من با شما هیچ بحثی ندارم چون آخرین نفری روی زمین هستی که میشه بهش گفت بحث پذیر....
فقط اینو بدون از تو یکی انتظار نداشتم....
منطق و شعورت از حرف زدنت مشخصه دوست عزیز
خدافظ:1:
(ببین کار ما به کجا کشیده مجبوریم با کیا دهن به دهن شیم:1:)
بیخیال بحثش پیچیدس!...اصلا حوصله فک کردن به این چیزا رو ندارم نمیخوامم ی دغدغه ی جدید درس کنم وا3 خودم! کم فکرو خیال داریم اینام بیاد روش!اره همونی که تو میگی مجبورم به خاطر ارامش خودم فک کنم که هس! مگر اینکه... واقعا بعد از اون پوچیه... ترجیح میدم اگه خدایی نباشه منم نباشم! زندگی خیلی بی هدف میشه! حداقل ادمی مثه من نباید باشه!من الان مشکل گندم مردنه!! الان که داییمینا خونمون بودن با پسرداییمینا بحثش شد بعد دیدم واقعا ازمردن میترسم! هر روزی که جلو تر میریم بیشتر دارم به زندگی وابسته میشم یادمه چند سال پیش ترجیح میدادم زود بمیرم اما الان... عاقا اگه درد داشت چی؟؟؟:4:
عاقا اسی برو این تاپیک تست روانشناسیرو ببین! ملت دیوانه ان به خدا:4: امیدوار شدم به خودم! فک میکردم دخترا هولن نگو پسرا بدترن:4:اینجا اولین لحظه ایه تو زندگیم که رضایت قلبی از دختر بودن به دست اوردم! خوندی بگو ی چیزی بهت بگم... تو رو خدا ببین دغدغه ی ما چیه بحث ما چیه اینا راجب چی بحث می کنن:4::4: ما بهتریم یا اینا؟؟؟:4::4:
من هر وقت اومدم ایریسک نصف اصول ذهنیم زیر سوال رفته:(
اعصابم خورد میشه چون تمام روزم میگذره وا3 پرکردن بخشی ار ذهنم که نمی دونم درسته یا نه...
واقعا چی درسته سپیده؟!؟!
من با هیچ کدوم توجیه نمیشم و الان ی چیز بینابینیم که داره دیوونم می کنه:(
(تو پ.ب زهرا منظورت من بودم؟)
میدونی فقط چیزی به اسم ایمان میتونه انقدر انسان رو مغرور و نادون بکنه که به دیگران بگه احمق....
و از اونجایی که تو دیکشنری من تعریف "انسان"کسی اومده که به شخصی توهین نکنه نگه احمق...
شما اگه حرفت حق بود خیلی ادعا داری میومدی حرفمو با دلیل و منطق رد میکردی....
نه اینکه بخوای توهین کنی
در کل این راه که پیش گرفتی رو به ترکستانه....
خوش باش...:4:
خودمم یادم میره دیگه:4:
نمی دونم هر کاری می کنی ی جور باشه به عالمیم بر3:4:
ببین به نظر من به تعداد کلاس بیار ولی بین 1/4 و بچه های المپ پخش کن!
عقلت کمه ها:4: باید سرکارش میذاشتی:4:
سپیده ی چیزی مهلا اصلا نباید چیزی راجب اون موضوع بفهمه ها...
مهسا فهمید فهمیدی یا هنوز در حال سرکار گذاشتن همید؟!:4:
ی چیز دیگه اون موضوعی که تو سرویس گفتی از خواب بیدار میشی میگی رو بگو!!!!پ.خ کن...
یادم بنداز ی چیزی رم من بهت بگم!
به به!سپیده خانم!؟!آفتاب از کدوم طرف در اومده شمارو اینجا زیارت کردیم:4:خوبم تو چطوری؟ن بابا رشتی نشدم؟!:4:تنکابن هستیم!
انقد دلم تنگ شده حرصتو در بیارم:4:!
سادیسمه دیگه!
بابا اونو ول کن اسی!
عاقا... اه تو چقد بدی!! من خودم نمیخوام برم چه بر3 تورو ببرم! تازه کجا ببرمت؟! مگه میشه! تا زه فرض براینه که فقط تو میدونی نه مامانت اگه بیای ینی مامانتم میدونه!
اسی جون من!!..
تنها چیزی که الان بهش فک نمی کنم جانعه! سه تا درسشو که شوتم کلا! ترمم ندادم... اون امتحان اولیام که یادم نیس... کلا باید فاتحه این یکی رو بخونم...
اون اصن مهم نیس... وای!