bh2ao
عضویت
لایک ها
2,014

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • به نظرت چرا از اول من به همچین فکری افتادم؟ اون موقع از همچین جریانی کاملا فاصله داشتم !
    خود شخص به زبون بی زبونی مقر اومد جلوم ! عین جملاتشو میخوای برات بگم؟
    حالا هرطور صلاح میدونی. از گردن ما ساقط ;)
    و آن زمانی که بی اچ را به قعر جهنم میبردیم لب به شکوه وا(!) کرد. پس به او گفتیم مگر روشن کننده بیگ فورواردی برایت نفرستاده بودیم؟ :4: در آن زمان لب به سخن آورد و تصدیق کرد. و چه بد جایگاهیست... :4:
    آی دونت تینک سو !
    مگه اینکه تو این مدت اتفاقات جدیدی افتاده باشه.
    سوز من از ناراحتی است که هیچ ربطی به سایت نداره، اما سایت داره بیشترش می کنه

    ناظم بودن خدمت هست. منتها ناظم شدن وظیفه ی قضاوت رو هم میاره و در قضاوت، همیشه یکی شاکی خواهد بود
    کسی که ناظم می شه باید تحمل توهین ها رو داشته باشه، ولی یکجا وقتی می بینید حقیقت رو می گن دیگه اوضاع فرق می کنه

    حرف ها که زده شده، اما من الان سوزی دارم که در اثر اون سوز، همه چیز رو بهانه رفتن می کنم.
    سلام،
    از این که لطف کردید و بنده رو لایق دوستی دونستید ممنونم:1:
    در پناه حق...
    سلامت باشم :4:
    حالا برا حل مشکل میخوای چیکار کنی؟
    در مورد جدول هم خیلی متشکرم

    من چون برای شما ها کاری در قبال این خدمتتون نکردم، نمی تونم هرگز به خودم این اجازه رو بدم که

    از یکی از شما ها یک کار اجباری بخوام. حتی نمی تونم اجازه بدم که با آسیب زدن به خودتون به من

    کمک کنید.((حتی اگر با میل خودتون باشه)) چون من جدا هیچ چیز ندارم که بخوام این زحمات شما رو جبران کنم

    مخصوصا اینکه خودم با سختی های این کار آشنا هستم و می دونم که ترجمه بعضی خط ها،

    به اندازه ی ترجمه ی یک متن عادی کار می بره(( چون کار علمی هستش))



    ---------------------------------------------------

    من در لحظات آخر دیگه تصمیم گرفتم که برای دانشگاه های ایران کاری نکنم و رتبه 3998 منطقه 3 شدم. و دانشگاه شیراز رشته ی ریاضی

    قبول شدم که نرفتم

    الان ترم بهمن دانشگاه آمریکایی شارجه کارم رو شروع می کنم(( فوریه))
    سلام مجدد

    می گم شما اگه تو المپیاد کامپیوتر هم می رفتید جدا یکی از سردم داراشون می شدید با این تالیف رمزیتون


    راستش تازگی ها یکم بهتر شدم. ببینید بحث مدیریت زمانی نیست فقط، اگه شما پارسال یادتون باشه من خیلی کم میومدم سایت و

    خوب این مدیریت زمانی من بود. و الان که فعالیتم زیاد شده بخاطر این هست که وقتم هم آزادتر هست



    بعدم خوب این تعریف و تمجید ها که شما می کنید برای من باعث افتخار هست منتها اینکه اگر فقط قرار باشه تعریف و تمجید باشه

    نه من، هرکس دیگه ای هم باید بترسه. اشخاص عیب های خودشون رو معمولا نمی بینند و این رو بقیه براشون باید بگن

    من وقتی خودم عیبم رو تا حدی مطلع هستم و می بینم که یکی از شما ها نمیاید که بگید می ترسم. مثلا افراد زیادی توی سایت مدت

    طولانی حضور داشتند. و شما ها بهشون خرده گرفتید. ولی دقیقا حالا من که این کار رو می کنم. کسی هیچی بهم نمی گه


    خوب این یه قضیه سادست. ولی این سوال هم پیش میاد که اگه عیب بزرگتری هم باشه باز شما ها این کار رو می کنید؟


