!
    دهن ملتُ با اين هويج كردي شما ! :4:
    [IMG]
    حالا يه رمان خونديا ! هي دهن كوب كن ! :4:
    تازه رسيدي خونه ؟!!!
    خسته نباشي پدر جان :))))
    نه، علي كلا بيخيال، فك مي كنم ما اشتباه مي كنيم، اصلا درست نيست.. واقعا دارم ي گم !
    كلا بيخيال !
    هوا چطوره ؟! :4:
    سلام
    احوال شما ؟! ;)
    اقا اون عملياتو انجام دادي ؟! اگه انجام ندادي ندده ! :)))))
    اصلا كاري نكن شما ، از هوا لذت ببر فقط :4:
    خوب این در واقع یک نوع اعتراض یا توهین محسوب می شه که یکی رو جلو روش بجای اینکه دوم شخص صداش کنی، سوم شخص صداش کنید

    خوب از طرفی می گیم آدم هایی که زیاد می گن ((من فلانم، من چلانم)) مغروراند.

    احتمالا حالا ابوسعید هم برای اینکه از این غرور دور باشه، با ترکیبب تمام نکات بالا که خدمتتون عرض کردم، به این نتیجه رسیده که به خودش بگه (( ایشان))

    اولا چون گفتن من زیاد در جمله نشانه ی غرور بوده

    دوما احتمالا اون نکته سعدی رو در ذهنش داشته(( که اگه با نفس خوبی کنی ، سرکش تر می شه))

    سوما با گفتن ایشان به خودش ، غرورش رو سرکوب می کرده.


    الان هم من فکر می کنم مثلا بعضی ها هم تو نامه هاشون به خودشون می گن(( اینجانب )) اثر همین نکته هست. یعنی بجای اینکه بگن ((من)) می گن ((اینجانب))، خیلی فارسی

    ترش ، یعنی این طرف.

    بعضی ها هم که می گن( این حقیر)
    حاکم نیشابوری انگ شیعه بودن بهش زدند


    امام شافعی هم اشعار بسیار بزرگی در مرود حضرت علی ع سروده می گوید ::

    فمات الشافعی و لیس یدری ....علی ربه ام ربه الله

    شافعی مرد و ندانست که علی پروردگارش هست یا الله

    نمونه شعر نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت:173:
    خیلی جالبه چون دقیقا برعکس اون چیزی که من گفتم رو گفتی:4:

    البته به قول عبیدالله زاکانی (( طناز معروف کرمانی)) تواضع بسیار=علامت غرور

    من تو سخنرانی های مرحوم علامه تقی جعفری متوجه شدم که این یعنی چی

    حالا دقیق چی می گفتند یادم نیست اما لپ کلام این بود که یکی میاد مثلا می گه که بنده کسی نیستم، عددی نیستم و این در واقع منظورش اینکه من کسی هستم، رقمی هستم

    از این تواضع الکی ها رو داشتند به نقد می کشوندند.(( البته جالبتر از اینطوری که من حرف زدم توضیح دادند))


    یکی از حکایت های سعدی هست که می گه

    به هر دشمن خوبی کنی، دوست می شود مگر نفس که هر چه بیشتر با او مدارا می کنی، سرکش تر می شود و دشمنی اش را با تو زیادتر می کند.

    و از طرفی مثلا خود ما وقتی می خوایم به یکی توهین کنیم یا متلک بگیم، اون شخص رو بجای اینکه دوم شخص خطاب کنیم، سوم شخص خطاب می کنیم(( جلو روی خودش البته))

    و متلک یا گلگیمون رو ازش می گیم

    مثلا من ساعت 6 با شما قرار داشتم، حالا نیومدم

    شما فردا مثلا اتفاقی من رو می بینی و محل نمی ذاری و یکجا می رسی می گی :(( بعضی ها قرار بود ساعت 6 یکجایی باشن))

    ((البته این مثال یکم سوسولی هستش، نگی حالا این متلکاش سوسولی ها))
    سلام

    اره سیوطی کارایی کرده که هیچ کی نکرده جامع الاحادیث رو نوشته

    میگه که ابن عدی(یکی از علمای اهل سنت ) گفته:حدیث وضع شده است که اصطلاحا بهش می گند در علم رجال و مصطلح الحدیث حدیت موضوع بعد سیوطی می گه باشه اشکال نداره ولی من دیدم طریقی دیگه از این حدیث براش !!!

    که در علم رجال اگر چند طریق برای یک حدیث ذکر بشه ضعف ان بر طرف می شه:89:همونطور که بسیاری از علمای اهل حدیث به چنین قضیه ای اقرار کردند

    فقط یک نمونه

    ابن تيميه حرّانى در مجموع فتاوى مى‌نويسد:
    تعدّد الطرق وكثرتها يقوي بعضها بعضا حتى قد يحصل العلم بها ولو كان الناقلون فجّارا فسّاقا فكيف إذا كانوا علماء عدولا ولكن كثر في حديثهم الغلط.
    اگر یک حدیثی با سندهای متعدد امد هم دیگر را تقویت می کنند به طوری که انسان یقین پیدا می کند اگر چه ناقلین این سند ها فاجر و فاسق باشند تا چه رسد که علمای عدول باشد
    ابن تيميه الحراني، أحمد عبد الحليم أبو العباس (متوفاي 728 هـ)، كتب ورسائل وفتاوى شيخ الإسلام ابن تيمية، ج 18، ص 26، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ناشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية
    منبع سایت حضرت ولی عصر عج

    و هم چنین نظر ابن عدی رو راحت میشه نقد کرد !!!
  • بارگذاری
  • بارگذاری
  • بارگذاری
بالا