نتایح جستجو

  1. TeRmEh

    بررسی سوالات مرحله دوم المپیاد ادبی - دوره 27 - بهار 1393

    پاسخ : بررسی سوالات مرحله دوم المپیاد ادبی - دوره 27 - بهار 1393 مگه این جوری میشه؟!گزینه ها جا به جا نیستند؟! کدوم دفترچه هستید؟!
  2. TeRmEh

    تولدتون مبارک!

    تولدتون مبارک!
  3. TeRmEh

    ملاقه جان!

    همیشه از اسمم متنفر بودم پدر و مادرم تحت تاثیر یه خواننده قدیمی اسممو پیمانه گذاشته بودن اکثر دوستام ملاقه صدا میکردن تا اینکه یه روز قابلمه صبرم لبریز شد و گفتم پیمان صدام کنن همه ی این نارضایتی ها تا تولد دوستم ادامه داشت کبري يکي از دوستاي نزديکم بود که سه تا خواهر داشت. اون روز متوجه شدم که...
  4. TeRmEh

    در نگاهش عشـــــــق موج میزند.....

    نگاهم کرد نگاهش کردم درنگاهش عشق موج میزد هزاران حرف راخواندم چشمانم رابه چشمانش دوختم ولحظه لحظه احساس نزدیکی به اودرمن بر می انگیخت وتنهازمان بزرگی عشق را درک میکرد پنداشتم دوستم دارد ،عاشق من است در نگاهش پراز مهر ومحبت بود عشق راهم یافتم معنی مفهوم عشق رادرک کردم وفهمیدم ودانستم به من چه...
  5. TeRmEh

    پنجمين المپياد علوم و فناوري نانو

    پاسخ : پنجمين المپياد علوم و فناوري نانو والا نمیشه گفت تا چه حد سرشون شلوغ هست یا نه .. این چیز خیلی تو چشمی نخواهد بود ... بچه های یزدی هم تا حدی از رویارویی با سوالا گفتن.. سوالای متفاوت و جدید!البته کمی هم غریب! موفق باشید...
  6. TeRmEh

    2 پله...

    ماشینوجای همیشگی پارک کردم ... سرمو چرخوندم سمت پارک... بغض گلومو گرفت ... یه لحظه به خودم لعنت فرستادم ک چرا اصلا اومدم ... اما پشیمون شدم ... پیاده شدم ... از همیشه خسته ترو شلخته تر... انگار عذا دار بودم ... سر تا سر مشکی ... اره من عذادار دلم بودم ... هنوز بعد 6 ماه نتونستم روی پاهام وایسم...
  7. TeRmEh

    بی پناه

    از دور قامت نحیفش زیر تیغ آفتاب پیدا بود. مثل همیشه چادر رنگی اش را به کمر بسته بود و خم شده بود و سبزی می چید. با عصبانیت به سمتش رفت. عادت داشت صدای فریادش قبل از خودش به او برسد. -اووووووووی زنیکه چی رفتی به خواهرم گفتی که این همه شاکی بود؟ سریع بلند شد و نگاه ترسیده اش و ناباورش را به او...
  8. TeRmEh

    عرض می کنم که عذر می خوام... :48::4: مرسی!!!

    عرض می کنم که عذر می خوام... :48::4: مرسی!!!
  9. TeRmEh

    بابت رد کردنم عرض می خوام ..کلا دوست ندارم... :2:

    بابت رد کردنم عرض می خوام ..کلا دوست ندارم... :2:
  10. TeRmEh

    دلنوشته ها

    پاسخ : دلنوشته ها حالا که فرقی نمی کند کنارت ایستاده باشم یا نه!؟ بگذار همه چیز را از وسط قیچی کنم تا تو… در نیمی باشی و من … در نیمی دیگر راستی … با دستی که روی شانه ات جا گذاشته ام چه می کنی؟!…
  11. TeRmEh

    من

    چشم هایم را باز می کنم. کجا هستم؟ همه چیز برایم غریبه است. با خودم می گویم «گم شده ام.» آری، گم شده ام. نه، صدایی آشنا می شونم. به دنبال صدا می دوم. از پشت این در بسته صدا می آید. محکم به در می کوبم. کسی نیست. این بار محکم تر می کوبم. صدای قدم هایی که پشت در اتاق می آید را می شونم. - کیستی؟...
  12. TeRmEh

    عقب کشید...

    پاسخ : عقب کشید... عزیز دل ... حورا جان ! وقتی چند بار موندی عقب کشید .. جون برات می مونه برای دوباره موندن؟ منکه نموند و عقب کشیدم ... راضیم ..
  13. TeRmEh

    سلام .... می خواستم بگم مرحله دوم لیگ علمی رو به ما گفتن 19 رادی بهشت .. شما چه طور؟

    سلام .... می خواستم بگم مرحله دوم لیگ علمی رو به ما گفتن 19 رادی بهشت .. شما چه طور؟
  14. TeRmEh

    [نتایج] لیگ علمی پایا 92-1391

    پاسخ : [نتایج] لیگ علمی پایا 92-1391 طبق اطلاع رسانی که به من شد تاریخ مرحله دومش 19 اردی بهشت می باشد .. منابعی هم اعلام نکردند برای ما .... در پناه حق!
  15. TeRmEh

    آرایش الکترونی

    پاسخ : آرایش الکترونی یعنی ml هم بتواند +1/2 شود هم -1/2 و هم 0؟؟
  16. TeRmEh

    دلنوشته ها

    پاسخ : دلنوشته ها و خدا نزديک است او همين واحد بالايي ما مي شيند من رفيقم با او گاه گاهي به سراغش روم و گاه سراغم آيد با هم از خويش سخن مي گوييم من و او مدتها است ، درد دلهاي فراوان داريم . بيشتر، صحبت من گرم کند محفل ما را چون او کم سخن گويد و در دل ريزد ، همه ي دردش را . هر زمان خانه ي او...
  17. TeRmEh

    [نتایج] لیگ علمی پایا 92-1391

    پاسخ : [نتایج] لیگ علمی پایا 92-1391 فیزیک باید کارشه ... می دونید مشکل من اینه که می ترسم امتحان روزی باشه که ما ترم داشته باشیم ... ترممون که از بیستمه ما....
  18. TeRmEh

    بابت راهنماییتون بازم تشکر می کنم .... ممنون...

    بابت راهنماییتون بازم تشکر می کنم .... ممنون...
  19. TeRmEh

    دلنوشته ها

    پاسخ : دلنوشته ها مـَن شکـآیت دآرم... از آن هـآ که نمی فــَهمند چـــآدر مـشکی ِ مـَن یـآدگـآر ِ مـآدرم زهرآست ... از آن هـآ که بـه سُخـره مـی گـیـرند قـدآسَـتِ حجـآب ِ مـآدرم رآ ... چـــِــرا نــِمی فــَهـمـی ؟؟ این تـکـه پـآرچـه ی مـشـکـی، اَز هــَر جــِنـسی کـه بـآشَد ؛...
  20. TeRmEh

    دلنوشته ها

    پاسخ : دلنوشته ها پیمانه شان که سرریز می شود ، زیر قالی دیگران می رود این سر ریز شده ها ... ---- دو نوشته به هم متصل شده است ---- اولين صبحانه ي بدون مادر خوردن ندارد...همگي روي حصير كف اتاق نشسته اند...همگي بغض دارند انگار... دختر بزرگ خانه حالا سعي در مادري كردن دارد...نظر مي افكند...
بالا