پاسخ : زمان خواندن کتاب خانم میرزاخانی
سلام. ببین اصل مرحله دو که همون شش فصل اوله. متن کتاب، تمرینای داخلش و آخر هر فصل باید با دقت حل بشه. مسایل تکمیلیش هم تا حدود سوال 40 خوبه. بعدش یه مقدار مجله ای میشه و هرکی دوست داشت میتونه بخونه. فصل های بعد رو هم مثل مرتبه و ... خوبه که تا جایی که میشه...
مثل هر شب، هوسِ عشق خودت زد به سرم
چند ساعت شده از زندگیام بی خبرم
این همه فاصله، ده جاده و صد ریلِ قطار
بال پرواز دلم کو، که به سویت بپرم؟
.
از همان لحظه که تو رفتی و من ماندم و من!
بین این قافیهها گم شده و دربهدرم
تا نشستم غزلی تازه سرودم که مگر
این همه فاصله کوتاه شود در نظرم
بسته بسته...
داستان من و چشم تو شنیدن دارد
خواب این فاصله تعبیر رسیدن دارد
پیچک خاطره ی موی تو در دامن باد
نقش این پرتره در سینه کشیدن دارد
گفتی از ساعت دیدار و ببین عقربه را
در پی ثانیه ها شوق دویدن دارد
گرچه یک باغ پر از وسوسه ی بوی گلی
بوسه از غنچه ی لب های تو چیدن دارد
لب به لب گفتم و ای کاش که قسمت...
دست و پا بسته و رنجور به چاه افتادن
به از آن است که در دام نگاه افتادن
سیب شیرین لبت باشد و آدم نخورد؟
تو بهشتی و چه بیم از به گناه افتادن
لاک پشتانه به دنبال تو می آیم و آه
چه امیدی که پی باد به راه افتادن؟
آخر قصه ی هر بچه پلنگی این است:
پنجه بر خالی و در حسرت ماه... افتادن
با دلی پاک،...
سلام. حالتون خوبه؟
فکر میکنم در مورد بستن اون تاپیک عجله کردید. چون بحث ها تا اونجاش خوب داشت پیش میرفت و نباید پیش داوری کرد که بحث و جدل میشه.
نهایتا اگه بحث ها خوب پیش نمیرفت، میشد اول تذکر داد و بعد اگه نیاز بود، تاپیک رو بست.
به هرحال به نظرتون احترام میذارم. موفق باشید.
پاسخ : بغض امکانات
هیچوقت همه ی شرایط ایده آل نمیشه.
خیلی خوبه که توزیع امکانات عادلانه (تر) بشه ولی به هرحال این طبیعت زندگی اجتماعیه که شرایط افراد با هم متفاوته.
شاید یه دانش آموزی توی تهران امکانات کلاس و ... رو هم داشته باشه ولی خونوادش مخالفت کنند که المپیاد بخونه و در عوض یه دانش آموز از...
با همه ی بی سر و سامانی ام
باز به دنبال پریشانی ام
طاقت فرسودگی ام هیچ نیست
در پی ویران شدنی آنی ام
آمده ام بلکه نگاهم کنی
عاشق آن لحظه ی طوفانی ام
دل خوش گرمای کسی نیستم
آمده ام تا تو بسوزانی ام
آمده ام با عطش سال ها
تا تو کمی عشق بنوشانی ام
ماهی سرگشته ی دریا شدم
تا تو بگیری و بمیرانی ام...
زیر باران دوشنبه بعد از ظهر
اتفاقی مقابلم رخ داد
وسط کوچه ناگهان دیدم
زن همسایه بر زمین افتاد
سیبها روی خاک غلطیدند
چادرش در میان گرد و غبار
قبلا این صحنه را... نمیدانم
در من انگار میشود تکرار
آه سردی کشید، حس کردم
کوچه آتش گرفت از این آه
و سراسیمه گریه در گریه
پسر کوچکش رسید...
درد ِسر ، بین ِگذر ، چند نفر، یک مادر...
شده هر قافیه ام یک غزل درد آور
ای که از کوچه ی شهر پدرت می گذری
امنیت نیست ، از این کوچه سری(ع) تر بگذر
دیشب از داغ شما فال گرفتم ، آمد :
دوش می آمد و رخساره … نگویم بهتر!
من به هر کوچه ی خاکی که قدم بگذارم
نا خود آگاه به یاد تو می افتم مادر
چه شده ؟...