    و دلیل اینکه می ترسم اینکه وقتی یکی عیبش زیاد بشه و هیچ کسی بهش چیزی نگه، نهایتا به جایی می رسه که یکی میاد تمام عیب ها

    رو با توهین و با لحن تند می ذاره جلوتون، و خوب من درسته مثل شما ها نه المپیادی هستم ، نه شخصیت علمی دارم ولی برای شخصیتم

    ارزش قائلم و دوست ندارم یکی بشکونتش.
    سلام
    با عرض پوزش فراوان بابت تاخیر جواب ایمیل ارسال شد :)
    اره مثه ای بیو که نمیتونه جواب بده راستی ایشون بعد کنکورشون دوباره میان اینجا؟؟
    شما لطف دارید امیدورارم دانشگاه تهران ببینمتون چقد خودمو تحویل میگیرم :o
    خب منم براتون بهترین ارزوهارو دارم
    مرسی که انقد مهربونید
    موفق باشید
    سلام خانم bh (( اسمتون رو آدم می بینه یاد نام بهادر می افته))

    خیلی ممنون از احوال پرسی های شما(( لطیفی هستم))

    شما خوب هستید؟

    شرح ما وقع که طولانی هست ، اما رفتنم هنوز قطعی نیست(( فعلا یکی از دوستام یکم تونسته قانعم کنه که نرم))



    پروژه که کماکان سرجاش باقیه، من چکیده ی اطلاعات تمامی عناصر رو ترجمه کردم(( با هزار زحمت))

    یعنی فاز 1 کلا تموم شد

    چه خوب، من دیگه چون دیدم شما هم مشغولی های خودتون رو دارید ازتون چیزی نخواستم

    چون تا اینجا هم من نسبت به شما ها وظیفه داشتم ، و کار شما ها لطف بوده

    متاسفانه من تو سال چهارم دیگه پیگیری نکردم و برای همین به نظر اومد که دیگه کار رو ول کردم.

    الانم نمی دونم چه دردیه، حسابی دلسرد شدم. (( البته انشاالله این کار رو تموم می کنم، مگر اینکه مرگ جلوم رو بگیره))



    اصلا یکی از علت هایی که شاید می خوام از آیریسک هم برم همینه، نیاز به یک جایی دارم که حسابی سرم

    رو گرم کنه، یک چیزی شبیه به دانشگاه

    و یک جایی که احساس کنم بهش تعلق دارم و از این رو بهش تعهد دارم، الان دنبال اون جا می گردم

    قبلا یه همچین حسی رو نسبت به مدرسم داشتم، الان نمی دونم کجا.

    من جدا به مدرسم عشق می ورزیدم ، اگرچه روزهای تلخی هم داشتم

    و مهم ترین دلیلم هم اینکه حس می کنم دیگه شاید نتونم وظیفم رو مثل سابق انجام بدم و بدتر بشه.
    سوال اخری رو جوابشو گفتم شما یادتون رفته بود نگاه کنین:):)
    نه بابا رمان که یه چن تایی خوندم :4:
    من او هم خیلی خوب بود :4:
    آخه این یه خاطره ی خوبی رو هم برام زنده میکنه.
    ینی یه کتابی بود که کلا خیر بود ! خوندیش؟
    آره تازه رسیدم. صب رفتم امتحان ریاضی ، از اونور تهران عروسی و اینا ، بعدم خونه خاله اینام ، دوباره از اونور دانشگاه امتحان بعدی ، بعد خونه !
    خودت اومده بودی گفته بودی دارم به حرفات ایمان میارمو این صحبتا !
    تازه اصرار تو بود اون جریان من که داشتم میپیچوندم ! :4:
    حالا بعدا یه شرح قضیه بده جریان چیه. چیشده کلا تو یه منفی ضرب شدی :4:
    بسکه بچه فعالیم.:92:


    خواهش می کنم.
    به همچنین.
    اسم مثل اكيپ هويج مون بذارم يا اسم ادميزادي ؟ :4:
    سلام علیکم همشیره هویج :4:
    نه هنوز ! فردای اون روز که رفتم از خونه بیرون ، الآن رسیدم خونه :4:
    چیشده حالا :4:
  • بارگذاری
  • بارگذاری
  • بارگذاری
بالا