Ardavan
عضویت
لایک ها
428

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • همه خوابند و من بیدار...... الان یه نفرم انلاین نیست....
    و من در فکر "..... ".....
    ممنون ، لطف دارى

    شايد باور نكنى بعد اينكه پيغام قبلى رو نوشتم ، تو ذهنم از خودم پرسيدم معنى "قابچه" چيه؟

    اون موقع كه داشتم مى نوشتم تو ذهنم كلمه ى قاب(بجاى اينكه بگم آواتار گفتم قاب) بود ، منتها

    چون براى اينكه زيبا و لطيف و كوچك بودن اين قاب رو توصيف كنم ، كلمه ى قابچه رو بكار بردم (كه به نظرم بارها شنيدم)

    ، چون به نظرم قابچه همون قاب با پسوند تصغير بود كه مناسب اين كار بود. ولى بعد به نظرم اومد كه قابچه

    يك كلمه جداست و آخرش پسوند تصغير نيست.

    هرچى فكر كردم به نظرم يك چيزى شبيه قاب مى اومد ولى با اين حال معنيش تو ذهنم نبود

    اصلا يك لحظه شك كردم اين كلمه جز لغات رسمى زبان فارسى باشه.

    بعد با رفتم تو اين فرهنگ لغت هاى اينترنتى گشتم ، با كمال تعجب

    هيچى ننوشته بود.(( اينكه مى گم دهخدا و معين هم شامل مى شه)):4:

    منم خيلى مسر شدم ببينم اين كلمه واقعا وجود داره يا از اين كلمه هايى هست

    كه تغييرش دادن( مثل استلخ كه در اصل استخر هست:4:)

    رفتم يه مطلب پيدا كردم كه در رابطه با كاشى كارى بود و توش چند بار اصطلاح قابچه رو بكار برده بود.

    فهميدم وجود داره ولى بازم معنيش رو نمى دونم.:4:
    بوى گل از قابچه ى خودتونه، بوى صحبتتاتون هميشه من رو به صفحه ى شما مياره

    سلام

    ممنون ، خوبم خدا رو شكر

    خوبى اردوان جان؟
    گل در برو مي در کف و معشوق به کام است
    سلطان جهانم به چنين روز غلام است

    گو شمع مياريد در اين جمع که امشب
    در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است

    در مذهب ما باده حلال است وليکن
    بي روي تو اي سرو گل اندام حرام است

    گوشم همه بر قول ني و نغمه چنگ است
    چشمم همه بر لعل لب و گردش جام است

    در مجلس ما عطر مياميز که ما را
    هر لحظه ز گيسوي تو خوش بوي مشام است

    از چاشني قند مگو هيچ و ز شکر
    زان رو که مرا از لب شيرين تو کام است

    تا گنج غمت در دل ويرانه مقيم است
    همواره مرا کوي خرابات مقام است

    از ننگ چه گويي که مرا نام ز ننگ است
    وز نام چه پرسي که مرا ننگ ز نام است

    ميخواره و سرگشته و رنديم و نظرباز
    وان کس که چو ما نيست در اين شهر کدام است

    با محتسبم عيب مگوييد که او نيز
    پيوسته چو ما در طلب عيش مدام است

    حافظ منشين بي مي و معشوق زماني
    کايام گل و ياسمن و عيد صيام است

    اینم متن یه پ خ قدیمی از یه دوست ....
    ا م ر ا ب ن ض ر ن !!
    اینم عنوان یه پ خ قدیمی .....
    خدایا این ایریسک مسیر زندگی منو عوض کرده ! نمی دونم به سمت خوب برده یا بد !
    نمی دونم باید خوشحال باشم یا گریه کنم .
    بخندم و شاد باشم یا ناراحت
    نمی دونم بهترین دوستام را پیدا کردم حتی باید خوشحال باشم یا نه .
    نمی دونم حتی این که سوادم زیاد شد را باید ازش خوشحال باشم یا نه .
    نمی دونم از اشنایی با کسی که تو انقدر روم تاثیر گذاشته که فکرمو مشغول کرده باید خوشحال باشم یا ناراحت .
    خوشحالم ولی خوشحالی دردآلود ...
    خوشحالی دردآلود .......... :(
    حرف دارم !!! حرف !!! حرفایی که فقط میشه با خودم بزنمشون !!

    :(
    سخته، چیزی رو برا. کسی نوشتن بدون اینکه بخونتش.
    و سخت تر اینکه طرف بدون اینکه بدونه برا. اون نوشتی بیاد بگه چقد. امضایت قشنگه....
    ای که بوی باران شکفته در هوایت
    یاد از ان بهار ار که شد خزان به پایت

    شد خزان به پایت بهار باور من
    سایه بان مهرت نمانده بر سر من

    جز غمت ندارم به حال دل گواهی
    ای که نور چشمم در این شب سیاهی

    چشم من به راهت همیشه تا بیایی
    باغ من بهارم بهشت من کجایی ...............

    قیصر امین پور
    برای "تو "
    تویی که قسم خوردم غیر تو نباشه تو زندگیم ........
    :o
    مرسی
    چه خبرا؟ همه چی رو به راهه؟

    پروفایل تو هم که فاز غم برداشته :)
    مرسی
    چه خبرا؟ همه چی رو به راهه؟

    پروفایل تو هم که فاز غم برداشته :)
    سلام اردوان
    چطوری پسر؟
    عیدت با تاخیر فراوان مبارک!
    امید وارم هیشه کنار خانوادت شاد و سلامتی باشی و به همه ارزوهات برسی …
    کاش یه بار دیگه اینو برام میفرستادی!

    زلف بر باد نده تا نَدَهی بر بادم
    ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم
    مِی مخور با همه کس تا نخورم خون جگر
    سر مکش تا نکشد سر به فلک فریادم
    زلف را حلقه مکن تا نکنی دربندم
    طُره را تاب مده تا ندهی بر بادم
    یار بیگانه مشو تا نَبَری از خویشم
    غم اَغیار مخور تا نکُنی ناشادم
    رخ برافروز که فارغ کنی از برگِ گُلم
    قد برافراز که از سرو کنی آزادم
    شمع هر جمع مشو ور نَه بسوزی ما را
    یاد هر قوم مکن تا نروی از یادم
    شهره‌ی شهر مشو تا ننهم سر در کوه
    شور شیرین منما تا نکُنی فرهادم
    رحم کن بر من مسکین و به فریادم رَس
    تا به خاک در آصِف نرسد فریادم
    حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روی
    من از آن روز که دربند توام آزادم

    چه قدر اینو دوست دارم
    نمیدونم هدفم از نوشتن چیه!!! کلا وابستگی افراطی به چیزی دارم که کنارم نیست! درد بدتر از اینم نیست!
    معنی این چیه؟؟
    ز - خ - د - د - د -خ - ب - ت -ش - م - ف -ت -م
    نسوزد جان من یکباره در تاب

    که امّیدت زَنَد گَه گَه بَر او آب
  • بارگذاری
  • بارگذاری
  • بارگذاری
بالا